نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس
2 کارشناس ارشد مطالعات زنان دانشگاه تهران
چکیده
مقالۀ حاضر به بررسی جامعهشناختی تمایزهای نظری میان دو مفهوم زیارت و سیاحت بهعنوان دو نوع کنش اجتماعی و دو مفهوم دارای قرابت با سبکهای متمایز زندگی میپردازد و دو پدیدۀ زائر و سیاح را بهعنوان دو هویت گفتمانی مورد مطالعه قرار میدهد و بر این اساس به جستجوی این تمایز در تجربیات سه نسل از کارمندان دانشگاه شهید بهشتی میپردازد و میکوشد تفاوتهای نسلی موجود در تجربۀ زیستۀ این سه نسل را درخصوص زیارت و سیاحت آشکار سازد. برای گردآوری اطلاعات در این پژوهش از تکنیک مصاحبۀ عمیق استفاده شده و به این منظور با 15 نفر از کارمندان سه نسل این دانشگاه مصاحبههایی انجام گرفته است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که کاهشی محسوس در گرایش نسل سوم پاسخگویان به مقولۀ زیارت در مقایسه با نسلهای اول و دوم حاصل شده است. همچنین در ذهنیتهای پاسخگویان تمایزی مفهومی میان سیاحت و زیارت اماکن مذهبی خارج از کشور وجود دارد. این تمایز میان سیاحت و سفرهای زیارتی داخل کشور کمتر به چشم میخورد.
کلیدواژهها
بیان مسئله
جهانگردی واژهای است فارسی که به معنای گردیدن به دور جهان است. جهانگرد به مفهوم جهانگردنده و «آنکه در اقطار عالم بسیار سفر کند» آمده است (دهخدا، 1325: 11). واژۀ جهانگردی و جهانگرد در واقع فارسیشدۀ سیاحت و سیاح است و جهانگرد کسی است که زیاد سفر میکند (محلاتی، 1388: 51).
توریسم[1] ـ که واژهای فرانسوی است ـ به معنای مسافرت و طی مسافت به جایی دور از محل دائم زندگی و رفتن به جایی برای خشنودی و لذتبردن به کار رفته است (همان: 53). چنین به نظر میرسد که واژۀ توریسم بیشتر بار معنایی لذتبردن و تفنن داشته است، چنانکه رائول بلانشار میگوید: «توریسم یعنی مسافرت به منظور بهرهبرداری از مناظر زیبای کشور یا ناحیهای که مورد بازدید قرار میگیرد» (محلاتی، 1388: 3)، در مقابل، زیارت با نیات دینی معنوی همراه است.
واژۀ زیارت در فارسی به معنای دیدارکردن با شخصی بزرگ، بازدیدکردن و رفتن به آرامگاه و قبور امامان و اشخاص مقدس تعریف شده است (معین، 1386: 1767). زیارت اگرچه در اصل به معنای قصدکردن و ملاقاتکردن است، در معنای اصطلاحی متداول آن، به هرگونه دیدار و ملاقاتی زیارت اطلاق نمیشود. زیارت ملاقات با اشخاص و دیدار از اماکنی است که از نظر زیارتکنندگان دارای احترام، شرافت، برتری و خارقالعادگی هستند[2] (تقیزاده داوری، 1380: 59).
دو مفهوم «زائر» و «سیاح» از دیرباز در فرهنگ و زبان ایرانیان رایج بوده و واجد ویژگیهای ارزشی ـ معنایی متفاوت بوده است. این مقاله درصدد است با نگاهی جامعهشناختی به بررسی دقیقتر این دو مفهوم بپردازد و بر تمایزات جامعهشناختی آنها تأکید کند. این بررسی نظریـ مفهومی زمینۀ مناسبی را برای پرداختن به مسئلۀ اصلی مطالعۀ پیش رو فراهم خواهد کرد: جایگاه زیارت و سیاحت در تجربۀ زیستۀ افراد چگونه است؟ نسلهای مختلف چگونه به این دو پدیده مینگرند و به کدامیک گرایش بیشتری دارند؟ هرگونه بررسی علمی و برنامهریزی عملی مستلزم شناخت تمایزهای عینی و نظری این دو مفهوم با یکدیگر خواهد بود.
پیشینۀ تجربی
در بررسی ادبیات تجربی موضوع مورد مطالعه و مباحث مربوط به گردشگری به نظر میرسد این موضوع عمدتاً در حوزههای اقتصاد و جغرافیا مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است و از این منظر نیز غالباً توسعه و مدیریت مقاصد گردشگری مورد توجه بوده است.
تاجزاده نمین و قضاریان (1389) در پژوهشی با عنوان «فرآیند و عوامل مؤثر در شکلگیری انگارۀ مقصد گردشگری» برآناند که انگاره از یک مقصد گردشگری دارای نقش و تأثیر مهمی در فرآیند تصمیمگیری، انتخاب مقصد و رفتار گردشگر است. آنها در جستجوی عوامل اثرگذار بر شکلگیری انگارۀ گردشگر از مقصد، قبل از بازدید و پس از بازدید، بودهاند. بر اساس یافتههای این پژوهش، شکلگیری انگاره متأثر از ادراکات ناشی از منابع اطلاعاتی و ویژگیهای شخصی گردشگر شامل سن، میزان تحصیلات و انگیزههای روانی و همچنین ویژگیهای مقصد است (تاجزاده نمین و قضاریان، 1389: 167-139).
کلانتری و فرهادی (1387) در پژوهشی با عنوان «جوانان و مصرف گردشگری» اینگونه استدلال میکنند که مطالعۀ گردشگری جوانان جدا از سایر رفتارهای جوانان و خردهفرهنگ جوانی میسر نیست. این مقاله از این منظر فرهنگ جوانان را از دریچۀ مصرف قابل بررسی میداند و بر همین قیاس، گردشگری جوانان را مصرف زمان، مکان و نشانه ارزیابی میکند. با این رویکرد، پس از مرور مباحث نظری و دستهبندیهای موجود، جوانان و مؤلفههای گردشگری آنها را مورد کاوش قرار میدهد. بر اساس این پژوهش گردشگری جوانان باتوجه به شاخصههای فرهنگ جوانی قابل فهم است. فرهنگ جوانی نیز بر اعمال توریستی مبتنی و متکی است. در نتیجه فهم گردشگری جوانان بر مبنای مؤلفههای خردهفرهنگ جوانی، که خود با رویکرد مصرف قابل بررسی است، امکانپذیر است. بر اساس نتایج این مقاله، جوان امروز در رفتارهای خود قائل به رویههای توریستی یعنی تجربۀ تازگیها، فرار از فشار همسانسازی فرهنگی داخل، مصرف نشانهها از طریق گردشگری مجازی و واقعی، جستجوی هویت و کنجکاوی دربارۀ مؤلفههای فرهنگی جوانان سایر کشورهاست (کلانتری و فرهادی، 1387: 191-159).
