نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ گردشگری جهاد دانشگاهی مشهد
2 دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد و عضو نیمه وقت گروه پژوهشی علوم اجتماعی جهاد دانشگاهی مشهد
چکیده
مقالۀ حاضر با استفاده از نظریات کنشگرا و ساختگرا به توصیف و تحلیل جامعهشناختی مـدت اقامت زائران ایرانی در مشهد میپردازد و نشان میدهد که عوامل موقعیتی- ساختاری از یک سو و متغیرهای ذهنی- ادراکی از سوی دیگر، ماندگاری زائران را مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر قرار میدهند. اطلاعات مورد نیاز بهوسیلۀ پرسشنامه از 1600 زائر ایرانی در شهر مشهد، که به روش خوشهای انتخاب شده بودند، به دست آمد و مشخص شد که مدت اقامت زائران به طور متوسط در فصول تابستان، پاییز و زمستان 5/5 روز و در فصل بهار 6 روز بوده است.
برای شناخت عوامل تأثیرگذار بر ماندگاری زائران از تحلیل رگرسیون استفاده و معلوم شد که اولاً هراندازه فاصلۀ شهر محل سکونت زائر تا مشهد بیشتر باشد، ثانیاً هرچه زائر با شهر مشهد آشناتر باشد و ثالثاً هراندازه دفعات سفرهای پیشین زائر به مشهد بیشتر باشد، مدت اقامت زائر در مشهد طولانیتر است. همچنین زائران روستانشین در مقایسه با شهرنشینها و کسانی که قبل از سفر ترجیح می-دادهاند بابت اسکان روزانه در مشهد هزینۀ کمتری بپردازند، مدت بیشتری در مشهد میمانند. علاوه بر این، دو متغیر درآمد ماهیانۀ خانواده و تعداد همسفران، در عین حال که هزینههای اقامت روزانه را افزایش میدهد، باعث کاهش ماندگاری میشود.
کلیدواژهها
طرح مسئله
مدت اقامت در مقصد بهعنوان یکی از عناصر کلیدی در فرایند تصمیمگیری گردشگران اهمیتی اساسی برای مقاصد گردشگری دارد. محصول گردشگری[1] در وسیعترین معنای آن باید خود را با مدت زمان در اختیار گردشگر در مقصد انطباق دهد. اقامت کوتاهتر بیانگر هزینههای سنگینتر مدیریتی برای شرکتهای فعال در صنعت گردشگری است و تأثیرات اقتصادی گردشگری بر جامعۀ مقصد بستگی به مدت اقامت گردشگران دارد. از طرف دیگر، برای ارتقای وضعیت مقصد باید اقداماتی متناسب با تصمیمات گردشگران صورت گیرد (ریچی و کروچ، 2003).
بر این اساس، مدت اقامت را میتوان شاخص مناسبی برای بخش میزبانی و نهادهای عمومی محلی تلقی کرد. اقامت طولانیتر گردشگر احتمالاً به معنای صرف هزینۀ بیشتر برای خدمات و خرید کالا خواهد بود و نتیجۀ آن درآمد بیشتر برای بخش تجارت و تأثیر فراوان بر اقتصاد محلی است. به علاوه، عامل مدت اقامت اطلاعات مفیدی را در زمینۀ ظرفیت مقصد خاص برای جذب و حفظ جریان گردشگران در اختیار ما قرار میدهد و شاخص مناسبی برای اهداف بنگاههای تجاری، سرمایهگذاران و نهادهای محلی در زمینۀ برنامهریزی معطوف به آینده محسوب میشود (پولینا، 2010).
مدت اقامت امکان ارزیابی تأثیرات گردشگری را بر ثروت سرزمین میزبان، که بر اساس زمان صرفشده بهوسیلۀ گردشگران در مقصد متفاوت خواهد بود، فراهم میکند (الگره و پو، 2012). همچنین در مطالعات انجامشده مدت اقامت عاملی بسیار مهم تلقی شده است. به این دلیل که همبستگی مثبتی با منافع حاصل از گردشگری دارد و بر اساس مدت اقامت، امکان تجربۀ فعالیتهای بیشتری برای گردشگر فراهم میشود (باروس و باتلر، 2010).
شهر مشهد بهعنوان بزرگترین کلانشهر مذهبی کشور، به علت وجود مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع) و وجود جاذبههای تاریخی، طبیعی و... مورد توجه گردشگران فراوانی از اقصینقاط ایران و جهان قرار میگیرد و این مسئله به قدری اهمیت دارد که توسعۀ پایدار در مشهد با محوریت گردشگری مذهبی تدوین میشود.
از سوی دیگر، مشهد از جملۀ شهرهایی است که بهصورت مداوم بر تعداد زائران آن افزوده میشود، ولی متوسط ماندگاری زائران کاهش مییابد (یزدی، 1385: 199-198). کاهش ماندگاری زائران به معنی آن است که شهر مشهد سالانه بخش زیادی از بودجههای شهری را صرف خدماترسانی به زائران میکند و این در حالی است که نه تنها خود از حضور زائر در شهر استفادۀ چندانی نمیبرد، بلکه رضایت زائران را نیز تأمین نمیکند.
مدت اقامت زائران در شهر مشهد، در عین حال که خود تابع عوامل گوناگون است، بر شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهر مشهد نیز اثر میگذارد و علیرغم اهمیت موضوع، تحقیقات اندکی به طور خاص در این باره صورت گرفته است. بدیهی است کسب شناخت معتبر از مدت اقامت زائران در فصول مختلف سال در مشهد برای مدیریت گردشگری این شهر ضروری است. مقالۀ حاضر با استناد به یافتههای مطالعهای تجربی از منظر جامعهشناسی به توصیف و تشریح عوامل فردی و موقعیتی تأثیرگذار بر ماندگاری زائران میپردازد و در جستجوی پاسخ علمی به این دو سؤال است: 1. مدت اقامت زائران ایرانی شهر مشهد در فصول مختلف سال چند روز است؟ 2. چه عواملی مدت اقامت زائران را افزایش یا کاهش میدهد؟
پیشینۀ تحقیق
در دهۀ 80 تحقیقات پیمایشی متعددی درباب مسئلة زیارت و زائران شهر مشهد صورت گرفته که در برخی از آنها مدت اقامت زائران در شهر مشهد بهعنوان یک متغیر مورد توجه قرار گرفته است. بر اساس تحقیق شرفی (1385) که درمورد نمونهای 1900 نفری از زائران 15 ساله و بالاتر در تعطیلات نوروز انجام شد، مدت اقامت 8 درصد زائران تا 2 روز، 35 درصد از 3 تا 4 روز، 38 درصد از 5 تا 7 روز و حدود 19درصد بیشتر از 10 روز بوده است. همچنین میانگین مدت اقامت برحسب همسفران به ترتیب زیر بوده است:
2/6 روز هیئت عزاداری، 05/6 روز کاروان، 02/6 روز اقوام، 6/5 روز خانواده، 9/4 روز تنها، 7/4 روز دوستان و 3/4 روز همکاران. میانگین کل مدت اقامت نیز 56/5 روز محاسبه شده است.
