نوع مقاله : علمی
نویسنده
مربی جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
زیارت معصومین (علیهمالسلام) در باور مذهبی ایرانیان جایگاه برجستهای دارد و در پژوهشهای انجامگرفته حضور میلیونها زائر در مشهد دیده شده است. اما اغلب تحقیقات دربارۀ اقدام به سفر زیارتی است. این نوشتار به بررسی «نرفتن به سفر زیارتی» پرداخته است، با این سؤال محوری که چرا عدهای از مردم مشهد به کربلا سفر نمیکنند. روش مورد استفاده «رویش نظریه» است. یافتۀ بررسی این است که آنانکه برای زیارت به عراق نمیروند، یا با مانعی مواجهند یا انگیزهای برای آن ندارند. موانع در یک مقولة مرکزی «ناداری وبیتحملی» خلاصه میشود. موانعی که از جنس «ناداری» هستند، نداشتن زمان، پول و همسفرِ همدل است و موانعی که از جنس «بیتحملی»هستند، راهِ دورِ سفر، فشردگیِ برنامه، تمیزنبودنِ اماکن اقامتی، تغذیهای و ناامنی است. فقدان انگیزه نیز در مقولۀ مرکزی «دلمشغولیهای دیگر و بیاشتیاقی» خلاصه میشود که زیرمجموعۀ آن غلبۀ انگیزۀ سیاحت، عدم اولویت تخصیص بودجه، اکتفا به زیارت حضرت رضا، یکسانانگاریِ زیارت از راه دور و نزدیک و نداشتنِ شوقِ زیارت امامحسین (ع) است. پیشنهاد پژوهشی مقاله بررسی این موضوع و نیز «سفرنکردن به مشهد» در سایر مناطق ایران است.
کلیدواژهها
بیان مسئله
تاریخ بشر طولانی است و تأمل در آن موجب عبرتهای فراوان میگردد. زمین گسترده است و زندگی اجتماعی در آن با تنوع بسیار رخ میدهد و سیر و سفر در زمین و مطالعۀ تاریخ کنش پسندیدهای است که قرآن به آن توصیه کرده است[1] و راهنمایان دین آن را عبرتآموز دانستهاند.[2] تجربۀ بشر نشاندهندۀ علاقهمندی عدهای از انسانها به سفر است، همانطور که عدم اقدام به سفر توسط عدهای دیگر نیز بخشی از این تجربه است.
سفر یا همان گردشگری با مقاصد گوناگون انجام میشود و به همین سبب است که در مطالعات گردشگری از «انواع گردشگری» سخن به میان میآید. یکی از انواع گردشگری، گردشگری دینی است که بارزترین آن «سفر زیارتی» است.
اغلب مردم ایران شیعهاند و زیارت معصومین (ع) و امامزادگان مورد تأکید مذهب آنان است و تأثیر بسیاری بر کنش آنان دارد که یکی از جلوههای آن حضور سالانة میلیونها زائر در مشهد مقدس رضوی است و زیارت امامان شیعه در عراق توسط مردم ایران و سایر شیعیان جهان جلوههای دیگر آن است. سفر زیارتی و گردشگری دینی در ایران بهتازگی مورد مطالعات اجتماعی و اقتصادی قرار گرفته است. نتایج شناسایی پژوهشها و مطالعات مرتبط با حوزۀ زائر و زیارت در سازمانها و نهادهای مختلف و همچنین بخش خصوصی و جستجو در کارنامۀ 134 دستگاه، مرکز تحقیقاتی و دانشگاهی و شرکت خصوصی نشان میدهد که از حدود 203 طرح تحقیقاتی و پایاننامۀ یافتشده، 7 مطالعه مربوط به قبل از سال1370، 97 مطالعه بین
سالهای 1385-1371 و 72 مطالعه بین سالهای 1386-1390انجام شده و زمان انجام 27 مطالعه نیز ذکر نشده است. همچنین از کل مطالعات صورتگرفته، 149 مطالعه طرح پژوهشی، 45 مطالعه پایاننامه و 9 مطالعه طرح مطالعاتی است. بیشترین سهم انجام مطالعه و تحقیق در این حوزه مربوط به شهرداری مشهد با 82 اثر است و بعد از آن آستان قدس رضوی با دارابودن حدود 70 اثر در مرتبۀ دوم قرار دارد (مظهری، 1390: 159).
اغلب تحقیقات یادشده (مکریزاده، 1389؛ نامی، 1384؛ عظیمی هاشمی، 1383؛ فکوری حاجییار، 1389؛ امیراحمدی، 1389؛ گزارش نظرسنجی از زائران دربارة برنامههای ستاد استقبال از بهار، 1389؛ اکبری، 1389؛ شناسایی گونههای مختلف مسافر در پایانة مسافربری امامرضا(ع)، 1389؛ سلطانی، 1389؛ رفیعی، 1388؛ مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (جهاد دانشگاهی)، 1388؛ فروغزاده، 1389) دربارۀ اقدام به سفر زیارتی است، اما این نوشتار با الهام از این ایدۀ جامعهشناسانۀ ماکس وبر که اقدامکردن و خودداریکردن هردو «کنش» است، به بررسی چرایی «نرفتن به سفر زیارتی» پرداخته است؛ با این سؤال محوری که «چرا عدهای از مردم مشهد برای زیارت به عراق سفر نمیکنند؟». البته جا دارد که پژوهشگران سایر مناطق ایران این موضوع و نیز «سفرنکردن به مشهد» را مورد کاوش قرار دهند تا همۀ ابعاد گردشگری مذهبی در ایران مورد شناسایی عمیق قرار گیرد. زیرا از نگاه علاقهمندان به سنجش میزان دینداری و خصوصاً علاقهمندان به مطالعة انواع دینداری، مطالعۀ اقدام به زیارت و عدم اقدام به زیارت امر مهمی است.
از منظری دیگر، ثبت نام چند میلیون نفر برای سفر عمرة مفرده- آن هم فقط در چندروز- و پرداخت هزینة آن بهصورت پیشاپیش و درنوبتماندن تا ششسال کنشی است که اگر با کنش اقدام به سفر به عتبات مقایسه شود سؤالات بسیاری را برای جامعهشناسان دینداری و نیز علاقهمندان به جامعهشناسی سفر در ایران مطرح خواهد کرد.