مؤمنی و همکاران (1387) در پژوهشی باعنوان «ساختار و کارکرد گردشگری مذهبی- فرهنگی و ضرورت مدیریت یکپارچه در کلانشهر مشهد»، در پی آن بودهاند که چگونه میتوان ضمن برخورداری از منافع حاصل از گردشگری مذهبی- فرهنگی این شهر، از میزان اثرات سوء آن کاست و از پایداری شهر و منطقه بهرهمند شد (مؤمنی و همکاران، 1387: 38-13).
مبانی و چارچوب مفهومی
- زیارت و سیاحت بهعنوان دو نوع کنش اجتماعی
ماکس وبر کنشهای اجتماعی را به چهار دسته تقسیم کرد: کنش عقلانی معطوف به هدف، کنش عقلانی معطوف به ارزش، کنش سنتی و کنش عاطفی (وبر، 1947). زیارت از دیدگاه جامعهشناسی، کنشی معطوف به ارزش و هدف آن دستیافتن به رستگاری و تقرب به خداوند و معصومین است (بهروان، 1380: 102). زائر سختی راه و هزینۀ سفر را به جان میخرد تا به هدفی ارزشمند دست یابد. این هدف از دیدگاه عقلانیت ابزاری واجد سود مادی برای زائر نیست. او هدفی را میجوید که آن را برتر و والاتر از سود و لذت میپندارد.
نتایج پژوهشی که در سال 1380 در میان زائران مرقد امام رضا (ع) به انجام رسیده، نشان میدهد که از نگاه زائران آرامش روحی، حضور قلب و توسل به خدا، نزدیکی به خدا، احساس آمرزش گناهان و اموری از این قبیل، در جریان زیارت بیشتر مورد توجه بوده و بیشتر برآورده شدهاند (همان، 1380: 100).
همۀ موارد برشمرده شده، حائز نوعی بار ارزشی هستند که آنها را به امور معنوی ـ اخروی پیوند میدهد. اما در مقابل، کنش سیاح معقول و معطوف به هدف است. در صنعت گردشگری امروز، مسافرت برای تفریح و سرگرمی در کانون توجه قرار گرفته است. در سرزمینها و کشورهایی که پذیرای گردشگران هستند، انبوه مسافران تفریحی دیده میشوند که وقت خود را به شرکت در بازیهای سرگرمکننده، استفاده از ابزارها و مکانهای تفریحی، عکسگرفتن، خرید سوغات و... صرف میکنند، روزهای چندی را در این مکانها به سر میبرند و بدین ترتیب خستگی را از جسم و روح خود میزدایند (محلاتی، 1388: 73).
اما گردشگری بجز سرگرمی و تفریح میتواند با انگیزۀ اقتصادی و به قصد تجارت و بازرگانی نیز انجام شود. انسانها از دیرباز به سفر با هدف تجارت اشتغال داشتهاند و امروزه نیز در سطح جهان مسافرت برای شرکت در گردهماییهای اقتصادی و بازرگانی بسیار متداول است (همان: 73).
ماجراجویی، کسب تجربه، آشنایی با فرهنگها و زیستبومهای مختلف، گردهمآیی و دیدار با دوستان و آشنایان، شرکت در رویدادهای ورزشی و هنری و... از دیگر انگیزهها و اهداف سیاحت هستند. ویژگی مشترک همۀ این موارد آن است که فرد سیاح به منظور دستیابی به لذت یا سود بیشتر قدم در راه سفر میگذارد و سیاحت را آغاز میکند. پس سیاحت کنشی عقلانی و معطوف به هدف است. سیاح با نگاهی عقلانی اهداف را برمیگزیند و با همان نگاه عقلانی بهترین ابزارها و وسائل رسیدن به این اهداف را انتخاب میکند.
- زیارت و سیاحت، مفاهیم برآمده از دو سبک زندگی
بوردیو سبک زندگی را فعالیتهای نظاممندی میداند که از ذوق و سلیقۀ فرد ناشی میشوند و بیشتر جنبۀ عینی و خارجی دارند و در عین حال به صورت نمادین به فرد هویت میبخشند و میان اقشار مختلف اجتماعی تمایز ایجاد میکنند. معنا یا بهعبارتی ارزشهای این فعالیتها از موقعیتهای آن در نظام تضادها و ارتباطها اخذ میشود (بوردیو، 1984: 176-173). او سبک را چنین توصیف میکند: «سبک و شیوه بیشترین توانایی را برای بیان ویژگیهایی دارد که همۀ دنیای فعالیتها را در خود خلاصه کرده است، مانند یک معادله که یک منحنی در آن خلاصه شده است» (همان: 285). وی در جای دیگر میگوید: «سبک زندگی داراییهایی است که بهوسیلۀ آن اشغالکنندگان موقعیتهای مختلف، خود را با قصد تمایز یا بدون قصد آن از دیگران متمایز میکنند (همان: 249؛ مهدویکنی، 1386: 207).
فاضلی (1384) سبک زندگی را عبارت از طیف رفتاریای میداند که «اصلی انسجامبخش بر آن حاکم است و عرصهای از زندگی را تحت پوشش دارد و در میان گروهی از افراد جامعه قابل مشاهده است و الزاماً برای همگان قابل تشخیص نیست. نکتۀ مهم این است که سبک زندگی حول محور مصرف سامان مییابد. بهعبارتی، فعالیتهای مربوط به سبک زندگی اساساً از جنس مصرف هستند و البته کاملاً مشخص است که معنایی گسترده از مصرف مدنظر است» (فاضلی، 1384: 31). سبکهای زندگی حول مجموعهای منسجم از اصول اخلاقی و زیباشناختی یا مجموعهای از نیروهای ناشی از سن، درآمد، جنسیت یا حتی جغرافیا سامان مییابد (همان، 1384: 30).