در مطالعۀ بابایی (1384) درمورد نمونۀ 384 نفری از زائران، بیشترین نسبت پاسخگویان (2/38 درصد) مربوط به کسانی بوده که کمتر از 3 روز در مشهد اقامت داشتهاند. همچنین مدت اقامت برای 33 درصد زائران سه تا چهار روز، 19درصد زائران پنج تا شش روز و 18درصد بیشتر از هفت روز بوده است. تحقیق یوسفی که بر نمونهای 350 نفری از زائران در سال 1383 انجام شد، نشان داد که 6/34درصد زائران به مدت سه روز و 4/25 درصد آنان چهار روز در مشهد اقامت داشتهاند. در تحقیق صالحیفرد (1385) با نمونهای 1600 نفری از زائران معلوم شد حدود 18 درصد افراد کمتر از 4 روز، 51 درصد کمتر از 7 روز و حدود 31 درصد یک هفته و بیشتر در مشهد ماندهاند. در این تحقیق میانگین کلی ماندگاری زائران در مشهد 43/5 شبانهروز به دست آمده است.
در تحقیق اصغرپور و مدرسی (1385) میانگین مدتزمان اقامت برای مسافران ورودی 7/4 روز و برای مسافران خروجی 3/4 بوده است. کمترین مدت اقامت برای هر دو گروه یک روز و بیشترین مدت اقامت برای مسافران ورودی بیست روز و برای مسافران خروجی 15 روز گزارش شده است.
در پژوهش اسکافی (1383) درمورد 400 زائر مورد مطالعه، مدت اقامت بیشتر زائران (6/72 درصد) بین 1 تا 5 روز و 21 درصد بین 5 تا 10 روز محاسبه شد. در تحقیق موسوی که دربارة نمونهای 476 نفری در سال 1381 صورت گرفت، معلوم شد که 7/22 درصد زائران 3 روز یا کمتر، 7/60 درصد بین 3 روز تا 10 روز و 6/16درصد بیش از 10 روز در مشهد اقامت داشتهاند و میانگین اقامت نیز 5/9 روز گزارش شده است.
نتایج مطالعۀ حسنی (1384) درمورد بیش از 18000 زائر حاکی از آن است که اکثر زائران (4/73 درصد) بین 1 تا 7 روز در مشهد اقامت داشتهاند. مدت اقامت برای 18 درصد زائران کمتر از 4 روز، برای 48 درصد بین 4 تا 6 روز و برای حدود 23 درصد بین یک هفته تا 10 روز و برای حدود 11 درصد بیش از 10 روز بوده است.
در مطالعۀ حامدمقدم رأفتی و بهروان (1380) درمورد 800 زائر این نتیجه به دست آمد که 26 درصد زائران کمتر از 5 روز، 45 درصد بین 5 روز تا یک هفته و حدود 29 درصد بیش از یک هفته در مشهد اقامت داشتهاند. در مجموع 2/43 درصد زائران مدت 5 روز یا کمتر در مشهد بودند.
چنانکه ملاحظه میشود، در مطالعات انجامشده دربارۀ زائران، مدت اقامت تنها یکی از متغیرهای مورد سنجش بوده و صرفاً توصیف شده است و با توجه به شیوههای متفاوت رتبهبندی مدت اقامت، دستیابی به ارزیابی کلی از موضوع دشوار است.
«بررسی وضعیت اقتصادی زائرین و عوامل مؤثر بر ماندگاری آنها» (رفیعی، 1388) تنها مطالعۀ مستقلی است که به توصیف و تحلیل مدت اقامت زائران در شهر مشهد میپردازد. در این مطالعه که با نمونۀ 500 نفری از زائران مشهد در شهریور ماه 1387 انجام شده معلوم شد که متغیرهای سن، جنسیت، وضعیت تأهل، نوع وسیلۀ مسافرت، استان مبدأ، متوسط درآمد و بازدید از مکانهای دیدنی مشهد تأثیر معنیداری بر مدت اقامت زائران نداشته است. درباب متغیر هدف مسافرت (شامل زیارت، تفریح و دیدن اقوام) تنها متغیر بازدید از مکان تفریحی، تأثیر منفی و معنیداری بر ماندگاری بیشتر زائران داشته و دو متغیر دیگر یعنی زیارت و بازدید اقوام تأثیر معنیداری بر ماندگاری نداشتهاند. شکل مسافرت (خانوادگی یا مجردی) و اسکان در مهمانپذیر و مهمانسرا یا حسینیه و نحوۀ مسافرت زائران (مستقل یا با تور و کاروان) تأثیر مثبت و معنیداری بر افزایش ماندگاری زائران دارد؛ با این توضیح که زائرانی که بدون تور به مشهد آمده بودند نسبت به زائرانی که با تور و کاروان سفر کرده بودند، ماندگاری بیشتری داشتند و آنگونه که از نتایج بر میآید، تعداد افراد خانواده که به شهر مشهد مسافرت کردهاند تأثیر منفی و معنیداری بر ماندگاری بیشتر آنها داشته است.
برخلاف قلّت تعداد تحقیقات در داخل کشور، مدت اقامت گردشگران در مقصد موضوع اصلی پژوهشهای بسیاری در کشورهای دیگر بوده است. بریدا، ملدو و پولینا (2010) در پژوهشی دربارة گردشگران فرهنگی که از موزۀ اوتزی در بالزانو ایتالیا بازدید کردند، با استفاده از الگوی تحلیل اقتصاد خرد به بررسی عوامل تعیینکنندۀ مدت اقامت گردشگران بر اساس تعداد دقیق شبهای اقامت در مقصد پرداختند.در این مطالعه که از نظریة رفتار مصرفکننده لنکاستر و روزن استفاده شده است، رفتار 724 گردشگر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که مدت اقامت گردشگران فرهنگی در فصل پیک سفر (8/7 روز) بیشتر از گردشگران عادی در مقصدهای معمولی (5 روز) بوده و با بالارفتن سن، کاهش میزان درآمد، افزایش هزینۀ پیشبینیشدة سفر و افزایش هزینههای جاری زندگی، مدت اقامت کاهش مییابد. علاوه بر آن، نتایج نشان داد کسانی که هدف اصلی سفرشان فرهنگی بود، گردشگران گروهی، کسانی که تجربۀ مثبت قبلی از مقصد داشتند، کسانی که در طول سال مکرراً سفر میکردند، کسانی که انتظارات بالاتری از مقصد داشتند و همچنین کسانی که پیش از سفر برای تعطیلات جا ذخیره کرده بودند به نحو معناداری مدت اقامت بیشتری نسبت به دیگران داشتند.
