نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 دانشیار دانشگاه آلبرتا، کانادا
2 دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران
چکیده
مرگ در سالهای اخیر به موضوعی برجسته در جامعهشناسی ایران تبدیل شدهاست. عواملی مانند پیری جمعیت، تصادف، احتمال زلزله، اعدامهای خیابانی، آلودگی هوا و غیره مرگ و فرایندهای منتهی به آن را در کانون توجه عموم قرار دادهاست. با توجه به واقعیتهای ذکرشده، مقالۀ حاضر دو هدف دارد: هدف نخست، مروری انتقادی بر نظریات موجود در جامعهشناسی مرگ است؛ مخصوصاً در انطباق با اوضاع ایران و برای آشنایی دانشجویان و پژوهشگران با مباحث نظری رایج در اینزمینه و هدف دوم، ارائۀ نظریۀ ترکیبی جدیدی است که شاید برای مطالعۀ مرگ در ایران مفید باشد. در اینجا، بهویژه نظریۀ معروف «انکار مرگ»، که در جامعهشناسی مرگ غالب است، هدف بررسی انتقادی قرار میگیرد تا دلایل محبوبیت آن مشخص شود، ضعفها و قوتهای آن نشان داده شود و جانشینی برای آن معرفی شود.
از دهۀ ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ میلادی نظریۀ انکار مرگ غالبترین نظریه درباب مرگ در جامعهشناسی و روانشناسی بود. در اینمیان، میتوان گفت نظریۀ ارنست، بکر[1] که در کتاب انکار مرگ (۱۹۷۳) بهچاپ رسید، از همه مشهورتر است. با گذشت بیش از ۴۰ سال از انتشار اینکتاب، جای آن است تا بپرسیم چه عواملی موجب تسلط درازمدت نظریات مربوط به انکار مرگ شدهاند و نظریات جایگزین پیشنهادشده چه محاسنی دارند؟ اینمقاله، با تمرکز بر نظریات اجتماعی، دو تبیین برای تسلط درازمدت نظریات انکار مرگ ارائه میدهد: ۱) میتوان گفت، بهتعبیر فوکو،[2] فرضیۀ انکار، خود، بهانهای است برای گفتمان ۲) یا میشود گفت نظریۀ انکار مرگ، هرچند ناقص است، بر حقیقتی انکارناپذیر مبتنی است که باعث ماندگاری و تسلط آن شدهاست. سؤال این است که اینحقیقت چیست و چگونه میتوان آن را حفظ کرد، و درعینحال، جایگزینی برای نظریۀ انکار پیدا کرد. در بخش نتیجهگیری، نظریهای ترکیبی ارائه خواهم داد که هم به شایستگیهای نظریۀ انکار مرگ توجه میکند، و هم بهمنظور ساخت مفهومی جدید و منعطف، از آن فراتر خواهد رفت.
کلیدواژهها