برلسون و استینر مؤلفههای سبک زندگی را در اوقات فراغت و ذوقیات و نحوۀ مصرف پول میجویند؛ مواردی مثل رسیدگی به وضع ظاهری و لباس، آداب معاشرت، سلیقۀ زیباشناختی، سرگرمیها (اعم از تفریحی و ورزشی از قایقسواری و چوگان گرفته تا تنیس و بولینگ) (مهدویکنی، 1386: 212).
مطالعۀ سبکهای زندگی تا حد زیادی مستلزم کاوش در اوقات فراغت مردمان و فعالیتهای فراغتی آنان است. در جهان معاصر یکی از مهمترین بخشهای فراغت مردم در سفر و جهانگردی میگذرد و امروز گردشگری و صنایع مربوط به آن گستردهترین و مهمترین فعالیت مردم را در هنگام فراغت میانمدت و درازمدت تشکیل میدهد (محلاتی، 1388: 14).
میتوان گفت نوع و کیفیت سفری که افراد رهسپار آن میشوند، درقالب سبکهای زندگی آنان معنادار است. به همین ترتیب، هریک از مفاهیم زیارت و سیاحت نیز قرابت و نزدیکی بیشتری با برخی سبکهای زندگی دارند.
تقی آزادارمکی (1386) معتقد است سبکهای زندگی در ایران تا حد زیادی متأثر از خانواده، دین، نوع زندگی شهری و نوع مصرف هستند. این سبکها زیست سایهوار در کنار و درون نظام خانوادگی و دینی دارند. برخی از سبکهای زندگی ایرانیان سازوکار دینی دارند و برخی دیگر ساختار خانوادگی. همچنین بعضی از سبکهای زندگی فراطبقاتی و برخی دیگر متعلق به گروههای اجتماعی خاص است. او برای مثال به شیوههای مختلف گذران اوقات فراغت در ایران اشاره میکند و آن را نتیجۀ وجود سبکهای مختلف زندگی در جامعه میداند (آزادارمکی، 1386: 32-31).
نعمتالله فاضلی (1386) به طور مبسوط به سفرهای زیارتی بهعنوان بخشی از سبک زندگی روستایی ایرانیان اشاره کرده است. او در این خصوص مینویسد: روستاییان بهندرت میتوانستند در طول عمر خود بیش از دو یا سه نوبت سفر کنند، در این شرایط تنها مورد استثنا سفرهای زیارتی به مکه، کربلا، مشهد و دیگر اماکن مقدس است. القابی که به زائران پس از بازگشت آنها از سفر داده میشد، نقش اجتماعی جدیدی برای آنها تعریف میکرد. این القاب شامل حاجی، مشهدی و کربلایی بود که موقعیت اجتماعی جدیدی برای آنها تعریف میکرد و متناسب با این موقعیت، مجموعهای از انتظارات نقشی واقعی و آرمانی وجود داشت (فاضلی، 1386: 115- 116).
زیارت در سبک زندگی زائر با دیگر ابعاد سبک زندگی وی هماهنگی دارد. زیارت با مناسک ویژهای همراه است و در اوقات خاص و مناسبتهای مذهبی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. زائر پس از بازگشت از زیارت در خردهفرهنگ خود از منزلت اجتماعی بالاتری برخوردار میشود و القاب ارزشمند تازهای به او نسبت داده میشود.
در نقطۀ مقابل نیز، سیاحت هماهنگ با دیگر ویژگیهای سبک زندگی سیاح است. سیاحت برای سیاح وسیلهای برای کسب لذت بیشتر از زمان فراغتش است. ارزش سیاحت در زمانهای خاص یا مناسبتهای ملی و مذهبی افزونتر نمیشود یا از آن کاسته نمیگردد. سیاحت برخلاف زیارت مستلزم بهکاربردن مناسک خاصی نیست. فرد سیاح ممکن است بهدلیل نمایش ویژگیهای زندگی فراغتی خود در سیاحت، موقعیت اقتصادی اجتماعی خویش را تثبیت کند، اما عمل سیاحت، به لحاظ کیفیت ارزشی که به آن نسبت داده میشود، با عمل زیارت قابل مقایسه نیست.
- زیارت، سیاحت و تفاوتهای نسلی
سبک زندگی میتواند در مواردی حامل ویژگیهای مرتبط با ترجیحات و تعلقات تمایزبخش یک نسل باشد. به عبارت دیگر، در برخی موارد، نوعی سبک زندگی در نسلی خاص تجلی مییابد و در میان آن نسل عمومیت پیدا میکند.
در ادبیات جامعهشناسی دهههای اخیر، مسئلۀ تفاوت و تزاحم نسلها بهعنوان یکی از عمدهترین پدیدههای جامعۀ جدید در کنار تفاوت طبقاتی و تفاوت قومی و نژادی شکل گرفته است. جوانی در کنار پیری و کودکی تا حدود زیادی توضیحدهندۀ روند تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه است. هرقدر جامعه توسعه مییابد و در روند نوسازی قرار میگیرد بر تفاوت نسلها افزوده میشود (آزادارمکی، 1387: 191).
به این ترتیب، میتوان گفت ممکن است یک نسل علایق، امیال، گرایشها، رفتارها و به طور کلی سبک زندگی متفاوتی نسبت به نسلهای قبل یا بعد از خود داشته باشد. افراد جوان در شرایط جدید با داشتن علاقه به گذران اوقات فراغت در خارج از خانه، مسافرت با دوستان، میل به روابط دوستانه، مشاغل جدید و بالارفتن سواد با نسل پیر و میانسال تفاوت دارند (همان: 193).
تفاوتهای نسلی در زمینۀ سبک زندگی تا حد زیادی در نحوۀ گذران اوقات فراغت هر نسل قابل مشاهده است. در شرایط کنونی، برخی از جوانان برای خود آداب و رسوم، ارزشها و هنجارهای خاصی دارند که منشأ رفتارهای متمایز آنها شده است. پس همانگونه که فرهنگ و الگوهای زندگی هر جامعه با جوامع دیگر فرق میکند، این فرهنگها و الگوها از نسلی به نسل دیگر نیز متفاوت میشوند (دانایی، 1388: 98).
به نظر میرسد سبک زندگی نسل جوان ایران ظرف سالهای اخیر تا حدودی از نسلهای پیش از خود فاصله گرفته و اکنون نسلها از سبکهای زندگی متمایزی پیروی میکنند (منادی، 1386؛ چیتساز قمی، 1386؛ آزادارمکی، زند و خزایی، 1379؛ حقیقیان و غفاری، 1389؛ دانایی، 1388؛ داریاپور، 1386؛ احمدی و حامد، 1390).