کرامپتون (1979) در مطالعۀ خود پیشنهاد کرد که انتخاب مقصد و مدت اقامت میتواند بر اساس ترکیبی از چهار عامل پول، زمان (در اختیار گردشگر)، تجربه (قبلی گردشگر از مقصد) و تصویر ذهنی (گردشگر از مقصد) تعیین شود.
باروسا و کوریاب (2007) در مطالعهای دربارة گردشگران پرتقالی بازدیدکننده از مقصدهای گردشگری در امریکای لاتین، فرضیههایی را درباب متغیرهای تأثیرگذار بر مدت اقامت گردشگران مورد مطالعه مطرح کردند که شامل بودجه (قیمتها)، ویژگیهای مقصد (اقلیم، فرهنگ، طبیعت، غذا، فاصلۀ گردشگر از مبدأ، ویژگیها و ارزشهای قومی)، خصوصیات اجتماعی– جمعیتی گردشگران (سن، تحصیلات، طبقۀ اجتماعی، وضعیت تأهل)، اطلاعات در دسترس گردشگر درباب مقصد (ترکیبی از جنبههای شناختی، حسی و به طور کلی درک فرد از مقصد)، کیفیت تجربة سفر قبلی، محدودیت زمان، دفعات سفر گردشگر در طول سال و انتظارات قبلی از گذران تعطیلات بود.
دادههای تحقیق بهوسیلۀ پرسشنامه در دوماه اگوست و سپتامبر از 195 مسافر نمونهگیریشده به روش تصادفی قشربندیشده تکمیل گردید. نتایج حاکی از آن بود که کسانی که از بودجۀ بیشتری برخوردارند و به طبقۀ اجتماعی بالاتری تعلق دارند، آنان که فرهنگ، طبیعت و اقلیم مقصد را ارزشمند تلقی میکنند، افراد کثیرالسفر در طول سال و کسانی که انتظارات بالاتری از مقصد دارند مدت بیشتری در مقصد اقامت میکنند. همچنین تبلیغاتی که گردشگر دربارۀ مقصد دریافت میکند و نیز توصیۀ دوستان بر مدت اقامت تأثیر مثبت دارد.
الگره و پو (2012) با استفاده از دادههای گردآوریشده در فصول پُرسفر از 1993 تا 2003 در جزیرۀ بالریک متغیرهای اقتصاد خرد را برای تحلیل مدت اقامت در مقصد مورد تحلیل قرار دادند. بعضی از آن متغیرها مثلاً اندازۀ خانواده تأثیری مستقیم بر مدت اقامت داشتند، ولی متغیرهای دیگر مثل سن، تحصیلات و شغل دارای تأثیر غیر مستقیم بودند.
مطالعۀ گوکووالی و کوزاک (2007) نخستین اثری بود که مدل بقا را برای تحلیل مدت اقامت بهکار گرفت. آنان به بررسی یک مقصد گردشگری طبیعی در ترکیه بهعنوان نمونۀ مطالعه پرداختند و تحقیق کردند که چگونه ویژگیهای سفر و متغیرهای اجتماعیـ جمعیتی گردشگران، مدت اقامت آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.
بعد از ایشان، منزس و دیگران (2008) مدت اقامت گردشگران در آزورس پرتقال را با استفاده از مدل بقا تحلیل کردند. به نظر رسید که ویژگیهای اجتماعی ـ جمعیتی و ویژگیهای سفر میتوانند مدت اقامت را تبیین کنند.
مارتینز گارسیا و رایا (2008) به بررسی مدت اقامت در مقصد گردشگری ارزان در کاتالونیای اسپانیا با استفاده از مدل بقا پرداختند و با استفاده از دادههای پیمایش تأثیر متغیرهای اقتصاد خرد همچون ملیت، سن، تحصیلات، شغل و ویژگیهای سفر را بر مدت اقامت تحلیل کردند.
در مطالعۀ دیگری باروس و باتلر (2010) مدت اقامت گردشگران پرتقالی در امریکای جنوبی را تحلیل کردند و دریافتند که مدت اقامت به نحو مثبتی با عواملی نظیر بودجه، طبیعت و فرهنگ در سرزمین مقصد و به شکلی منفی با سن، قومیت و اهمیت امنیت در مقصد ارتباط دارد. اخیراً باروس و دیگران (2010) مدت اقامت گردشگران در خلیج الگارو در پرتقال را با تأکید بر خصوصیات گردشگران نظیر سن، تحصیلات، ملیت و انگیزۀ سفر بررسی کردند و نشان دادند که این عوامل موجب افزایش مدت اقامت میشود.
در مطالعهای که باروس و ماچادو (2010) در خصوص مدت اقامت در جزیرۀ مدیرا در پرتقال انجام دادند معلوم شد که این عامل قویاً به ویژگیهای اجتماعی ـ جمعیتی گردشگران و در درجۀ پایینتری به ویژگیهای متصور مقصد وابسته است.
بر اساس نظریۀ رفتار لنکاسترکلوین(1966) و شروین روزن (1974)، ویژگیهای کالا عامل تعیینکنندۀ سود مصرفکنندهای است که هدف اصلیاش بیشینهسازی سود خود برحسب قیمت و ویژگیهای کالاست. درخصوص مقصد گردشگری، عناصر متعددی در تعیین انتخاب گردشگر سهم ایفا میکنند. در واقع مقصد مجموعهای از ویژگیها و خصوصیات (بر اساس ادراک گردشگر) را در فرایند تصمیمگیری گردشگر وارد میکند که این عوامل میزان انتفاع یا بهرهمندی مصرفکنندۀ خاص گردشگری را تعیین خواهند کرد. مدت اقامت نقشی کلیدی در این معادله ایفا میکند که خود بهوسیلۀ گردشگر و بر اساس بودجه، محدودیت زمان و ترجیحات وی معین خواهد شد.
بر اساس چارچوب نظری ارائهشده بهوسیلۀ الگره و دیگران (2012)، گردشگر هنگام ذخیرۀ مکان اقامت برای تعطیلات، نوع سفر و مدت اقامت دلخواه خود را مشخص میکند. تابع تقاضا را برای مدت اقامت به این شکل میتوان ارائه کرد: Lj=(xjc,pjc,y,t,ni,ej)
بنابراین، مدت ماندگاری گردشگر در مقصدی خاص بر اساس خصوصیات مقصد =xjc، قیمتها = pjc، درآمد = y، زمان اختصاص داده شده = t، خصوصیات فردی غیر قابل مشاهدهni = و خصوصیات غیر قابل مشاهدۀ مقصد= ej تعیین میشود. به نظر الگره و دیگران، مصرفکنندگان گردشگری در مجموعة فاکتورهای تعیینکننده در تابع بهرهمندیشان اشتراکنظر ندارند و بنابراین مهم است که ناهمگونی گردشگران را برای تحلیل کسانی که اقامت کوتاهتر را ترجیح میدهند به حساب آوریم.