چارچوب مفهومی
انسان دارای اندیشه، عاطفه و رفتار است و همۀ آثار وجود او در زندگی از طریق رفتار بروز
مییابد. رفتار را میتوان بر اثر محرک یا انگیزه دانست و نیز میتوان آن را به خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم کرد. اما در هر حال، منشأ نهایی رفتار انگیزه است؛ با این توضیح که: 1) هر سیستمی اعم از وجود انسانی در حالت ابتدایی در حال تعادل است. 2) گاهی پیش میآید که تعادل سیستم به هم بخورد. این عدم تعادل یا ناشی از عوامل درونی است یا تحت تأثیر عوامل بیرونی یا ناشی از کمبود چیزی یا ناشی از پُربود چیزی و... 2-1) بخش عمدهای از عدم تعادل، کمبود، یا به عبارت دقیقتر نیاز است. 3) این عدم تعادل، در کنار کشش برای بازگشت به حالت تعادل، منشأ بروز رفتار میشود. 3-1) کشش برای بازگشت به حالت تعادل همان انگیزه است. همانطور که گفته شد، بخش عمدهای از عدم تعادل در سیستم انسانی همان نیازهای سیستم است. مفهوم نیاز دربرگیرندة چهار مضمون اصلی است. اول، نیاز عدم تعادل است (اتکینسون و همکاران، 1367: 512؛ رفیعپور، 1370: 15). عدم تعادل شامل هرگونه دورشدن از وضعیت بهینه میشود (نائلی، 1373: 32). دوم، نیاز نقص است. نیاز حالتی است که با احساس فقدان چیزی مشخص میشود (شعارینژاد، 1375: 253؛ بیرو، 1380: 242؛ رفیعپور، 1370: 14) و برخی نیز نیاز را به محرومیت فیزیولوژیایی تعبیر کردهاند (پورافکاری، 1373: 975؛ اتکینسون و همکاران، 1367: 512). واضح است که نیاز بدون احساس نیاز یا فعالیتی برای رفع نیاز میتواند وجود داشته باشد. سوم، نیاز ضروری است. در برخی منابع در تعریف نیاز به عنصر «ضروریبودن» اشاره شده است (ارلیش، 2005؛ مارشال، 1998: 442). مشابه این نظر در منابع فارسی نیز به چشم میخورد (عمید، 1385: 1210؛ شعارینژاد، 1375: 253). این ضرورت یا ناظر بر بقای سیستم است (آبرکرامبی و همکاران، 1367: 255) یا ناظر بر بهزیستی و سلامت سیستم (گولد و کولب، 1376: 879). پارسونز نیز عقیده دارد که هر دستگاه اجتماعی چهار نیاز دارد که اگر قرار باشد آن دستگاه پابرجا بماند باید برآورده شوند (ریتزر، 1377). در نهایت، چهارم، نیاز منشأ رفتار است. برخی از روانشناسان نیاز را مهمترین عامل درونی مؤثر بر رفتار و تبیینکنندة آن میدانند (پورافکاری، 1373: 976؛ آبرکرامبی و همکاران، 1367: 255). نیاز برانگیزانندۀ رفتاری در جهت رفع خود است (شعارینژاد، 1375: 254؛ حسنزاده، 1386: 134) یا همراه با رفتار ارضاکننده است (رفیعپور، 1370: 14؛ نائلی، 1373: 32).
نیازها پویا میشوند. پویایی نیازها به دو معنای کلی قابل طرح است که هردو نیز صحیح هستند: از یک جهت، نیازها پویا هستند؛ برای اینکه با ارضای یکی، دیگری بروز مییابد و جاندار برای رفع این عدم تعادل جدید به فعالیت واداشته میشود. این معنا کاملاً با منظوری که مازلو از بیان سلسلهمراتب نیازها داشته همخوانی دارد. بنابراین، توضیح بیشتر در این زمینه را در بیان سلسلهمراتب نیاز ادامه خواهیم داد. از جهت دیگر، پویایی نیازها به معنای پویایی ابزار رفع نیاز است. برای مثال، فردی که بارها برای ارضای نیاز گرسنگی خود از خوراک نوع الف استفاده کرده است، میل دارد برای رفع این نیاز خود از ابزار دیگری، مثلاً غذای نوع ب، استفاده کند. اگر سطوح نیازها را نیاز اولیه و نیاز به ابزار ارضای این نیازها را نیاز ثانویه بنامیم، اصل پویایی نیازها هم شامل نیازهای اولیه و هم شامل نیازهای ثانویه خواهد بود. گاهی نیازها با یکدیگر تزاحم مییابند. به این معنی که ارضای یکی موجب از دست دادن فرصت برای ارضای دیگری میشود. انسانها اغلب برای غلبه بر تزاحم نیازها از سلسلهمراتب نیازها پیروی میکنند. اصل سلسلهمراتبی بودن نیازها، که توسط مازلو ارائه شده است، بیانگر این واقعیت است که اگر در یک زمان چندین عدم تعادل در سیستم وجودی ما وجود داشته باشد و نتوان همة آنها را رفع کرد، عدم تعادلی که از همه بنیادیتر و اساسیتر است بر سیستم وجودی ما مسلط میگردد و تا رفع نسبی آن عدم تعادل، به سایر عدم تعادلها نخواهیم پرداخت. «این کاملاً حقیقت دارد که انسان، هنگامی که نان وجود ندارد، فقط با نان میتواند به زندگی ادامه دهد. اما هنگامی که نان به حد وفور وجود داشته باشد و فرد همواره سیر باشد... بیدرنگ نیازهای دیگر (والاتر) پدیدار میشوند و همین نیازها بهجای گرسنگیهای فیزیولوژیایی بر ارگانیزم حکمفرما میگردند. هنگامی که اینها نیز به نوبة خود ارضا شدند نیازهای تازه (و باز هم والاتر) پدید میآیند و همینطور الی آخر و منظور ما از بیان اینکه نیازهای اساسی انسان به شکل سلسلهمراتبی از غلبۀ نسبی سازمان مییابد، همین نکته است» (مازلو، 1367). «رفع نسبی عدم تعادل» - که در بیان اصل سلسلهمراتبی نیازها به آن اشاره شد - نیز به همین معنی است: «نیازهای هر سطح معین دستکم تاحدودی ارضا شوند تا نیازهای سطح بعدی بتوانند به صورت عوامل تعیینکنندۀ عمل درآیند» (اتکینسون و همکاران، 1367: 566). دقت کنید که گفته شد عدم تعادل تاحدودی رفع گردد، نه اینکه مثلاً همة عدم تعادلهای سطح فیزیولوژیک به طور کامل در زمان اول رفع گردد تا در زمان دوم عدم تعادلهای دیگر عامل بروز رفتار شوند. همانطور که از مطالب قبل معلوم شد، نیاز انواعی دارد. بر اساس طبقهبندی مشهور آبراهام مازلو، میتوان اکثر این دستهبندیها را در پنج سطح کلی جا داد. ادعای مازلو این است که او فقط در پی دستهبندی نیازهای اساسی بوده است. از آنجا که نیازهای اساسی از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر و از طبیعت زندگی اجتماعی سرچشمه میگیرد، تا انسان، انسان است و تا زندگی وی زندگی اجتماعی است، آن نوع نیازمندیها نیز وجود دارند و تغییر فرهنگ و جامعه و قشر اجتماعی بر وجود و عدم آنها بیتأثیر هستند. «در طبقهبندیِ نیازهای اساسی، تلاش بر این است که به وحدتی نسبی که ورای تفاوتهای ظاهری تمایلات خاصی در فرهنگهای مختلف برقرار است توجه کنیم» (مازلو، 1367). این پنج سطح عبارتاند از: سطح نیازهای فیزیولوژیایی، سطح نیازهای ایمنی، سطح نیازهای عشق و تعلّق، سطح نیاز به احترام، سطح نیاز به خودشکوفایی.