تفاوت در گرایشها، علایق و سبک زندگی جوانان با نسل پیش از خود، طبعاً بر گرایش آنها به سمت مقولههای زیارت و سیاحت نیز اثرگذار است. چنانکه نتایج پیمایش آزادارمکی در شهر تهران نشان میدهد، «رفتن به مسافرت بهعنوان تفریح و گردش در میان نسل جوان افزایش یافته ولی رفتن به مسافرت برای زیارت و دیدار اقوام کاهش یافته است» (آزادارمکی، 1387: 194).
- زائر و سیاح؛ هویتهای گفتمانی
نظریههای گفتمان مدعیاند که معنای همۀ پدیدهها و مفاهیم محصول گفتمانهاست؛ بنابراین، گفتمانها به واقعیت معنا مىدهند و جهان اجتماعى در نتیجۀ همین فرآیند معنابخشى ساخته مىشود و تغییر مىکند؛ به عبارت دیگر، در این نظریه زبان صرفاً گذرگاه انتقال اطلاعات و بازنمایى صرف واقعیت نیست، بلکه ماشینى است که جهان اجتماعى را مىسازد و معنادار مىکند. هویتها و روابط اجتماعى نیز محصول زبان و گفتمانها هستند؛ و تغییر در گفتمان، تغییر در جهان اجتماعى را به همراه خواهد داشت و نزاع گفتمانى به تغییر و بازتولید واقعیت اجتماعى منجر میشود. همچنین این نظریه بر تاریخى و فرهنگى بودن هویت و دانش انسانى تأکید مىکند (حسینیزاده، 1383: 182).
محمدحسین پاپلی یزدی (1382) با استفاده از آموزههای نظری میشل فوکو به تبارشناسی مفهوم سفر و گردشگری پرداخته است. او بر آن است که در عصر سنت، جهانگردی به مفهوم رنج سفر بردن، شناخت، آگاهی از افقهای اسطورهای، دینباوری، زیارت و ماوراءالطبیعه است، هرچند که نباید انگیزههای دیگر مانند تجارت و آموزش را نیز دستکم گرفت. در عصر سنت، سرمایهداری جایی در جهانگردی ندارد (پاپلی یزدی، 1382: 28 و 29). اما در عصر مدرن گردشگری نتیجۀ مدرنیته است؛ فرار از زندگی ماشینی، گذران اوقات فراغت، سفر، تجربه، تفریح، لذت بردن، آسایشطلبی و برتریجویی است. گردشگری مدرن پناه بردن به لذتهای جسمانی و سودجویی است (همان: 32 و 33). این انگیزهها بیانگر گرایشهای غالب برای جهانگردی در جوامع سنتی و مدرن و حاکی از تفاوت ذهنی و مفهومی سفر در دو دورۀ مذکور است.
زیارت و سیاحت کردارهای گفتمانی مبتنی بر اپیستمهها[3] یا صورتبندیهای دانایی متفاوت هستند. اپیستمه مجموعه روابطی است که در یک عصر تاریخی به کردارهای گفتمانی موجد دانشها، علوم و نظامهای فکری وحدت میبخشد (دریفوس، 1379: 17).
لاکلائو و موفه گفتمان را بهعنوان یکی از مفاهیم اساسی نظریۀ خود بهکار بستهاند. این دو متفکر نظریۀ خود را با استفاده از سنت مارکسیستى بخصوص اندیشههاى گرامشى و ساختارگرایى آلتوسر و پساساختارگرایى دریدا و فوکو اولینبار در کتاب هژمونى و استراتژى سوسیالیستى در سال 1985 بسط دادند (لاکلائو و موفه، 1985).
از نگاه لاکلائو و موفه مفصلبندى[4] هر عملى است که میان عناصر پراکنده ارتباط برقرار کند، به نحوى که هویت و معناى این عناصر در نتیجۀ این عمل اصلاح و تعدیل شود (همان: 105). گفتمان[5] کلیت ساختاردهىشدهاى است که از عمل مفصلبندى حاصل مىشود. گفتمانها از مجموعهاى از اصطلاحات تشکیل مىشوند که به شیوهاى معنادار به هم مرتبط شدهاند؛ در واقع، گفتمانها صورتبندى مجموعهاى از کدها، اشیا، افراد و... هستند که دربارۀ یک دال کلیدى جایابى شده و هویت خویش را دربرابر مجموعهاى از غیریتها به دست مىآورند. گفتمانها تصور و فهم ما از واقعیت و جهان را شکل مىدهند. بنابراین، معنا و فهم انسان از واقعیت همواره گفتمانى و لذا نسبى است. همچنین گفتمان از این منظر تمام قلمرو زندگى اجتماعى را دربرمىگیرد. لاکلائو و موفه تمایز حوزۀ گفتمانى و غیرگفتمانى را که در نظریۀ فوکو و بسیارى از اندیشمندان دیگر وجود دارد مردود مىشمارند و بر گفتمانى بودن تمام حوزههاى اجتماعى تأکید مىکنند (حسینیزاده، 1383: 189).
مفهوم دیگری که در این خصوص مورد اشارۀ لاکلائو و موفه قرار میگیرد، دال مرکزى[6] است. دال مرکزى نشانهاى است که سایر نشانهها در اطراف آن نظم مىگیرند. هستۀ مرکزى منظومۀ گفتمانى را دال مرکزى تشکیل مىدهد و جاذبۀ این هسته سایر نشانهها را جذب مىکند؛ مثلاً آزادى در لیبرالیسم یک دال مرکزى محسوب مىشود و مفاهیمى چون دولت، فرد و برابرى در سایۀ این دال و با توجه به آن معنا پیدا مىکنند (همان: 190).
دال مرکزی گفتمانی که زیارت بر آن مبتنی است، ایمان، اعتقاد و باور است و دال مرکزی گفتمان مربوط به گردشگری فردیتباوری، سود و لذت. زائر بهخاطر ایمان به حقیقتی مقدس سفر میکند و گردشگر به منظور کسب لذت. زائر و سیاح هویتهایی هستند که در سایۀ گفتمانهای متفاوت معنا مییابند.