جمعبندی تحقیقات صورتگرفته دربارة مدت اقامت گردشگران در مقصد حاکی از آن است که مدت اقامت براساس ترکیبی از متغیرهای فردی مثل سن، تحصیلات، درآمد، زمان در اختیار گردشگر، الگوی سفر و ویژگیهای (متصور) مقصد مثل هزینۀ اقامت، ویژگیهای اقلیمی و فرهنگی، امنیت و جاذبههای موجود در مقصد تعیین میشود. البته جهت و شدت تأثیر متغیرها در مطالعات گوناگون متنوع است؛ چنانکه مثلاً متغیر بالارفتن سن در برخی تحقیقات دارای تأثیر مثبت، در برخی منفی و در تحقیقات دیگری دارای تأثیر غیرمستقیم بوده است. چنین است سطح تحصیلات، ملیت یا قومیت و... . البته دستیابی به جمعبندی نهایی مستلزم انجام نوعی تحلیل ثانویه یا فراتحلیل از تحقیقات گذشته است که به سبب عدم دسترسی به دادهها امکانپذیر نبوده است.
مبانی نظری
از دیدگاه جامعهشناختی مدت اقامت گردشگر (مذهبی) یا زائر در مقصد نوعی کنش تلقی میشود که مسبوق بر فرآیند تصمیمگیری[2] است. تصمیمگیری خود بهعنوان جریانی ذهنی با ترجیحات[3] کنشگر در ارتباط است و خود «فرایندی جامع است و نه صرفاً یک عمل سادۀ انتخاب از بین گزینههای مختلف» (گیوریان، 1381: 263). بر این اساس میتوان گفت مفهوم اصلی در تصمیمگیری، انتخاب و برگزیدن از میان گزینههای (شقوق) مختلف است. یعنی فرد باید تصمیم بگیرد از میان منابعی که در اختیار دارد کدام را انتخاب کند و از میان راه و روشهای مختلفی که برای استفاده از این منابع در نیل به هدف وجود دارد چه راه و طریقۀ خاصی را برگزیند (سعادت، 1372: 14-13). به این ترتیب در اینجا با مفهوم ترجیح مواجهیم که به معنی تمایل به چیزی یا پذیرش آن بیش از دیگری یا چیز یا شخصی را بیش از دیگری دوست داشتن آمده است (شعارینژاد، 1375: 298).
این تعریف به معیار ترجیح که میتواند تمایل یا عاطفه باشد پرداخته است. مسلماً وقتی امری بر امر دیگر مقدم میشود، ریشه در عاطفه، ارزیابی فایده و سود و زیان، عوامل محیطی یا ترکیبی از اینها دارد. در فرهنگ توصیفی روانشناسی اجتماعی این اصطلاح به معنی داشتن علاقه بیشتر به چیزی در مقایسه با چیز دیگر است. در عمل، روانشناسان ملاک عملی ترجیح را انتخاب یک گزینه به جای گزینههای دیگر میدانند. در این بیان برتری به مفهوم گزینش[4] است (صلیبی، 1382: 259). در فرهنگ علوم اجتماعی، ترجیح مترادف با برتری، مزیت، تقدم و رجحان آمده و به معنی ترتیببندی مجموعهای از کالاها و نیازهاست که برحسب سلیقههای افراد انجام میگیرد و در فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی مترادف با گزینش به کار رفته است[5] (بریجانیان، 1373: 125).
تبیین ماندگاری زائران در شهر مشهد در قالب سه رویکرد کنشگرا (نظریۀ اختیار عاقلانه)، ساختگرا (پارسونز) و رویکرد ترکیبی عاملیت و ساختار قابل طرح است.
رویکرد کنشگرا کنش فرد را از منظر محاسبه و سود فردی، لذت و... تفسیر میکند. در این چارچوب، محور نظریه اختیار عاقلانۀ کنشگر و مسئلۀ انتخاب و تصمیمگیری است. طبق نظریۀ اختیار عاقلانه[6] انسانها موجوداتی دارای قصد و نیت هستند و سلایق یا منافع خود را بر اساس اهمیت هر کدام از آنها رتبهبندی میکنند و در انتخاب روشهای رفتار از محاسبات عقلانی استفاده میکنند (ترنر، 1382: 385). بهگونهای که برای رفتن به هر راهی محاسبۀ سود و زیان میکنند و پس از بررسی ادلۀ موافق و مخالف به راهی میروند (لیتل، 1373: 64-65). بر مبنای این نظریه، سه قاعدۀ اساسی برای تصمیمگیری سنجیده وجود دارد: قاعدۀ فایدۀ متوقع[7] (مورد انتظار)، قاعدۀ بیشینی[8] و قاعدۀ اقناع (تصمیمگیری مقنع).[9]
اقامت زائران از این منظر عملی عقلانی تلقی میشود؛ بهگونهای که بهلحاظ نظری میتوان هر سه قاعدۀ تصمیمگیری مزبور را در تصمیمگیری و کنش آنها دید. طبق این نظریه در صحنۀ کنش اجتماعی، انسانها در موقعیت وسیعی از انتخابها قرار دارند، اما بنابر منافع متعدد، ترجیحات خود را برحسب محاسبات عقلانی برای کسب بیشترین نفع سامان میبخشند. انتخاب عقلانی انسانها مبتنی بر خواستهها، اهداف، ارزشها یا اهداف سودگرایانه است. بنابراین زائر درخصوص مدت اقامت خود در مشهد مجبور است بهترین گزینه را از میان گزینههای مختلف برگزیند و در این میان سه رویکرد را در مرحلۀ تصمیمگیری در پیش میگیرد:
- اسناد فایده به پیامدهای هر گزینه توسط زائر: زائر فایدۀ نتایج هر گزینه را در نظر میگیرد و با مقایسۀ گزینهها یا ارزش بهدستآمده که مبتنی بر فایده است، درنهایت دست به انتخاب گزینهای میزند که بیشترین فایده را داشته باشد. وی در موضوع مدت اقامت با طیف وسیعی از انتخابها روبهرو است و در این میان، مدت اقامت را بهگونهای انتخاب میکند که برای او فایدۀ بیشتری داشته باشد.
- اولویتدهی احتمالی به پیامدهای هر گزینه توسط زائر: در اینجا زائر نتایج هر گزینه را بهلحاظ فایدۀ احتمالی اولویتبندی میکند و آنگاه بدترین نتیجۀ هر گزینه را در نظر میگیرد و در نهایت گزینهای را انتخاب میکند که در میان بدترینها بهترین باشد.
- انتخاب اولین گزینۀ رضایتبخش (تصمیمگیری مقنع): زائر به منظور رفع نیاز و با درنظرداشتن حداقل معیارها و پایینآوردن سطح انتظارات، از بین گزینههای موجود اولین گزینهای را که به نیازش پاسخ دهد، نه در سطح مطلوب، بلکه رضایتبخش، انتخاب میکند.