کنش. رفتاری که بامعنا باشد اصطلاحاً کنش نامیده میشود. «کنش آن رفتار انسانی است که دارای معنای ذهنی خاصی باشد» (وبر، 1374: 3). کنش، آنگاه که معطوف به دیگری باشد و «رفتار دیگران در معانی ذهنی» (وبر، 1374: 3) کنشگر لحاظ شده باشد، کنش اجتماعی است. «کنش اجتماعی... ممکن است در جریان رفتار گذشته، حال یا آیندة دیگران باشد... . "دیگران" میتوانند تکتک افرادی باشند که برای کنشگر شناختهشده هستند یا مجموعهای از افراد نامشخص یا کاملاً ناشناخته باشد... . فعالیت اقتصادی یک فرد هم فقط هنگامی اجتماعی است که متضمن رفتار بعضی افراد دیگر باشد» (وبر، 1378الف: 80). گاهی کنش غیرعقلانی است که خود به دو نوع عاطفی و سنتی تقسیم شده است: کنش عاطفی از تمایلات خاص و وضعیت احساسی شخص ناشی میگردد (وبر، 1374: 28). کنش سنتی حاصل گرایش به سنت است که از طریق عادات طولانیمدت ایجاد میشود. (وبر، 1374: 28). گاهی نیز کنش عقلانی است که خود به دو نوع عقلانی ارزشی و عقلانی هدفمند تقسیم شده است. منظور از کنش عقلانی ارزشی کنشی است که شامل باور آگاهانه به ارزش رفتار اخلاقی، زیباییشناختی، مذهبی و غیره است که فارغ از هرگونه چشماندازی برای توفیق بیرونی است و فقط به خاطر خودش وجود دارد (وبر، 1374: 28). منظور از کنش عقلانی هدفمند کنشی است که شامل گرایش به مجموعهای از اهداف مشخص فردی است. در این گرایش رفتار عوامل بیرونی و افراد دیگر پیشبینی میشود. اینگونه پیشبینیها بهمثابة «شرایط» و «وسائل» کسب توفیقآمیز اهداف عقلایی شخص هستند (وبر، 1374: 28). «کنش زمانی عقلایی معطوف به اهداف معین شخصی است که هدف، ابزار و نتایج ثانوی آن همگی به شکل عقلایی در نظر گرفته شده و سنجیده شده باشند. چنین بررسی و سنجشی شامل درنظرگرفتن ابزار جایگزین برای هدف موجود، رابطۀ این هدف با دیگر نتایج حاصل از بهکارگیری ابزار موجود و نهایتاً اهمیت نسبی دیگر اهداف ممکن است. بنابراین، کنشهای سنتی و عاطفی نمیتوانند از این نمونه باشند. ارزشهای مطلق بهراحتی میتوانند مبنایی برای انتخاب بین اهداف و نتایج متفاوت و متناقض باشند. در چنین حالتی، فقط در ارتباط با انتخاب ابزار است که یک کنش به صورت عقلایی به مجموعهای از اهداف معین شخص معطوف میگردد» (وبر، 1374: 29-30). از آنجا که عمل عقلانی بهنوعی تیپ ایدهآل میماند، آنچه باید جستجو شود، میزان نزدیکی اعمال افراد به نوع آرمانی کنش عقلانی است. «در مورد تجزیه و تحلیل علمی سنخشناختی، بیتردید میتوان همة عناصر تعیینکنندة انفعالی و غیرعقلانی رفتار را بهعنوان عامل انحراف از نوع ناب مفهوم کنش عقلانی به شمار آورد... . فقط از این راه است که میتوان اهمیت علّی عوامل غیرعقلانی را که موجب انحراف شده است ارزیابی کرد» (وبر، 1378ب: 224). اکنون که سخن از کنش عقلانی و غیرعقلانی به میان آمد، شایسته است توضیح مختصری دربارۀ عقلانیت بیان شود.
عقل در دو ساحت نظری و عملی شناسایی و مطرح شده است. عقلانیت نیز به تبع عقل قابل تقسیم به نظری و عملی است.
عقل نظری مربوط به گزارههای حقیقی است. این گزارهها موصوف عقلانیت نظری یا ضد آن قرار میگیرند و به معنی مستدل بودن و برهانی بودن آنها یا دستکم به معنای غیرمتناقضبودن آنها با خود و با مجموعه باورهای عقلانی از قبل موجودند.
در عقلانیت عملی، «عقلانی» صفتی برای عمل و گزینشهای انسان است. انسانها هم هدفهای زندگی را برمیگزینند و هم وسائل رسیدن به این هدفها را. انتخاب هدف وقتی عقلانی است که ارزش ناشی از نیل به آن هدف، بیشتر از ارزش وسائل و هزینههای صرفشده برای رسیدن به آن باشد. البته هر شخص در زندگی هدفهای بسیاری را پیگیری میکند که در یک تحلیل دقیق بسیاری از آنها جنبة واسطهای و مقدمهای دارند و درنهایت یک هدف نهایی وجود دارد. ارزشمندی هدفهای واسطهای بر اساس ارزش هدف نهایی تعیین میشود، اما ارزش هدف نهایی باید به طور مستقل مورد ارزیابی قرار گیرد که مبنای آن نظامهای ارزشی است، نه مبانی برهانی در عقل نظری. وجه دیگری از عقلانیت عملی مربوط به انتخاب وسائل مناسب برای رسیدن به هدف است. در این نوع کنش باید مناسبترین وسیله را با احتیاط سنجید و با دقتی فزاینده در نظر گرفت. اگر انسان وسائلی را برگزیند که او را سریعتر، مطمئنتر و با کمترین هزینه و پیامدهای منفی به هدف برسانند، این عمل انتخاب عقلانی وسیله است. همین عقلانیت است که تحت عنوان عقلانیت «ابزاری» یا عقلانیت «وسیله- هدف» نامیده میشود و بر مدار سنجش و محاسبه دایر است. در عقلانیت عملی، شخص یا گروه، در پی به حداکثر رساندن مطلوبیت خویش است. لذا ممکن است این نفعگرایی خودخواهانه در یک دورۀ زمانی با انتخابهایی همراه باشد که فاقد نظم درونی به نظر میآیند. اما اگر برای انتخاب وسیله جهت رسیدن به هدفها، هنجارها و قاعدههایی تعیین شود، که حالات زودگذر شخص نتواند خودنمایی کند، و اغلب اشخاص به شکل یکسان یا مشابهی اقدام کنند، این گزینشها و عملها از عقلانیت رسمی برخوردار است (کالبرگ، 1980: 1151).