در نظریۀ لاکلائو و موفه، هویت[7] ثابت، دائمى و ازپیشتعیینشده نیست. هویتها را گفتمانها ایجاد مىکنند و شکلگیرى گفتمان مقدم بر شکلگیرى هویتهاست. بنابراین هویتها گفتمانىاند و به عبارت بهتر هویتها موقعیتهایى هستند که در درون گفتمانها به فرد یا گروه اعطا مىشوند (اسمیت، 1998: 89).
زیگمونت باومن نیز در مقالۀ «از زائر تا توریست» در بحث از هویت در دوران معاصر، از کنایه یا استعارۀ زائر/ سیاح استفاده میکند. او با توصیفی ظریف چنین عنوان میکند که برای زائر در همۀ زمانها حقیقت در جایی دیگر است. همیشه تا جایگاه حقیقت فاصلهای هست. جایی که زائر اکنون حضور دارد، همان جایی نیست که باید باشد و همان جایی نیست که رؤیای بودن در آن را دارد. زائر در شهرها خیابانها را پذیرفتنیتر از خانهها مییابد. خانهها فرد را به آسودن و آرام گرفتن وسوسه میکنند، به فراموشکردن مقصد؛ حتی خیابانها در ذهن زائر میتوانند گمراهکننده باشند و او را از راه راست منحرف کنند (باومن، 1996: 20).
عمل زیارت کاری بیش از صرفِ رفتن است؛ زائر به سوی هدف و معنایی خاص راه میپیماید. زائر میتواند به پشت سر نگاه کند و ردپاهای برجامانده را همچون مسیری به سوی مقصد بنگرد و آنها را چون پیشرفت در مسیری که به مقصد مقدس میانجامد بینگارد. مقصد، هدفی که زائر در سر دارد، به همۀ آنچه بیشکل است شکل میدهد، به همۀ اجزا کلیت و به همۀ عناصر گسسته، تداوم میبخشد. در یک کلام، مقصد مقدس به همۀ رفتارهای زائر و به همۀ آنچه در طول زیارت با آن سروکار دارد معنا میبخشد (همان: 21 - 22).
اما هدف گردشگر از سیاحت رسیدن به تجربهای تازه است. گردشگری جستجویِ آگاهانه و نظاممندِ تجربههای جدید و متفاوت است؛ تجربهای همراه با لذتِ دوری از پدیدههای آشنا و تکراری و قرارگرفتن در معرض پدیدههایی متفاوت و شیفتهکننده. توریستها میخواهند خود را در جذبۀ چیزهای غریب و نامأنوس غرق کنند. سیاحت به گردشگران حس دلپذیر لذت از پدیدههای تازه را میبخشد. گردشگران به دنبال تجربههای تازه و غریبی هستند که مطابق انتظار آسیبی به آنها نزند و ناخرسندشان نسازد. مکانهایی را که بیشتر گردشگران به آنها تمایل دارند میتوان با ویژگیهایی مثل شلوغی متظاهرانۀ آنها و غرابت و نامأنوسیشان با زندگی روزمره و در عین حال با امنیت و رفاه فراوانشان بازشناخت. در جهان سیاحت و گردشگری، غربت و بیگانگی رام و اهلیشده است و هراسآور نیست. چنین جهانی فرمانبردار خواست و تمایلات و هوسهای گردشگر است، جهانی سیال و منعطف که با امیال گردشگر شکل مییابد، جهانی که با هدف هیجان، لذت و سرگرمی ساخته و بازساخته میشود و جز این هدف دیگری برای توجیه و تصدیق وجود این جهان و وجود توریست در آن نمیتوان یافت (همان: 29 ـ 30).
بنابراین، زائر و سیاح هویتهایی هستند برآمده از گفتمانهای متفاوت. گفتمانی که به زائر همچون یک هویت معنا میبخشد، حول دال مرکزی ایمان، باور و اعتقاد مذهبی سامان یافته است و گفتمانی که به هویت سیاح یا گردشگر معنا میدهد، حول دال مرکزی لذت و منفعت فردی شکل گرفته است.
جمعبندی چارچوب مفهومی
با نگاهی جامعهشناختی به دو مفهوم زیارت و سیاحت، تمایزهای مفهومی آنها مورد بررسی قرار گرفت و بر این اساس دریافتیم که اولاً کردار زائر و سیاح در سطح کنش و از حیث معنایی که این دو به کنش خود میدهند، با هم متمایز است. کنش زائر نوعی کنش عقلانی معطوف به ارزش است و کنش سیاح از جمله کنشهای عقلانی معطوف به هدف. ثانیاً هریک از مفاهیم زیارت و سیاحت با سبکهای زندگی خاصی قرابت بیشتری دارند. ثالثاً این نکته مورد تأکید قرار گرفت که زائر و سیاح دو هویت گفتمانی برساختهشده در گفتمانهای متفاوت هستند. بنابراین معانی و کردارهای گفتمانی مربوط به هریک از آنها نیز متفاوت خواهد بود.
با توجه به تفاوت یا گسستهای نسلی در ایران، که در بسیاری از موارد با سبکهای متفاوت زندگی در نسلهای متوالی همراه است، یکی از پرسشهای پژوهش پیش رو آن است که دیدگاه و نگرش سه نسل مورد بررسی درخصوص زیارت و سیاحت چه تفاوتهایی دارد؟ پرسش دیگر آن است که کیفیت گرایش به زیارت و از سوی دیگر سیاحت در نگاه افرادی از نسلهای مختلف چه تغییراتی کرده است؟ بجز این پرسشها، پژوهش حاضر درصدد است به شیوهای اکتشافی دریابد که در ذهنیت و تجربیات افراد مورد بررسی، چه تمایزات یا پیوندهایی درخصوص دو مقولۀ زیارت و سیاحت قابل شناسایی است؟
روش تحقیق
روش جمعآوری دادهها در این پژوهش روش کیفی با استفاده از تکنیک مصاحبۀ عمیق است. از آنجا که سنجش موضوعات موردنظر این مطالعه نیازمند بررسی ژرفنگرانه و اکتشافی دیدگاهها، نگرشها و انگیزههای افراد درخصوص مقولههای زیارت و سیاحت است، به نظر میرسد استفاده از تکنیک تفسیری مصاحبۀ عمیق برای جمعآوری دادهها با مسئلۀ پژوهش مناسبت دارد. برای دستیابی به این مقصود از مصاحبۀ انعطافپذیر یا آزاد استفاده شده است؛ به نحوی که مؤلفههای اصلی مورد نظر (جدول 2) از چارچوب مفهومی پژوهش استخراج شده و در مصاحبهها بهکار گرفته شده است.