در رویکرد ساختارگرایی علّی، تحلیل عمل اجتماعی برپایۀ ساختارهای اجتماعی صورت میگیرد. ساختار خصیصهای از نظام اجتماعی است که در مدت طولانی پایدار میماند، استقلال زیادی از افراد دارد و بر آزادی افراد درون آن قیودی مینهد. ساختارهای اجتماعی نظامهایی بادوام و سامانبخش هستند که با تعیین فراخناها و تنگناها، هدایتگر و محدودکننده یا الهامبخش رفتار آدمیاناند و با فراهمآوردن جوی از منع و ترغیب بر فاعلان درون نظام اعمال اثر میکنند. فاعلان هم رفتار خود را با آنها هماهنگ میسازند و از این رفتارهای هماهنگ پیامد ویژهای ظاهر میشود. لذا فاعلان در چارچوب سیاسی و اجتماعی خاصی عمل میکنند و بهدنبال هدفهای خود میروند و این چارچوبها تنگناهایی برای انتخاب و فراخناهایی برای عمل آنان فراهم میسازد. بنابراین، اگر بخواهیم نحوۀ رفتار افراد را در نهاد خاصی بدانیم، باید ببینیم که اهداف و عقایدشان چیست و انتخاب چه شقوقی برای رسیدن به اهدافشان در آنجا میسر است. انگیزشها و قیود ناشی از ساختار اجتماعی، تأثیر قابل پیشبینی بر شقوق منتخب افراد دارد (لیتل، 1373: 171-166).
در میان مجموعۀ نظریات ساختارگرا، نظریۀ عمومی کنش از تالکوت پارسونز اهمیت زیادی دارد. وی وارث عمدۀ جهتگیری وبری محسوب میشود (ریتزر، 1374: 529) و هرچند کارش را با علاقه به کنشگران و کنشهایشان آغاز میکند و آن را گزینش ارادی وسائل دستیابی به هدفها نیز نشان میدهد، معتقد است این گزینش آزادانه نیست. به نظر پارسونز افراد به دلایل مختلفی که مبتنی بر ارزشهاست و بر طبق تعریف اجتماعی که از موقعیت خود دارند دست به انتخاب میزنند و در اینجا عقلانیت و سود شخصی کافی به نظر نمیرسد. اهداف کنش از جامعه حاصل میشود و نه از امیال و خواستههای فردی. وی با تأکید بر جنبۀ سودجویانه و هنجارگذار کنش اجتماعی، این نکته را میپذیرد که بهواقع محدودیتهای اجتماعی بر کنش اجتماعی اعمال میشود (استونز، 1379: 154-152).
پارسونز کنش را فراگردی فعالانه، خلاقانه و ذهنی میداند که از چهار عنصر سازنده تشکیل شده است: نخست آنکه واحد کنش به وجود کنشگر نیاز دارد، دوم آنکه واحد کنش مستلزم هدف یا وضعیتی آتی است که کنشگر دربرابر آن جهتگیری میکند، سوم آنکه این کنش در موقعیتی انجام میگیرد که مستلزم دو عنصر است: چیزهایی که کنشگر نمیتواند تحت نظارتشان داشته باشد (شرایط) و چیزهایی که کنشگر میتواند بر آنها نظارت داشته باشد (وسائل). درنهایت و چهارم آنکه هنجارها و ارزشها درجهت تعیین گزینش وسائل دستیابی به هدفها نقش بازی میکنند (ریتزر، 1374: 530 -529).
پارسونز ضمن تشریح فرآیند فوق معتقد است که عمل بهوسیلۀ انرژی جسمانی و روانی و تحت تأثیر نیازهای شخصی و نظام اجتماعی و با هدایت فرهنگی یعنی باورها و ارزشها و هنجارها تحقق مییابد (ترنر، 1382: 49).
در میان نظریات جامعهشناسی دیدگاههایی وجود دارد که نه تنها اهمیت ساختار را انکار نمیکنند بلکه بر جداییناپذیربودن کنشگر و ساختار و ارتباط دوسویۀ آنها تأکید دارند و تکمیلکنندۀ نظریات جامعهشناسی کنشگرا و ساختگرا هستند. این دسته از نظریات راههایی را جستجو میکنند که از طریق آن بتوان پدیدههایی انسانی را بهگونهای با ساختها و جبرهای محیط مرتبط کرد که ادراکات، انگیزهها و مقاصد انسان در تحلیل دخالت داده شود. در این دیدگاههای نو، انسان بهعنوان عامل یا کنشگر ملاحظه میشود که دارای اهداف و مطلوبهایی است و برای رسیدن به اهداف خود وسیلهها یا شیوههای مناسبی را برمیگزیند.
این گزینش، اگرچه متکی بر آگاهی و ارادۀ انسانی است، در چارچوب اجتماعی که فرد در آن محاط شده است صورت میگیرد. جامعه یا عوامل اجتماعی به اشکال مختلف بر گزینش هدفها و وسائل توسط فرد اثر میگذارد (روشه، 1367: 30). با چنین تحلیلی علاوه بر اینکه تأثیر ساختها و فشار محیط اجتماعی بر انسان انکار نمیشود، آزادی فردی نیز تضمین میگردد. در این مفهوم هر کنش اجتماعی دربرگیرندۀ ساختاری است و هر ساختاری به کنش اجتماعی نیاز دارد. عاملیت و ساختار بهگونهای جداییناپذیر در فعالیت یا عملکرد جاری بشری درهمتنیدهاند (همان: 702).
گیدنز بهعنوان یکی از صاحبنظران این دیدگاه با تأکید بر مفهوم عاملیت به انتخاب بها میدهد و کنشگر را دارای قدرت انتخاب میداند (گیدنز، 1379: 602). وی تشخیص میدهد که الزامهایی بر کنشگران تحمیل میشود اما این به آن معنا نیست که کنشگران گزینش نمیکنند و تأثیری از خود باقی نمیگذارند (همان: 702). از نظر وی ساختارها غالباً به عوامل انسانی اجازه میدهند اعمالی را انجام دهند که بدون وجود این ساختارها نمیتوانستند انجام دهند (همان: 705). ساختار هرچند الزامهایی را بر کنش عوامل انسانی تحمیل میکند، درضمن امکاناتی برای فعالیتهای عوامل داخل ساختار فراهم میآورد که بدون وجود ساختار این فعالیتها امکانپذیر نیست. درواقع، ساختار هم محدودکننده و الزامآور است و هم تواناکننده (همان: 756).