برخی از جامعهشناسان از مفهوم «انسان جامعهشناختی» سخن گفتهاند. عقلانیتِ انسان جامعهشناختی عقلانیت مرکب است (بودون، 1370). به این معنی که انسان ـ آنطور که جامعهشناس میبیند- «برآوردش از خط مشیها... تا حدی بستگی به اعتقادات کم و بیش مستند دارد» (بودون، 1370: 47). «انسان جامعهشناختی ممکن است در برابر یک انتخاب، در برخی حالات نه آن شقی را که ترجیح میدهد، بلکه آن شقی را که "عادت"، "ارزش"هایی که "درونی کرده است"، و به طور کلی، مشروط شدگیهای گوناگون (اخلاقی، معرفتی، رفتاری) به او القا میکند، برگزیند... . مشاهدات ثابت میکنند که "عادت" گاهی این اثر را دارد که احتمال آگاهی کارگزار اجتماعی را به کثرت راههایی که پیش پای او قرار دارند کاهش میدهد» (بودون، 1370: 249- 250).
همچنین «فرآیند درونیکردن ارزشها نیز ممکن است نتایج مشابهی در پی داشته باشد» (بودون، 1370: 250). پس با توضیحاتی که ارائه شد، عمل چیزی غیر از تصمیمگیری و اقدام نیست. «تصمیمگیری» عبارت است از فرآیند ذهنی «ترجیح میان شقوق» که منجر به «انتخاب» میشود. در تصمیمگیری شقوقی وجود دارند که تصمیمگیرنده از میان آنها شقی را برتر تشخیص میدهد، یعنی تصمیم به آن میگیرد.
همچنین هر تصمیم آثار و پیامدهایی نیز دارد. تصمیمگیری از لحاظ «معین بودن یا نامعین بودن پیامدها»، به دو دسته تقسیم میگردد: تصمیمگیری با «پیامدهای احتمالی» و تصمیمگیری با «پیامد قطعی». به طور کلی، احتمال هر حادثه عبارت است از برآوردی از شانس وقوع آن حادثه که مقداری بین صفر و یک دارد. «حادثهای که احتمالش صفر است، واقعنشدنی است و حادثهای که احتمالش یک است، بالضروره واقعشدنی است... . اما احتمال بسیاری از حوادث کسری است میان صفر و یک» (لیتل، 1373: 74).
تصمیمگیری با پیامد احتمالی خود به دو دستة تصمیمگیری در وضعیت عقلانیت پارامتریک و تصمیمگیری در وضعیت عقلانیت استراتژیک تقسیم میشود.
عقلانیت پارامتریک عقلانیتی است که در آن شخص تصمیمگیرنده با شقوق مختلفی روبهرو است که دارای پیامدهای احتمالی معینی هستند (لیتل، 1373: 80). تصمیمگیری در وضعیت استراتژیک پیچیدهتر از وضعیت پارامتریک است، زیرا در تصمیمگیری پارامتریک، همۀ پیامدهای احتمالی مقتضای طبیعتاند و از قانونی تبعیت میکنند که البته احتمالی است و نه قطعی. اما تصمیمگیری در وضعیت استراتژیک شامل مواردی میشود «که نتایج آنها بستگی به اختیار عامدانۀ تصمیمگیران دیگر دارد» (لیتل، 1373: 81). به این معنا که نتیجه و بهرۀ یک تصمیم، تابع تصمیمات از روی اختیارِ کنشگران دیگر است و تصمیمگیرنده باید با درنظرگرفتن محاسبات عقلانی دیگر کنشگران ِ حاضر در میدان کنش، در پی تصمیمگیری با بیشترین سود و کمترین هزینه باشد.
عمل «بهزیارترفتن»، آن هم «سفر زیارتی» نیازمند مقدمات و آمادگیهایی است و نمیتواند بدون فرآیند تصمیمگیری رخ دهد و لذا پاسخی به نیاز، مطلوبیت، ارزیابی و محاسبه است و نمیتواند فارغ از عقلانیت باشد و چون عمل دینی است و نتایج آن عمدتاً ارزشی است، پس معطوف به ارزشهای دینی و مذهبی است. آنان که چندین روز برنامة عادی خود را تعطیل میکنند و با هزینهکردن مبلغی به سفر زیارتی میروند، نیازی را ارضا میکنند و مطلوبیتی به دست میآورند، البته مطلوبیتی ارزشی در چارچوب نظام ارزشهای مذهبی. اما کسی که به چنین سفر زیارتی نمیرود، یا نیاز مرتبط به کنش زیارت را ندارد و کنشِ سفر زیارتی برای او مطلوبیتآفرین نیست، یا این نیاز در او مقهور سایر نیازهای فعال است، یا وسیلهای جایگزین برای ارضای آن دارد یا نظام ارزشی او متفاوت با کسانی است که به سفر زیارتی میروند که احتمالاً حاکی از تفاوت نوع دینداری این عده است.
روش تحقیق
در پی تقسیمبندی روشهای مطالعه و بررسی در علوم اجتماعی به روش تعمیمی و تفریدی، روشهای «کمی» و «کیفی» در جامعهشناسی ظهور کردند. در روشهای کیفی که معمولاً به منظور شناخت دقیق و همهجانبۀ پدیدهای خاص و موردی مشخص انجام میپذیرند و نه لزوماً تعمیمدادن نتایج به جامعهای گستردهتر، تحقیقات معمولاً ژرفانگرند. کاربرد رویکرد تحقیقی کیفی «معمولاً پاسخ به سؤالاتی دربارۀ ماهیت پدیدهها با هدف شرح و درک آنها» است (علیاحمدی و نهایی، 1387: 83؛ استراوس و کوربین[3]، 1998: 11) که این خصیصه در مواردی که اطلاعات موجود یا اطلاعات محقق در مورد واقعیتی بسیار اندک باشد کارکرد فراوانی دارد. همچنین در مواردی که موضوع مورد بررسی دارای پیچیدگیهای فراوان باشد، بخصوص آنکه به دلیل فقدان نظریه و مفهومسازی قبلی، ابعاد و لایههای واقعیت ِمورد بررسی مکشوف نباشد، روشهای کیفی اهمیت فراوانی مییابند (کراسول، 2003؛ کاوه، 2010).
در پژوهش حاضر به دلیل محدودبودن اطلاعات موجود دربارة موضوع مورد بررسی (ادارۀ ملی آمار انگلستان[4]، 2007) تنها روشهای کیفی میتوانند امکان یافتن پاسخ را فراهم کنند، خصوصاً وقتی بنا باشد پیچیدگیهای «عدم اقدام به سفر زیارتی» کشف شود و خصوصاً وقتی نظریهای جدی درباب دلایل آن موجود نباشد.
روش رویش نظریه
روشهای کیفی انواع گوناگونی دارند. یکی از این روشها «رویش نظریه»[5] است که نوعی روش پژوهش استقرایی و اکتشافی است که به پژوهشگران در حوزههای موضوعی گوناگون امکان میدهد تا بهجای اتکا به نظریههای موجود و ازپیشتعریفشده، خود به تدوین نظریه اقدام کنند (چارماز، 2010؛ لیبرت، 2007؛ چارماز و هنوود، 2006).