با توجه به سؤالات پژوهش و تأکید بر سنجش تأثیرات متغیر نسل بر تجربیات و نگرشهای افراد، ضروری به نظر میرسید که پاسخگویان حتیالامکان از نظر موقعیت اجتماعی، اقتصادی، تحصیلی و... در جایگاههای نسبتاً مشابهی قرار داشته باشند تا امکان کنترل سایر عوامل بجز متغیر سن و فاصلۀ نسلی فراهم گردد. از این رو و با توجه به مسئلۀ قابلیت و سهولت دسترسی به افراد اجتماع مورد مطالعه، درنهایت تعدادی از کارکنان دانشگاه شهیدبهشتی برای انجام پژوهش انتخاب شدند. کارمندان دانشگاه شهیدبهشتی با توجه به سطح تحصیلات و درآمد ماهانه در جایگاههای تقریباً مشابهی قرار میگیرند. برای شناسایی سه نسل متوالی از میان پاسخگویان، 5 مصاحبه با افراد بالای 45 سال، 5 مصاحبه با کارکنان 35 تا 45 سال و 5 مصاحبه با افراد زیر 35 سال به انجام رسیده است. همۀ پاسخگویان دارای مدرک لیسانس و متأهل بودند و باوجود آنکه نتایج حاصل فاقد قابلیت تعمیم هستند، برای تقریب نسبت جنسی کارمندان زن و مرد، در هر گروه سنی با سه مرد و دو زن مصاحبه شده است.
یافتههای پژوهش
ویژگیهای مصاحبهشوندگان پژوهش به شرح زیر است:
جدول 1. ویژگیهای پاسخگویان
نسل اول |
نسل دوم |
نسل سوم |
||||||
شماره |
سن |
جنس |
شماره |
سن |
جنس |
شماره |
سن |
جنس |
1 |
57 |
مرد |
1 |
36 |
مرد |
1 |
29 |
مرد |
2 |
56 |
مرد |
2 |
46 |
مرد |
2 |
33 |
مرد |
3 |
50 |
مرد |
3 |
42 |
مرد |
3 |
31 |
مرد |
4 |
49 |
زن |
4 |
39 |
زن |
4 |
28 |
زن |
5 |
47 |
زن |
5 |
40 |
زن |
5 |
30 |
زن |
مؤلفههای ذیل در مصاحبههای صورتگرفته با پاسخگویان مورد سنجش قرار گرفته است:
جدول 2. مؤلفههای پژوهش
موضوعات |
پرسشهای اصلی |
خودپندارۀ مذهبی |
مقیدبودن به مناسک مذهبی مقیدبودن به اخلاقیات دینی خودپندارۀ فرد بهعنوان یک فرد مذهبی یا غیرمذهبی |
نحوۀ گذران اوقات فراغت |
فعالیتهایی که افراد ترجیح میدهند در اوقات فراغتشان بیشتر به آنها بپردازند. |
تجربیات |
نسبت سفرهای زیارتی به سیاحتی در زندگی فرد ویژگیهای مقصد سفرهای زیارتی و سیاحتی (داخل یا خارج کشور) همراهان فرد در سفرهای زیارتی و سیاحتی تفاوت احساسات و افکار حین سفرهای زیارتی و سیاحتی تفاوت وضع روحی روانی فرد بعد از سفرهای زیارتی و سیاحتی همراهان و همسفران سفرهای زیارتی و سیاحتی ویژگیهای گذران اوقات در سفرهای زیارتی و سیاحتی |
تمایلات فعلی |
گرایش به سفر زیارتی یا سیاحتی در حال حاضر گرایش به سفرهای زیارتی خارج از کشور در مقایسه با سفرهای داخلی تمایل به سفر زیارتی و سیاحتی با خانواده یا دوستان ترجیح سفر زیارتی و سیاحتی در موقعیتهای زمانی خاص |
مناسک |
تفاوت یا تشابه رسوم و آداب قبل از سفر، حین سفر و بعد از سفرهای زیارتی و سیاحتی |
انگیزهها |
تفاوت یا تشابه انگیزههای محرک سفرهای زیارتی و سیاحتی |
خودپندارۀ مذهبی
از آنجا که زیارت برپایۀ باورها و آداب مذهبی شکل میگیرد، در ابتدا به بررسی نگرش پاسخگویان به شخصیت خویش درزمینۀ پایبندی و باور به آموزهها و مناسک مذهبی پرداخته شد. پاسخگویان نسل اول عمدتاً خود را فردی مذهبی میدانستند. سه نفر از افراد متعلق به این نسل خود را به طور کامل پایبند به اجرای همۀ مناسک و اعتقاد به همۀ باورهای دینی دانستهاند، اما دو نفر باقیمانده اولویت خود را اعتقاد به باورهای دینی دانستهاند و اشاره کردهاند که ممکن است به همۀ مناسک مذهبی نیز پایبندی محکم نداشته باشند. به همین ترتیب، در میان پاسخگویان نسل دوم، سه نفر اظهار کردهاند که به طور کامل به انجام مناسک اسلامی مقید هستند و دو نفر اشاره کردهاند که خود را فردی مذهبی میدانند، اما اولویت را به باورهای مذهبی میدهند و حساسیت خیلی زیادی به انجام همۀ مناسک مذهبی ندارند.
در نسل سوم تنوع بیشتری در خودپندارۀ مذهبی افراد مشاهده میشود. به این ترتیب که در این گروه دو نفر خود را افراد مذهبی به شمار نمیآورند و از میان سه پاسخگوی باقیمانده نیز تنها یک پاسخگو خود را مکلف به اجرای کلیۀ دستورالعملها و مناسک دینی میداند و دو نفر دیگر بیشتر بر باورهای قلبی و شخصیبودن ذهنیات دینی خود تأکید داشتهاند. برای مثال پاسخگوی شمارۀ 4 از نسل سوم میگوید: «من خودم را فردی معتقد و دیندار میدانم اما دیندار با تعریف خودم. به نظر من اصل دینداری اعتقاد به یک سری باورها و اصول اخلاقی است. شاید مثل خیلیها به انجام همۀ دستورالعملهای مذهبی مقید نباشم، اما سعی میکنم افکار و رفتارهایم را متناسب با این اصول اخلاقی تنظیم کنم». در میان بیشتر پاسخگویان نسل سوم این پژوهش به نظر میرسد که دین جنبۀ فردی و شخصی پیدا کرده و از اهمیت مناسک مذهبی در ذهن افراد کاسته شده است. در عین حال، تنها در این نسل است که بخشی از پاسخگویان اکنون خود را فردی دارای حساسیتهای مذهبی تلقی نمیکنند، اما در گذشته و در سنین نوجوانی خود را فردی مذهبی میدانستهاند.