چارچوب نظری تحقیق
با اتکا به دیدگاههای ساختگرا و کنشگرا و همچنین بررسی نتایج تحقیقات پیشین میتوان گفت مدت اقامت در شهر مشهد بهعنوان یک کنش در مجموع تابع دو دسته متغیر است که میتوان با عنوان 1- متغیرهای وضعیت یا موقعیت[10] و 2- متغیرهای ذهنی- ادراکی از آنها یاد کرد. متغیرهای وضعیت یا موقعیت شرایطی هستند که از طریق فراهمآوردن فرصت یا ایجاد محدودیت بر عمل فرد تأثیر میگذارند و مشخصهشان آن است که کنشگر (در اینجا زائر) از امکان کنترل و دخل و تصرف محدودی در آنها برخوردار است یا اساساً فاقد چنین امکانی است. متغیرهای موقعیتی خود شامل اولاً، متغیرهای فردی و زمینهای مثل درآمد یا بودجه در اختیار زائر، طبقۀ اجتماعی و سن و... هستند و ثانیاً، متغیرهای مربوط به سفر مثل محدودیت زمان در اختیار زائر، فاصلۀ مبدأ سفر تا مشهد و... را دربرمیگیرند. از سوی دیگر، متغیرهای ادراکی یا ذهنی شامل عواملی چون ادراک یا دریافت زائر از مقصد (مثل اقلیم، فرهنگ یا مردم مشهد)، ارزیابی یا قضاوت زائر از سفر(های) قبلی، اطلاعات زائر از شهر مشهد و... میشود. بر این اساس و بهاقتضای ویژگی خاص این تحقیق (یعنی موضوع گردشگری مذهبی و تمرکز بر جمعیت زائران)، مدل تبیینی اولیۀ مدت ماندگاری به شکل زیر تدوین شد.
روش پـژوهش
روش تحقیق پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامۀ محققساخته بوده که با استفاده از مطالعات اکتشافی به دست آمده است. برای اعتباریابی پرسشنامه بر نتایج آزمون مقدماتی و اعتبار صوری تأکید شده است. در این پژوهش پرسشنامه بهشیوۀ انجام مصاحبه با سرپرست خانوار (تصمیمگیرندۀ اصلی در سفر) تکمیل شده است.
کلیۀ زائران ایرانی شهر مشهد در سال 89 و 90 جامعۀ آماری پژوهش را تشکیل میدهند. جمعیت نمونه شامل 1600 نفر از زائران ایرانی در شهر مشهد در فصول تابستان 89، پاییز 89، زمستان 89 و بهار 90 بوده که به روش تصادفی انتخاب شدند. برای انتخاب نمونه مراحل ذیل انجام شده است.
1. طبقهبندی زمان انجام تحقیق در چهار مقطع (تابستان89، پاییز 89، زمستان 89 و بهار90) بوده است که در این تقسیمبندی فصول چهارگانۀ سال مد نظر است. با این توضیح که هر فصل 120 روز است و با انتخاب تصادفی روزها (10 روز در هر فصل) در مجموع 40 روز برای مراجعه به پاسخگو و تکمیل پرسشنامه انتخاب شده است.
جدول 1. مقاطع چهارگانه در جمعآوری اطلاعات
زمان جمعآوری اطلاعات |
مقاطع چهارگانۀ مورد بررسی |
آغاز تعطیلی مدارس تا 15 مهرماه 89 |
مقطع اول (تابستان) |
از 15 مهرماه تا پایان پاییز 89 |
مقطع دوم (پاییز) |
از دی ماه تا روزهای پایانی سال 89 |
مقطع سوم (زمستان) |
روزهای پایانی سال 89 تا 15 فروردین سال 90 |
مقطع چهارم (بهار) |
2. سپس در هر طبقه زائران با استفاده از روش خوشهای دومرحلهای انتخاب شدند.
3. برای انتخاب نمونه از فرمول استفاده شده است.[11]
4. حجم نمونه پس از انجام آزمون مقدماتی[12] و به دست آوردن واریانس متغیر اصلی بر روی نمونهای کوچک از زائران تعیین شد. به این ترتیب تعداد نمونه در هریک از فصول تابستان و بهار 500 نفر و در فصول زمستان و پاییز 300 نفر تعیین گردید. لذا در این تحقیق حجم نمونه 1600 نفر بوده است.
4. مرحلۀ بعد مصاحبه با سرپرست (تصمیمگیرندۀ اصلی در سفر) در تمام صحنهای حرم مطهر در ساعات فعال شبانهروز بوده است.
گفتنی است که برای شناسایی متغیرهای مستقل مؤثر بر ماندگاری زائران در شهر مشهد و نیز تعیین جهت و شدت تأثیر این متغیرها از رگرسیون چندگانه به روش گام به گام[13] استفاده شد. همچنین از نمودار تحلیل مسیر برای نشاندادن تأثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرها بر ماندگاری زائران استفاده شد.
یافتههای تحقیق
1.ویژگیهای پاسخگویان
بهلحاظ ترکیب جنسی 8/45درصد نمونه را زنان و 2/54درصد را مردان تشکیل میدهند. هر دو دسته بهطور متوسط 8/37 سن دارند. دادهها نشان میدهد 4/84 درصد زائران متأهل بودهاند و زائران مجرد در نمونۀ مورد بررسی بالغ بر 8/11 درصد هستند. همچنین میزان تحصیلات 2/41 درصد زائران زیردیپلم است و زائرانی که دارای تحصیلات دیپلم و فوق دیپلم هستند 2/35 درصد نمونة مورد بررسی را تشکیل میدهند.
براساس اطلاعات بهدستآمده، اکثر زائران (6/81 درصد) شهرنشین بودند و بیشترین نسبت آنها (29 درصد) در استانهای شمالی نظیر مازندران، گلستان، اردبیل، گیلان، تهران و البرز سکونت داشتهاند و پس از این گروه زائرانی هستند (5/20 درصد) که از استانهای مرکزی (اصفهان، قزوین، مرکزی، سمنان، یزد، قم) به مشهد آمدهاند. به نسبت سایر مشاغل، بیشترین گروه دارای مشاغل کارمندی متوسط (6/22 درصد) هستند و میزان درآمد ماهیانۀ نیمی از نمونۀ مورد بررسی بین 250 تا 500 هزار تومان است.
الگوی سفر از حیث فردی یا جمعیبودن نشان میدهد 7/13 درصد از زائران پاسخگو به صورت تنها به مشهد آمدهاند و اکثر آنها (3/86 درصد) با خانواده یا با دوستان و همکاران خود سفر کردهاند. از سویی دیگر 4/87 درصد زائران به صورت شخصی (با وسائل نقلیۀ عمومی یا وسیلۀ شخصی) به مشهد آمدهاند و 6/12 درصد در قالب کاروان و تور یا هیئتهای عزاداری و اردو سفر کردهاند.
از نظر تعداد همسفران، حدود نیمی از زائران (8/46 درصد) در قالب گروههای 4 تا 7 نفره به مشهد آمدهاند و از نظر دفعات سفر در گذشته، حدود یکسوم آنها (7/33 درصد) بین 1 تا 3 بار به مشهد سفر کردهاند.