«رویش نظریه» در طول بررسی اتفاق میافتد و از رهگذر تعامل مستمر بین گردآوری و تحلیل دادهها حاصل میشود» (منصوریان، 1385: 4). در این روش «جمعآوری اطلاعات و آنالیز آنها در یک تعامل بسیار نزدیک با یکدیگر میباشند» (علیاحمدی و نهایی، 1387: 307) تا جاییکه «مهمترین عامل در این روش نزدیکی همیشگی با دادههاست» (همان، 308؛ پیگان و هنوود، 2004).
گامهای پژوهش در روش رویش نظریه
در روش رویش نظریه برای یافتن پاسخ مستدل به سؤالات مورد بررسی باید به سراغ واقعیت رفت و دادههای مورد نیاز را فراهم کرد. محقق برای گردآوری دادهها باید این موضوع را روشن کند که دادهها از کدام واقعیت به دست میآیند. پاسخ تفصیلی به این سؤال «شیوۀ نمونهگیری» نامیده میشود. شیوۀ نمونهگیری مناسب در این روش «نمونهگیری نظری» است.
نمونهگیری نظری
موضوع بررسی و مشاهده باید آنطور فراهم شود که همۀ واقعیتهای محتمل را شامل گردد والا با تورش روبهرو خواهد بود (باربور، 2001). برای دستیابی به چنین منظوری اولین مورد معین شد و دادههای مربوط به او جمعآوری گردید. دلیل اصلی نفر اول برای سفرنکردن به عتبات عالیات بیپولی بود؛ لذا مورد دوم آنطور معین شد که تاحد ممکن با مورد اول در موضوع بررسی تفاوت داشته باشد و احتمال بیپولی دربارة او منتفی باشد تا به شمول دادهها کمک کند. دلیل نفر دوم ناامنی بود. این فرآیند به همین شیوه ادامه یافت تا آنجا که به «کفایت نظری و اشباع» رسید؛ یعنی بررسی چند مورد آخر، هیچ دادهای متفاوت با دادههای قبل به دست نداد. به بیان مبدعان رویش نظریه «هنگامی طبقهها بهلحاظ نظری اشباع میشوند که در خلال گردآوری و تحلیل بیشتر دادهها، دادههای جدید از طبقهها به دست نیاید» (فراهانی و عریضی، 1384: 229؛ گیبسون، 2003). در پژوهش حاضر 11 نفر مورد مشاهده و مصاحبه قرار گرفتند.[6]
تکنیک جمعآوری دادهها
تکنیک جمعآوری دادهها در این تحقیق مصاحبۀ عمیق و مکرر و در مواردی مشاهده بوده است (قس هن، 2009). در حین و پس از مصاحبه و مشاهده، مصاحبهها و مشاهدات نوشته و به متن تبدیل شدند[7] (قس علیاحمدی و نهایی1387: 309) و مورد تحلیل قرار گرفتند.
تحلیل دادهها
همانطور که قبلاً هم اشاره شد، در این روش «جمعآوری اطلاعات و آنالیز آنها در یک تعامل بسیار نزدیک با یکدیگر میباشند» (علیاحمدی و نهایی، 1387: 307) یعنی در ضمن جمعآوری دادهها، مفاهیم و کمکم بخشهایی از نظریه و در آخر نظریۀ نهایی ظهور مییابند. تحلیل با کدگذاری متن مصاحبهها آغاز شده است که در پی میآید:
مقولهبندی و کدگذاری متن [دادهها]
در اولین قدم دادهها مورد واکاوی قرار گرفت و دادههای متفاوت -که در نگاه نخست ممکن بود تمایز آشکاری با هم نداشته باشند- از هم متمایز شدند و دادههای مشابه گرد هم آمده دستهبندی شدند (قس کاوه، 2010؛ فرانکلین، 2010؛ باجیاس، 2009؛ لیبرت، 2010؛ نایت و همکاران، 2003). در ادامه، انواع کدگذاری دادهها و توضیحات مربوط به آنها ارائه شده است:
کدگذاری باز: کدگذاری باز بخشی از تجزیه و تحلیل است که شامل شناسایی، نامگذاری، دستهبندی و تشریح پدیدههای موجود میان دادهها است (علیاحمدی و نهایی، 1387).
در مصاحبهها سعی شده پاسخگویان همۀ موانع «احساسشدۀ» خود برای سفر به عتبات عالیات - در زمان گذشته و حال- را مورد توجه قرار دهند و اظهار کنند. درنهایت مجموعۀ «متن مصاحبهها» برای استخراج موانع سفر زیارتی مطالعه و کدگذاری شد. نتایج کدگذاری باز در جدول 1 آمده است.
کدگذاری محوری: «کدگذاری محوری فرآیند ایجاد ارتباط بین کدها (دستهبندیها و مشخصات) با یکدیگر است» (علیاحمدی و نهایی، 1387: 310). در این مرحله عناوین بهدستآمده در کدگذاری باز مجدداً مورد انتزاع قرار گرفت و به هر دسته عنوانی کلیتر داده شد. «به عبارت دیگر، در این مرحله، مفاهیم استخراجشده در قالب مقولات عمده دستهبندی شدند» (محمدپور و رضایی، 1387: 18).
کدگذاری انتخابی: سومین مرحلۀ کدگذاری، کدگذاری انتخابی است. «کدگذاری انتخابی فرآیندی است که در [آن برای] بیان دستهبندیهای مختلف، یک دسته را بهعنوان هسته و مرکز برمیگزینیم و تمام دیگر دستهها را با دستۀ مرکزی دیگر ارتباط میدهیم. ایدۀ اصلی ایجاد یک هستۀ اصلی برای ارتباط دیگر دادهها به این هسته میباشد» (علیاحمدی و نهایی، 1387: 310). محقق در کدگذاری انتخابی به دنبال کشف «خط اصلی داستان» (فراهانی و عریضی، 1384: 228) است. به عبارت دیگر، از میان همۀ عناوین کلیتر- که در مرحلۀ کدگذاری محوری به دست آمد- یکی بهعنوان مقولۀ مرکزی شناخته و برگزیده میشود و رابطة سایر واقعیتها با آن نیز مورد تأمل و شناسایی قرار میگیرد. در نوشتار حاضر سعی شده سومین مرحلۀ کدگذاری نیز تلاشی برای سومین گام در انتزاع باشد. نتیجه در بخش یافتهها قابل رؤیت است.
نگارش یافتهها و تحلیل نهایی: آخرین گام، «مرحلۀ نوشتن یا رویش نظریۀ جدید و نهایی» است (علیاحمدی و نهایی، 1387: 311). در این گام، نظریۀ رویشیافته از خلال نوشتهها و تفکرات به دست آمده و تفاوتها و شباهتها و چرایی آنها بیان شده است.
