نوع مقاله : علمی

نویسندگان

1 هیات علمی ، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان

2 کارشناس ارشد دانشگاه تهران

3 کارشناس ارشد دانشگاه پیام نور تبریز

چکیده

نگرش به طلاق همچون آیینه‌ای است که اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه را بازتاب می‌دهد. این موضوع می‌تواند در کاهش کیفیت زندگی زناشویی و احتمال بروز طلاق در زندگی همسران نقش مؤثری داشته باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، فراتحلیل مطالعات انجام‌شده دربارة نگرش به طلاق و نیز تبیین عوامل مؤثر بر این نگرش است. پژوهش حاضر از روش فراتحلیل کیفی بهره می‌جوید. بدین‌منظور، کلیۀ مطالعات انجام‌شده درقالب پایان‌نامه، مقالة علمی و طرح پژوهشی در طی سال‌های 1382 تا 1394، که درمجموع، پس از بررسی، چهارده اثر برآورد شد، با بیشترین ارتباط محتوایی با موضوع تحقیق انتخاب و به‌صورت تمام‌شماری مطالعه، فیش‌برداری و تحلیل شدند. یافته‌های این مطالعه نشان می‌دهد که سطح بالای تحصیلات، استفاده از اینترنت و داشتن ماهواره، طبقة اجتماعی سطح بالا، تفاوت‌های اجتماعی و فرهنگی همسران، تعارض در خانواده، کم‌رنگ‌شدن نقش اقتصادی مرد و کوچک‌شدن ابعاد خانواده، ازجمله عوامل مؤثر در نگرش مثبت به طلاق هستند. عواملی مثل پای‌بندی به مذهب، سنت‌گرایی، پرهیز جنسی، رضایت زناشویی، نبودنِ طلاق در خانواده، و سرمایة اجتماعی در ایجاد نگرش منفی به طلاق مؤثرند. نگرش مثبت به طلاق، روند نسبتاً فزاینده و روبه ‌رشدی را نشان می‌دهد. این روند محصول تسلط فردگرایی و لیبرالیسم، کاهش کنترل‌های نهادی، غلبة ارزش‌های فوق‌مادی، سبک زندگی مدرن، ورود زنان به بازار کار و عدم تعادل هزینه‌‌ـ‌‌فایدة ازدواج است. درمجموع، به‌نظر نمی‌رسد میزان روبه‌رشد طلاق و نگرش مساعد به آن، نشان‌دهندة ناخرسندی عمیق از نفس ازدواج باشد، بلکه نشانة عزم راسخ‌تر برای تبدیل ازدواج به رابطه‌ای پرثمر و رضایت‌بخش است. چنین تحولی متعلق به عصری است که با بازاندیشی مشخص می‌شود؛ یعنی عصری که در آن کنش‌ها و باورهای ما دائماً بررسی می‌شود. 
 

کلیدواژه‌ها