نحوۀ گذران اوقات فراغت
همچنان که گفته شد، سبک زندگی افراد و نسلها بیشتر در الگوهای مصرف و بهویژه در نحوۀ گذران اوقات فراغت آنان متجلی میشود. در این پژوهش به منظور فهم مناسبات سبک زندگی نسلهای مورد مطالعه و نگرش و تجربۀ آنها درخصوص زیارت و سیاحت، به سنجش نحوۀ گذران اوقات فراغت پاسخگویان پرداخته شده است.
ویژگی غالب گذران اوقات فراغت افراد متعلق به نسل اول، سپریکردن بیشتر اوقات فراغت با اعضای خانواده است. آنها بیان کردهاند که اوقات فراغتشان را بیشتر به انجام فعالیتهایی مثل رفتن به مهمانیهای فامیلی، تعامل با فرزندان و نوهها، تماشای تلویزیون و گوشدادن به رادیو و انجام فعالیتها و مناسک مذهبی اختصاص میدهند. رفتن به پیکنیک، تماشای تلویزیون و شرکت در جلسات قرائت قرآن و ادعیه یا برنامههای هیئتهای مذهبی نیز از جمله فعالیتهایی است که پاسخگویان متعلق به نسل دوم بیشتر اوقات فراغتشان را صرف آنها میکنند.
فعالیتهای فراغتی نسل سوم از تنوع بیشتری برخوردار است. تماشای تلویزیون و بهویژه مسابقات فوتبال، رفتن به سینما، ورزشهای دستهجمعی، اینترنتگردی، گردشهای دستهجمعی به همراه دوستان و همسالان، مطالعۀ کتاب و مجلات، تماشای فیلمهای سینمایی خارجی در منزل و کوهپیمایی از جمله فعالیتهای فراغتی نسل سوم پاسخگویان این پژوهش بوده است و همانطور که مشاهده میشود، نقش فعالیتهای مذهبی و پرداختن به امور دینی در میان اعضای این نسل کمرنگتر شده است.
تجربیات زیارت و سیاحت
همۀ پاسخگویان سه نسل عنوان کردهاند که در طول زندگی خود هم تجربۀ سفر زیارتی و هم تجربۀ سفر سیاحتی داشتهاند. بیشتر پاسخگویان نسل سوم بیان کردهاند که بیشتر سفرهای زیارتی خود را در طول سالهای قبل از مستقل شدن از خانوادۀ پدری انجام دادهاند و این سفرها بیشتر با همراهی خانواده یا از طریق اردوهای مدرسه صورت گرفته است.
تجربۀ میزان سفرهای زیارتی و سیاحتی در بین پاسخگویان نسل اول تقریباً برابر بوده است. در میان پاسخگویان نسل دوم این پژوهش به نظر میرسد میزان سفرهای زیارتی غلبۀ بیشتری داشته است. اما در میان نسل سوم مورد بررسی، میزان سفرهای سیاحتی آشکارا بیشتر بوده است و در میان پاسخگویان این نسل تنها یکی از پاسخگویان تعداد سفرهای زیارتی خود را بیشتر از سفرهای سیاحتی بیان کرده است.
با این حال نکتۀ حائز اهمیت آن است که پاسخگویان نسل اول و دوم عمدتاً اظهار کردهاند که سفرهای سیاحتی آنان اغلب تحت تأثیر خانواده و تمایلات فرزندان به جنبۀ فراغتی سفرها صورت گرفته است. به همین دلیل به نظر میرسد که نسبت تقریباً مساوی سفرهای سیاحتی و زیارتی پاسخگویان نسل اول که فرزندانشان در سنین جوانی و نوجوانی بودهاند، تحت تأثیر این عامل قرار داشته است.
یکی دیگر از مؤلفههای مورد بررسی پژوهش، میزان سفرهای مذهبی به اماکن مقدس خارج از کشور بوده است. از آنجا که اینگونه سفرها مستلزم صرف هزینههای اقتصادی و زمان بیشتری است، میتواند نشانگر اهمیت سفرهای مذهبی در میان پاسخگویان باشد. در میان نسل اول و دوم، اغلب پاسخگویان (بیش از نیمی از پاسخگویان در هر نسل) تجربۀ سفر به دستکم یکی از مکانهای زیارتی خارجی (مکه، کربلا) را داشتهاند و در میان نسل سوم تنها یکی از پاسخگویان چنین تجربهای داشته است. البته این مسئله میتواند ناشی از تفاوت سنی پاسخگویان و ثبات مالی و زمان تجربۀ بیشتر برای پاسخگویان نسلهای پیشین باشد.
همراهان و همسفران یکی دیگر از مؤلفههایی است که مورد سؤال قرار گرفته است. نسل اول مورد بررسی در این پژوهش سفرهای زیارتی خود را اغلب تنها یا همراه با خانوادۀ خود تجربه کردهاند، اما سفرهای سیاحتی آنها اغلب با همراهی خانواده صورت گرفته است. در میان همراهان پاسخگویان نسل دوم در سفرهای زیارتی، علاوه بر خانواده، دوستان و همکاران نیز نقش پررنگی داشتهاند. اما در سفرهای سیاحتی این نسل، خانوادههای پاسخگویان همراهان اصلی بودهاند. در میان نسل سوم، همانگونه که پیش از این اشاره شد، اغلب سفرهای مذهبی و زیارتی این نسل مربوط به دوران پیش از استقلال اقتصادی و اجتماعی آنان و تحت تأثیر همراهی با خانواده یا مدرسه بوده است.
دربارۀ موقعیتهای زمانی اختصاصدادهشده به سفرهای سیاحتی و زیارتی با توجه به اینکه همۀ پاسخگویان شاغل بودهاند، اغلب دوران تعطیلات رسمی و اوقات فراغت خود را به سفر اختصاص دادهاند و بسته به فصل، نوع و میزان تعطیلات، مقصد سفرهای خود را انتخاب کردهاند. با این حال، برخی پاسخگویان از نسل اول و دوم پژوهش حاضر اذعان نمودهاند که حتیالمقدور تلاش کردهاند مناسبتهای مذهبی و موقعیتهای زمانی خاص را به سفرهای زیارتی اختصاص دهند. اما این موضوع در میان اغلب پاسخگویان نسل سوم اهمیت ویژهای نداشته است.