یافتههای تحقیق
با توجه به سؤال اصلی تحقیق: «چرا عدهای از مردم مشهد برای زیارت به عراق سفر
نمیکنند؟» و با دقت در مفهوم «اقدام نکردن» و نیز باتوجه به مصاحبههای انجامشده میتوان یافتهها را ذیل دو عنوان ارائه کرد:
- فقدان انگیزه برای سفر زیارتی به عتبات عالیات در عراق
- وجود موانع برای اقدام به سفر زیارتی به عتبات عالیات در عراق
در زیر به توضیح این دو مورد پرداخته شده است:
1 - وجود موانع برای اقدام به سفر زیارتی به عتبات عالیات در عراق
برای پیدایش هر امری باید مقتضی، موجود و مانع، مفقود باشد. در تحقق یک کنش نیز این قاعده برقرار است. در مصاحبههای انجامشده دربارۀ چرایی «سفرنکردن به عراق برای زیارت»، برخی مصاحبهشوندگان به نکاتی اشاره کردهاند که میتوان آنها را تحت عنوان «موانع سفر» طبقهبندی کرد و شاید مهمترین آنها در اختیار نداشتن مقدمات سفر یادشده برای عدهای و مشکلات این سفر از نگاه عدهای دیگر است.
جدول 1. موانع احساس شده برای سفر زیارتی به عراق |
|
|||
ردیف |
مفاهیم و موارد آن |
عبارت |
||
1 |
نبودن فرصت |
باید هر روز کار کرد و برای سفر وقت ندارم |
||
2 |
نداشتن پول |
با توجه به درآمد و مخارج من و امثال من امکان مالی برای رفتن به کربلا را ندارم |
||
هرچند موردی که میخواهم بگویم مربوط به کربلا نیست اما در کل، به بحث مربوط است. در نزدیکی روستای ما یک امامزاده است که معمولا افراد برای زیارت و گرفتن حاجت به آنجا میروند. مسیرش طوری است که باید با ماشین رفت و ماشینهای سواری ده هزار تومان کرایه میگیرند. برخی از اهالی به خاطر همین هزینة تاکسی به زیارت نمیروند. |
||||
3 |
نبودن همسفر مناسب |
بدون همسفر همدل، سفر جالب نیست. تا حالا همسفر همدلی پیدا نکردهام |
||
4 |
دوری راه |
راه کربلا دور است |
||
5 |
نا امنی |
عراق ناامن است |
||
6 |
مشکل بودن |
آنطور که شنیدهام برنامۀ فعلی سفر کربلا بسیار فشرده و خستهکننده است. افراد را به امامزادههای مختلف و مساجد زیادی میبرند و پیادهروی زیادی هم دارد. |
||
چند هزار کیلومتر سفر فشرده با اتوبوس بسیار خستهکننده است و نمیتوانم به چنین سفری بروم. |
||||
اگر یک سفر هوایی آن هم فقط به شهرهای کربلا و نجف باشد حاضرم بروم ولی برنامه فعلی مناسب حالم نیست. |
||||
7 |
تمیز نبودن اماکن |
آنطور که شنیدهام مهمانپذیرهای مورد استفادۀ زائران ایرانی در عراق مرتب و تمیز نیست رستورانها و غذاخوریهای اماکن زیارتی عراق تمیز نیستند و نمیتوان به راحتی در آنها غذا خورد |
||
8 |
بیعلاقگی به عربها |
همین که فکر میکنم: درآمد کشور را باید به جیب عراقیها یا سعودیها ریخت حاضر نیستم بروم. |
||
9 |
قسمت نبودن |
- تا حالا زمینهاش پیش نیامده - لابد قسمت نبوده - باید بطلبند، تا حالا که نطلبیدهاند |
||
2 - فقدان انگیزه برای سفر زیارتی به عتبات عالیات در عراق
هر کنشی دارای انگیزه است. در مصاحبههای انجامشده دربارۀ «سفرنکردن به عراق برای زیارت»، برخی مصاحبهشوندگان به نکاتی اشاره کردهاند که میتوان آنها را تحت عنوان «فقدان انگیزۀ سفر» طبقهبندی کرد و شاید مهمترین موارد آن اکتفا به زیارت حضرت رضا(ع) نزد عدهای و دلمشغولیهای دیگر نزد عدهای دیگر است.
جدول 2. فقدان انگیزه برای سفر زیارتی به عراق |
||
ردیف |
مفاهیم و موارد آن |
عبارت |
1 |
اکتفا به زیارت حضرت رضا |
زیارت حضرت رضا با آن همه فضلیت پهلوی ما است؛ چقدر میرسیم که برویم. اگر وقت و حال داریم بیشتر به حرم حضرت رضا برویم تا اینکه بخواهیم به کربلا و نجف برویم. |
2 |
یکسانانگاری زیارت از راه دور و نزدیک |
بُعد سفر نبُوَد در سفر روحانی. ائمه همه جا هستند و من هرروز از این جا سلام میدهم و حاجاتم را میخواهم. |
3 |
غلبه انگیزه سیاحت |
آن قدر انگیزه سیاحت در من قوی است که اگر به کربلا بروم آنجا هم در فکر سیاحتم و فکر میکنم این حالت بیاحترامی به امام معصوم است. اول باید انگیزه سیاحتم را ارضا کنم تا پس از آن با شوق زیارت به کربلا و نجف بروم. |
4 |
نداشتن شوق زیارت امام حسین |
هنوز آنقدر شیفته امام حسین نشدهام که همۀ کارها را رها کنم و بروم کربلا. امیدوارم کمکم این حالت در من پیدا شود. |
5 |
عدم اولویت تخصیص بودجه |
کربلا و مکۀ ما داخل خانۀ ماست: دخترها و پسرها را باید عروس و داماد کنیم، انشاءالله بعداً به کربلا و مکه هم خواهیم رفت (سفر به کربلا در اولویت تخصیص بودجه نیست). |
پس از انجام کدگذاری باز، در مرحلة کدگذاری محوری، مفاهیم مشابه و همجنس از نظر معنایی در قالب مقولات عمده طبقهبندی شدند. این مقولات از سطح بالاتری از انتزاع برخوردارند و دومین مرحله در جهت «رویش نظریه» هستند. در جدول 3 این مقولات عمده و مؤلفههای تشکیلدهندۀ آنها آمده است:
جدول 3. مقولات عمدۀ موانع احساس شده برای سفر زیارتی به عراق |
||
ردیف |
مقولات عمده |
مؤلفه |
1 |
فقدان امکانات |
نبودن فرصت، نداشتن پول، نبودن همسفر مناسب |
2 |
سختی و خطر |
دوری راه، مشکل بودن، تمیز نبودن اماکن، بیزاری از عربها، ناامنی |
3 |
قسمت نبودن |
قسمت نبودن |
مقولۀ عمدۀ فقدان امکانات: این مقوله مشخص میکند که برخی از موانع سفر زیارتی به عتبات عالیات کمبودهای افراد است که یا مربوط به وضعیت اقتصادی است و افراد به دلیل درآمد اندک هزینۀ لازم برای رفتن به این سفر را ندارند یا اینکه مربوط به زمان است و مشغلۀ کاری بخصوص در حوزۀ شغلی مجال پرداختن به چنین سفر یکهفتهای را به اینگونه افراد نمیدهد یا اینکه مربوط به همسفری مناسب است و ترجیح برخی افراد اینگونه است که تا همسفری همدل که با او درک متقابل داشته باشند نیابند، اقدام به این سفر زیارتی نخواهند کرد.