همچنین اطلاعات بهدستآمده نشان میدهد که برای بیشترین تعداد زائران (6/88 درصد) زیارت مهمترین انگیزۀ سفر به مشهد بوده و مهمترین فعالیت بیشتر زائران (70 درصد) نیز در شهر مشهد صرفاً زیارتی بوده است و تنها 30 درصد از زائران سفری زیارتی- سیاحتی داشتهاند.
بررسی الگوی سکونت زائران در مشهد نشان میدهد که 8/45 درصد آنان در اماکن عمومی با مالکیت شخصی نظیر مهمانپذیر، مسافرخانه، هتل، هتل آپارتمان و مهمانسرای غیردولتی و نزدیک به 20 درصد نیز در منزل اقوام اقامت کردهاند. خانههای اجارهای (14 درصد) و اقامت در اماکن عمومی با مالکیت دولتی نظیر زائرسرا، مدرسه، خانۀ معلم، حسینیه (2/13 درصد) به ترتیب از دیگر سکونتگاههای زائران در شهر مشهد بوده است.
گفتنی است که از میان شیوههای مختلف برای یافتن محل اقامت در مشهد، در درجۀ اول مراجعۀ اتفاقی به محل در بین 5/27 درصد و پس از آن تجربۀ سفرهای قبلی به مشهد در بین 8/22 درصد از زائران بیش از سایر روشها مورد توجه زائران بوده است. استفاده از نظر دلالها نیز در میان 5/17 درصد زائران پس از دو مورد فوق وجود داشته است. آنگونه که از نتایج برمیآید، تعداد معدودی از زائران از روشهایی نظیر راهنمایی ستاد اسکان زائران، راهنمای زائر و تبلیغات و رزرو از شهر محل سکونت، که از شیوههای جدید برای یافتن محل اقامت محسوب میشود، استفاده کردهاند.
در زمینۀ محدودۀ محل اقامت زائران نیز نتایج نشان میدهد 5/50 درصد آنها در منطقۀ نزدیک حرم (ثامن) و پس از آن 6/15 درصد نیز در منطقۀ 8 اقامت داشتهاند. دو منطقۀ 7 و 6 نیز به ترتیب و با تفاوت ناچیزی در ردههای بعدی قرار گرفتهاند.
2. مدت اقامت زائران ایرانی در شهر مشهد
بر اساس یافتههای تحقیق ماندگاری زائران در فصول مختلف سال متفاوت بوده است؛ به این ترتیب که در فصول تابستان، پاییز و زمستان مدت اقامت در مشهد به طور متوسط 5/5 روز و در فصل بهار 6 روز بوده است. چنانکه نمودار 1 نشان میدهد، بیشترین میانگین مدت اقامت (6 روز) برای زائران نوروز محاسبه شده است. زائران فصل تابستان، زمستان و پاییز به ترتیب با میانگین 6/5، 2/5 و 07/5 روز از حیث مدت اقامت در ردههای بعد قرار میگیرند.
نمودار 1. مقایسۀ میزان ماندگاری زائران در فصول مختلف سال
میانگین روزهای اقامت زائرانی که به صورت اردو به مشهد سفر داشتهاند کمتر از دیگران است؛ با این توضیح که زائرانی که به شیوۀ شخصی و با کاروان یا تور آمدهاند به طور متوسط 5.5 روز در مشهد اقامت داشتهاند، درحالیکه میانگین اقامت آن دسته از زائرانی که به صورت اردو آمدهاند 4 روز بوده است.
دیگر اینکه ترجیح اولیۀ نیمی از زائران (4/50 درصد) به هنگام برنامهریزی برای سفر، 4 تا 6 روز اقامت در مشهد بوده و 56 درصد نیز همین مدت در مشهد اقامت داشتهاند. میانگین تعداد روزهای اقامت زائران در مشهد با میانگین ترجیح اولیة آنان برای مدت اقامت به یکدیگر نزدیک است؛ به طوری که محاسبۀ ضریب همبستگی نشان داد بین دو متغیر «ترجیح اولیۀ زائران در زمینۀ مدت اقامت در مشهد» و «تعداد روزهای تحققیافتۀ اقامت» همبستگی مثبت، معنادار و قوی وجود دارد (0.000 Sig=، 0.858 Correlation=)، به عبارتی دیگر ترجیح قبل از سفر زائران در زمینۀ مدت اقامت با تعداد روزهای اقامت آنان در شهر مشهد تطبیق میکند.
3. تحلیل چندمتغیرۀ مدت اقامت زائران ایرانی در شهر مشهد
نتایج آزمون رگرسیون به روش گامبهگام نشان داد که متغیرهای مستقل این پژوهش به مقدار 5/34 با متغیر وابسته (ماندگاری زائران) همبستگی داشته و به عبارتی میتوانند 9/11 درصد از تغییرات ماندگاری زائران در مشهد را توضیح دهند.
جدول 2. نتایج آزمون رگرسیون در ارتباط با مهمترین متغیرهای مستقل مؤثر بر میزان ماندگاری زائران در مشهد
متغیرها |
ضریب متغیر |
خطای استاندارد |
بتا |
آمارهای تی |
سطح |
مقدار ثابت |
621/2 |
605/0 |
- |
330/4 |
000/0 |
مسافت زمینی شهر محل سکونت تا مشهد |
002/0 |
000/0 |
286/0 |
007/7 |
000/0 |
دفعات سفر به مشهد |
036/0 |
011/0 |
136/0 |
177/3 |
002/0 |
ترجیح زائران برای هزینۀ روزانۀ اقامتگاه در شهر مشهد در قبل از سفر |
190/1- |
000/0 |
128/0- |
187/3- |
002/0 |
میزان آشنایی با شهر مشهد |
312/0 |
112/0 |
117/0 |
791/2 |
005/0 |
روستایی بودن |
802/0 |
352/0 |
092/0 |
278/2 |
023/0 |
همانطور که ملاحظه میشود، مسافت زمینی شهر محل سکونت تا مشهد، دفعات سفر به مشهد در گذشته، میزان آشنایی با شهر مشهد و روستایی بودن موجب افزایش مدت ماندگاری زائران در شهر مشهد میشود و ترجیح قبل از سفر زائران برای هزینۀ روزانۀ اقامتگاه در شهر مشهد این میزان را کاهش میدهد.
نتایج نشان میدهد که آمارۀ اف در مرحلۀ آخر معنادار است (0.000, Sig=15.126 (F=. با توجه به اهمیت متغیر «ترجیح قبل از سفر زائران برای هزینۀ روزانۀ اقامتگاه در شهر مشهد» این متغیر به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گرفت.
اطلاعات بهدستآمده نشان میدهد که متغیر «ترجیح زائران برای هزینۀ روزانۀ اقامتگاه در شهر مشهد» از متغیرهای میزان درآمد ماهیانۀ خانواده، تعداد همسفران و شهریبودن تأثیر میپذیرد. تأثیرات هر متغیر در جدول زیر ارائه شده است.