مقولۀ عمدۀ سختی و خطر: همانطور که در جدول 3 نشان داده شده است، برخی از موانع سفر زیارتی به عراق عواملی است که تحت ارادۀ افراد نیست و میتوان آنها را شرایط محیطی نامید که افراد از آنها متأثر میشوند؛ مثل تمیزنبودن مهمانسراها و غذاخوریها در عراق یا ناامنیهای موجود فعلی یا مسافت طولانی، که افراد در آن مؤثر نیستند، اما سفر زیارتی آنان از آن متأثر است. به عبارت دیگر، پاسخگویان ارزشها و استانداردهایی در ذهن خود برای سفر، شرایط سفر، مقصد سفر و... دارند که در صورت فقدان آن ارزشها و استانداردها حاضر به کنش و اقدام نیستند؛ مثلاً برخی پاسخگویان میگفتند: «اگر محل اسکان سوسک داشته باشد، شب تا صبح بیدار میمانم و نگرانم تا صبح شود و از محل خارج شوم». یا پاسخگوی دیگری میگفت: «من بهندرت میتوانم غذای بیرون از منزل را مصرف کنم و در مواردی که ضروری است در رستورانی شرکت کنم، ناچارم بسیار دقت کنم که نظافت در همه چیز رعایت شده باشد والا یک جوری سرم را با ماست بستهبندی شده و نوشابه و مانند اینها گرم میکنم و نمیتوانم غذا بخورم». شایعۀ ضعف نظافت در اماکن اقامتی زائران عتبات عالیات مانع جدی برای سفرکردن این افراد بود.
البته این مقوله گروه دیگری را نیز در خود جای میدهد که از عربها بدشان میآید و حاضر نیستند پولهایشان را در جیب آنها بریزند و چون مردمان عراق همگی عرب هستند ترجیح میدهند که یا زیارت را از همینجا انجام دهند یا اینکه اصلاً در اندیشۀ زیارت عتبات عالیات نباشند.
مقولۀ عمدۀ قسمت: برخی افراد معتقدند که چنین سفرهای زیارتیای تنها چیزی که نیاز دارد آن است که خداوند روزی کند و آن را تحت عنوان «قسمت» نامگذاری میکنند و تنها دلیلی که برای عدم اقدامشان به چنین سفری بیان میدارند این است که خداوند نخواسته و قسمت نکرده است و معتقدند که اگر خداوند قسمت کند هیچ مانع دیگری وجود نخواهد داشت و سفر به عتبات عالیات ممکن خواهد شد. لذا تنها مانع را طلبیده نشدن از سوی ائمه و روزی نشدن این سفر از جانب خدا میدانند.
جدول 4. مقولات عمده فقدان انگیزه برای سفر زیارتی به عراق |
||
ردیف |
مقولات عمده |
مؤلفه |
1 |
خواسته و اولویت دیگری دارم |
غلبۀ انگیزۀ سیاحت، عدم اولویت تخصیص بودجه |
2 |
چیز جداگانه یا جدیدی نیست |
اکتفا به زیارت حضرت رضا، یکسانانگاری زیارت از راه دور و نزدیک |
3 |
شوقی ندارم |
نداشتن شوق زیارت امام حسین |
نداشتن شوق: برخی شوق کافی برای اقدام به سفر زیارتی به عراق ندارند. اینان احساس میکنند برای زیارت کربلا و نجف باید به اشتیاق زیادی برسند تا از همۀ کارها دست بکشند و عزم چنین سفری کنند و در عین حال که چنین اشتیاقی را آرزومندند، چون معتقدند بدون شوق کافی اگر هم زیارتی صورت گیرد بیمعنا خواهد بود و به نتیجۀ ارزشمندی نخواهند رسید، لذا ابراز میدارند که حداقل فعلاً نباید به چنین سفری بیندیشند و تا فراهم آمدن شرایط روحی ذکرشده آن را به تعویق میاندازند.
متفاوتنبودن: برخی افراد به دلیل وجود حرم حضرت رضا(ع) در مشهد خود را بینیاز از زیارت عتبات عالیات میدانند و معتقدند آنچه نیاز است و در کربلا و نجف به دست میآید، در مشهد مقدس هم بهدستآمدنی است و بنابراین نیاز به زحمت فراوان برای انجام چنین سفری نیست و زیارت کربلا و نجف امر جداگانهای نیست. یا معتقدند که با توجه به حضور گستردۀ ائمة اطهار در تمام مکانها و زمانها، هیچ تفاوتی میان حضور امام حسین(ع) در کربلا و مشهد نیست و در نتیجه زیارت آن حضرت از دور و نزدیک یکسان است و از همینجا هم میتوان ارتباط برقرار کرد و شفاعت طلبید و حاجت خواست. لذا باعث میشود تا انگیزۀ طی مسافت طولانی مشهد به عراق را نداشته باشند و زیارت این امامان را از شهر خودشان و حتی در خانة خودشان کافی بدانند و به عبارت دیگر زیارت امام حسین در کربلا از دید ایشان تجربة جدیدی نیست.
اولویتداشتن خواستههای دیگر: برخی در عین حال که شوق چنین سفری دارند و به زیارت ائمه از نزدیک نیز علاقهمندند، شوق دیگری نیز دارند که بر شوق زیارت آنها غلبه دارد و آن اشتیاق به سیاحت است و از سویی چون احترام ائمة اطهار را بیش از آن میدانند که در محضر آنها فرصتهایشان را به چنین اموری اختصاص دهند و البته هنوز هم آنقدر شوق سیاحتشان ارضا نشده است که بتوانند با حضور در کربلا و نجف این شهرها را از این حیث نادیده بگیرند، لذا ترجیح میدهند تا ارضای کامل این نیازشان برای زیارت اقدام نکنند و در واقع خواستة دیگری دارند. دیگر اینکه برخی معتقدند مهمتر از سفر به کربلا و مکه برای آنان، کمک به ازدواج فرزندانشان است و بنابراین اگر هم پولی دارند که آن را میتوان به هزینههای مربوط به سفر کربلا و مکه اختصاص داد، آن را به هزینههای مربوط به ازدواج فرزندانشان تخصیص میدهند که آن را اولی و اهم میانگارند و به عبارت دیگر اولویت دیگری دارند.