جدول 3. نتایج آزمون رگرسیون دربارة مهمترین متغیرهای مستقل مؤثر بر ترجیح زائران برای هزینۀ روزانۀ اقامتگاه در شهر مشهد
متغیرها |
ضریب متغیر |
خطای استاندارد |
بتا |
آمارهای تی |
سطح معنیداری |
مقدار ثابت |
6640.507 |
4101.968 |
--- |
1.619 |
0.106 |
میزان درآمد ماهیانۀ خانواده |
0.035 |
0.005 |
0.258 |
6.400 |
0.000 |
شهری بودن |
8198.527 |
3601.614 |
0.092 |
2.276 |
0.023 |
تعداد همسفران |
866.040 |
403.622 |
0.084 |
2.146 |
0.032 |
نتایج حاصل از آزمون رگرسیون نشان میدهد که متغیرهای میزان درآمد ماهیانۀ خانواده، سکونت در شهر و تعداد همسفران، ترجیح زائران را برای هزینۀ روزانۀ اقامتگاه در شهر مشهد تحت تأثیر قرار میدهد. به این ترتیب متغیر وابسته (ماندگاری زائران) تحت تأثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرهایی قرار دارد که نمودار 3 و جدول 4 ضرایب تأثیر خام و استانداردشدۀ آنها را نشان میدهد.
ضرایب تأثیر مستقیم هریک از متغیرها به تفکیک نشان میدهد که بیشترین میزان تأثیر مستقیم به ترتیب اولویت عبارت است از: 1. مسافت شهر محل سکونت تا مشهد، 2. دفعات سفر به شهر مشهد، 3. میزان آشنایی با شهر مشهد، و در نهایت 4. ساکن روستا بودن که همگی بر میزان ماندگاری زائران اثر مثبت دارد و ترجیح زائران برای هزینۀ روزانۀ اقامتگاه که اثر منفی بر ماندگاری زائران دارد.
با این توضیح که هر اندازه میزان مسافت شهر محل سکونت زائران تا مشهد بیشتر باشد، هرچه میزان آشنایی آنها با شهر مشهد بیشتر شود و هر اندازه دفعات بیشتری به مشهد سفر داشته باشند، اقامت طولانیتری در شهر مشهد خواهند داشت. زائرانی که از روستا به شهر مشهد سفر میکنند، در مقایسه با شهرنشینان، مدت بیشتری در مشهد میمانند. همچنین گروهی که قبل از سفر ترجیح میدهند بابت اسکان روزانه هزینۀ کمتری بپردازند، مدت بیشتری در مشهد اقامت دارند. دو متغیر میزان درآمد ماهیانۀ خانواده و تعداد همسفران، هزینههای اقامت روزانه را افزایش میدهد و باعث کاهش ماندگاری میشود. این مطلب در جدول زیر بیان شده است.
جدول 4. اثرات مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای تعیین کننده بر ماندگاری زائران
متغیر |
اثر مستقیم |
اثر غیر مستقیم |
اثر کل |
مسافت شهر محل سکونت تا مشهد |
286/0 |
0 |
286/0 |
دفعات سفر به شهر مشهد |
136/0 |
0 |
136/0 |
میزان آشنایی با شهر مشهد |
117/0 |
0 |
117/0 |
سکونت در روستا |
092/0 |
|
092/0 |
سکونت در شهر |
0 |
128.- *-092.=012. |
092. -0128.= . 086 |
هزینه روزانه اقامتگاه |
-128/0 |
0 |
-128/0 |
میزان درآمد ماهیانه خانواده |
0 |
128.- *258.= -033. |
-033. |
تعداد همسفران |
0 |
128.- *048.= -006. |
-006. |
کل اثر علی |
0.509 |
064/0 |
0.503 |
بحث و نتیجهگیری
در مبانی و مدل نظری تحقیق، مدت اقامت گردشگران در چارچوب مجموعهای از متغیرهای
1. موقعیتی یا وضعیت و 2. ذهنی یا ادراکی تحلیل شد. با تطبیق مدل نظری بر موضوع خاص این تحقیق یعنی مدت اقامت زائران ایرانی شهر مشهد، ماندگاری در مقصد تابع عوامل موقعیتی شامل متغیرهای مربوط به سفر (فاصلۀ شهر مبدأ تا مشهد، هزینۀ سفر، محدودیت زمان، تعداد همسفران و دفعات سفر به شهر مشهد) و متغیرهای زمینهای (سن، تحصیلات، وضعیت تأهل، درآمد ماهیانه و شهری و روستایی بودن) از یک سو و عوامل ذهنی یا ادراکی (رضایت از کیفیت سفر فعلی، میزان آشنایی با مقصد، کیفیت تجربۀ ذهنی از سفر قبلی و ترجیحات قبل از سفر) از سوی دیگر شناخته شد.
تحلیل مسیر نشان داد که به ترتیب با افزایش مسافت بین محل سکونت زائران تا مشهد و دفعات سفر به مشهد، ماندگاری زائران در مشهد افزایش مییابد و زائران روستایی در مقایسه با ساکنان شهرها، مدت بیشتری در مشهد میمانند.
همچنین تحقیق نشان میدهد که نه تنها مشخصات فردی زائران و متغیرهای مربوط به سفر، بلکه میزان آشنایی زائران با شهر مشهد و ترجیحات آنها بهعنوان متغیرهای ذهنی و قبل از سفر بر مدت اقامت زائران تأثیرگذار است. سازوکار تأثیر ترجیحات به این صورت است که زائران در شهر مبدأ و به هنگام برنامهریزی سفر، برای هزینۀ روزانة اقامتگاهشان در شهر مشهد تصمیمگیری میکنند که این عامل تعیینکنندهای در زمینۀ مدت اقامتشان در شهر مشهد است. در این تصمیمگیری میزان درآمد ماهیانۀ خانواده و تعداد همسفران مهم است؛ به طوری که خانوادههای دارای همسفران بیشتر و درآمد بالا ترجیح میدهند برای اسکان روزانه در شهر مشهد بیشتر هزینه کنند و کمتر اقامت داشته باشند.
از میان متغیرهای ارائه شده در مدل نظری اولیه، تعداد همسفران، محدودیت زمان، هزینۀ سفر، درآمد ماهانه، وضعیت تأهل، تحصیلات و سن (از میان متغیرهای موقعیتی) و رضایت از سفر فعلی و تجربۀ قبلی سفر ارتباط مستقیم معناداری با مدت ماندگاری نداشتند.
در مجموع نتایج این تحقیق حاکی از آن است که زائران در زمینۀ مدت اقامت خود در مشهد بر اساس ترکیبی از عوامل موقعیتی/ ذهنی عمل کردهاند. بیتأثیربودن عواملی نظیر آنچه در بالا آمد نکتة تأملبرانگیزی است که نیازمند تحقیقات بعدی است.