مفهوم مرکزی سفرنکردن: در مرحلۀ کدگذاری گزینشی، هدف اصلی یافتن «مفهوم مرکزی» است. پس از آن ایجاد شبکهای از مقولات عمده است که نظم نظری قابل قبولی بر آن حاکم باشد. در بحث «موانع احساسشده»، مفهومی که به نظر میرسد نیل به چنین هدفی را برای ما ممکن میکند، مفهوم «ناداری و بیتحملی» است. نداشتن زمان و پول و همسفر همدل و بیتحمل بودن در برابر راه دور سفر، فشردگی برنامهها و فعالیتها، تمیزنبودن اماکن اقامتی و تغذیهای و نگرانی و هراس از انفجارها موانع سفر به عتبات عالیات در عراق است که همگی در مفهوم مرکزی «ناداری و بیتحملی» متجلی است.
در مرحلۀ کدگذاری گزینشی در بحث فقدان انگیزه برای سفر زیارتی به عراق نیز هدف یافتن مفهوم مرکزی و پس از آن ایجاد شبکهای از مقولات عمده است که نظم نظری قابل قبولی بر آن حاکم باشد. در بحث «فقدان انگیزه برای سفر زیارتی به عراق»، مفهومی که به نظر میرسد نیل به چنین هدفی را برای ما ممکن میکند مفهوم «دلمشغولیهای دیگر و
بیاشتیاقی» است. غلبۀ انگیزۀ سیاحت، عدم اولویت تخصیص بودجه، اکتفا به زیارت حضرت رضا، یکسانانگاری زیارت از راه دور و نزدیک و نداشتن شوق زیارت امام حسین (ع) دلایل فقدان انگیزه برای سفر زیارتی به عراق بوده است که همگی در مفهوم مرکزی «دلمشغولیهای دیگر و بیاشتیاقی» متجلی است.
بحث و نتیجهگیری
همانطور که پیش از این گفته شد، اغلب تحقیقات در زمینۀ گردشگری مذهبی دربارۀ اقدام به سفر زیارتی است، اما این نوشتار با الهام از این ایدۀ جامعهشناسانة ماکس وبر: «اقدامکردن و خودداری کردن هردو "کنش" است»، به بررسی چرایی «نرفتن به سفر زیارتی» پرداخته است. با این سؤال محوری که: چرا عدهای از مردم مشهد برای زیارت به عراق سفر نمیکنند؟ آنچه حاصل شد این بود که آنانکه به سفر زیارتی به عراق اقدام نمیکنند، یا با موانع سفر مواجهند یا اصلاً انگیزهای برای چنین سفری ندارند. موانع در یک مقولۀ مرکزی «ناداری و بیتحملی» خلاصه میشوند. آن دسته از موانعی که زیر عنوان «ناداری» جای میگیرند، نداشتن زمان، پول و همسفر همدل است. عدهای آن چنان مشغلۀ کاری دارند که تصور اینکه یک هفتۀ تمام کار و زندگی را رها کرده و اقدام به سفر نمایند برایشان تقریباً غیرممکن است. برعکس این مطلب در مقالة امینناصری و بهنام (1391) به این صورت آمده است که در مقاطعی از زمان که مردم فرصت مییابند، مانند تعطیلات سه یا چهار روزۀ متوالی ادارات و تعطیلات مدارس، میزان سفر از تهران به مشهد افزایش مییابد. این امر در آمار تقاضا برای بلیت قطار و نیز آمار مسافران جابهجاشده توسط راهآهن ظاهر شده است (اﻣﻴﻦﻧﺎﺻﺮی و ﺑﻬﻨﺎم، 1391). عدهای نیز معتقدند که درآمدشان کفاف هزینههای چنین سفری را نمیدهد و لذا بهناچار و از این جهت که استطاعت مالی برای چنین سفری را ندارند اقدام به آن نمینمایند و برخی دیگر هم که چنین سفرهایی را با همراهی همسفری همدل میپسندند و حداقل فعلاً چنین کسی را نیافتهاند، حاضر به اقدام به چنین سفری نیستند. اما آن موانعی که زیرعنوان «بیتحملی»جای میگیرند، راه دور سفر، فشردگی برنامه و فعالیتها، تمیزنبودن اماکن اقامتی و تغذیهای و نگرانی و هراس از انفجارها است که برخی افراد تاب کنارآمدن با آنها را ندارند و لذا از اقدام به چنین سفری سر باز میزنند.
فقدان انگیزه نیز در مقولۀ مرکزی «دلمشغولیهای دیگر و بیاشتیاقی» خلاصه میشود که مقولههای عمدۀ زیرمجموعۀ آن غلبۀ انگیزۀ سیاحت، عدم اولویت تخصیص بودجه، اکتفا به زیارت حضرت رضا، یکسانانگاری زیارت از راه دور و نزدیک و نداشتن شوق زیارت امام حسین (ع) است. برخی از این افراد یا اصلاً زیارت کربلا و نجف را چیز جداگانه و جدیدی نمیدانند و دارای دوگونه باور هستند: بعضی بر این باورند که زیارت حضرت رضا(ع) کافی است و از این حیث کربلا و نجف با مشهد فرقی نمیکند و برخی دیگر معتقدند زیارت امام حسین(ع) دور و نزدیک ندارد و از هر جایی ممکن است که صورت پذیرد یا اینکه اصلاً خواسته و اولویت دیگری دارند و به دو دسته تقسیم میشوند. برخی معتقدند کربلا و مکة آنها داخل خانۀ خود آنهاست و ازدواج فرزندانشان را در اولویت میدانند، لذا اگر هم پولی داشته باشند ترجیح میدهند آن را به امر ازدواج فرزندانشان تخصیص دهند تا سفر زیارتی به کربلا و نجف و گروه دیگری که اولویت مهمتری دارند کسانیاند که آنقدر سیاحت برایشان مهم است که اگر به سفر کربلا و نجف بروند از بعد سیاحتی به این شهرها خواهند پرداخت، و این امر را نوعی بیاحترامی به امامانی که مزارشان در آن شهرهاست میپندارند و بنابراین میگویند تا از بعد سیاحتی سیر نشویم اقدام به چنین سفری نخواهیم کرد. بالاخره افراد دیگری نیز هستند که آنان نیز از سر فقدان انگیزه چنین سفری را ترجیح نمیدهند. کسانی هستند که ادعا میکنند شوقی به این سفر ندارند و البته دوست دارند که این شوق در آنها ایجاد شود و میگویند اگر روزی چنین شوقی ایجاد شود به این سفر خواهند پرداخت.
اینها تقریباً خلاصۀ اکتشافاتی است که این نوشتار به آن رسیده است و پیشنهاد میشود پژوهشگران مستقر در سایر مناطق جامعۀ ایران این موضوع و نیز موضوع چرایی «سفرنکردن به مشهد» بهوسیلة ساکنان آن منطقه را مورد کاوش قرار دهند تا همة ابعاد گردشگری مذهبی در ایران مورد شناسایی عمیق قرار گیرد و بعدی از دینداری و انواع موجود در این بعد بهتر شناسایی شود و از نگاهی دیگر در برنامهریزیهای زیارت مفید واقع گردد.