پاسخگوی شمارۀ 1 از نسل دوم پژوهش اظهار کرده است: «من خودم اصالتاً اهل خراسانم و ارادت ویژهای به آقا امام رضا دارم و تا جایی که مشغلههای روزمرۀ زندگی و شرایط کاری اجازه بدهد، سعی میکنم مناسبتهای مذهبی، بخصوص روزهای تولد و شهادت امام رضا، خودم را به مشهد و حرم حضرت برسانم».
افکار و احساسات پاسخگویان در سفرهای سیاحتی و زیارتی
پاسخگویان متعلق به نسلهای اول و دوم، افکار و احساسات خود را در تجربۀ سفرهای زیارتی خارج از کشور (سفر حج و کربلا) متفاوت با سایر سفرهای خود عنوان کردهاند. افرادی که از این دو نسل به سفر زیارتی خارجی رفتهاند اظهار کردهاند که در طول این سفرها احساسات معنوی و مذهبی از جمله نزدیکی به خدا، آمرزش گناهان و سبکباری روحی بر آنها غالب بوده است.
در میان پاسخگویان متعلق به نسل سوم، تنها یکی از افراد به سفر زیارتی خارج از کشور رفته است. او در توصیف احساسات خود در این سفر گفته است: »زمانی که به سفر حج رفتم، در یک دوره شک و دودلی نسبت به اعتقادات مذهبیام بودم. میخواستم با رفتن به این سفر تردیدهایم را کنار بگذارم. اما این سفر برای من تفاوت چندانی با سایر سفرهایی که رفته بودم نداشت و تجربۀ معنوی عمیقی در این سفر نداشتم».
بیشتر پاسخگویان متعلق به نسل سوم تجربیات، احساسات و افکار خود را در سفرهای زیارتی داخل کشور با سفرهای سیاحتیای که داشتهاند، مشابه بیان کردهاند. احساس آرامش، سرگرمی و لذت از جملۀ این احساسات بوده است. در میان پاسخگویان نسلهای اول و دوم نیز اگرچه نفس عمل زیارت به آنها احساسات مذهبی بخشیده است، معمولاً در سفرهای زیارتی داخلی برنامههای تفریحی و خرید نیز برای خود داشتهاند که هنگام اشتغال به آنها، احساس سرگرمی و شادی را تجربه کردهاند.
بهغیر از پاسخگوی شمارۀ 4 از نسل سوم، که بیان کرده بعد از بازگشت از سفر زیارتی خارجی تفاوت خاصی در احوال و روحیاتش پدیده نیامده است، سایر پاسخگویان (نسلهای اول و دوم) که تجربۀ چنین سفرهای زیارتیای داشتهاند اظهار کردهاند که بعد از این سفرها احساس آرامش، سبکی و آمرزیدهشدن گناهانشان را داشتهاند.
تجربۀ گذران اوقات در سفرهای سیاحتی و زیارتی
پاسخگویان هر سه نسل تجربههای مشابهی در زمینۀ گذران اوقات در سفرهای زیارتی خارج از کشور داشتهاند. انجام اعمال مذهبی واجب و مستحب و عبادت مهمترین فعالیتهایی بوده است که به گفتۀ پاسخگویان، عمدۀ اوقات سپریشده در تجربیات زیارتی آنها را به خود اختصاص داده است. همچنین اغلب پاسخگویان سه نسل درزمینۀ سفرهای زیارتی داخل کشور اظهار کردهاند که در این سفرها بخش قابل توجهی از اوقاتشان را، بهغیر از فعالیتهای مربوط به زیارت، به اموری از قبیل خرید، سرزدن به مکانهای دیدنی و گشتوگذار پرداختهاند. نحوۀ سپریکردن اوقات در سفرهای سیاحتی نیز در تجربۀ سه نسل مورد بررسی به کارهایی از قبیل خرید، استراحت در مکانهای طبیعی، بازدید از نقاط دیدنی، گشتوگذار و فعالیتهای سرگرمکننده محدود شده است.
تمایلات پاسخگویان به زیارت و سیاحت
در مورد تمایلات و گرایشهای فعلی پاسخگویان به سفرهای زیارتی یا سیاحتی، اغلب پاسخگویان نسل اول، گرایش بیشتر به سفرهای زیارتی بخصوص سفر حج تمتع را عنوان کردهاند. دو نفر از پاسخگویان این نسل به طور مشخص بستگی این مسئله با نزدیک شدن سنشان به دوران کهولت و ناتوانی را مورد تأکید قرار دادهاند. یکی از پاسخگویان در این باره گفته است: «همیشه آرزوی زیارت خانۀ خدا، مخصوصاً اگر قسمت باشد حج واجب را داشتهام. وقتهایی که مریض میشوم، گاهی با خودم فکر میکنم اینها نشانۀ پیری و علیل شدنم است و آخر حسرت حاجی شدن به دلم میماند». با وجود این، پاسخگویان این نسل اغلب بیان کردهاند که در صورتی که موقعیت سفر خانوادگی همراه با فرزندان را داشته باشند، بهخاطر آنها سفرهای سیاحتی را در اولویت قرار میدهند و به گفتۀ یکی از پاسخگویان: «سفرهای زیارتی معمولاً برای بچهها خیلی جذاب نیست و به آنها خوش نمیگذرد و به آنها که باشد همۀ آخر هفتهها دوست دارند بروند شمال».
پاسخگویان نسل دوم پژوهش حاضر، غالباً تمایلشان به نوع سفر را تحت تأثیر شرایط روحی خود و مدت و بازۀ زمانی موجود برای سفر دانستهاند. گرایش به سفرهای زیارتی در این نسل نیز بالاتر از تمایل به سفر سیاحتی است، اما گرایش به سفرهای سیاحتی نیز برای فرار از زندگی روزمره و خستگیهای ناشی از کار و زندگی برای این دسته از اهمیت ویژهای برخوردار است.
غالب پاسخگویان نسل سوم این پژوهش (بجز یک نفر)، سفرهای سیاحتی را اولویت اصلی (یا تنها اولویت) ذکر کردهاند.
در مورد گرایش به سفرهای زیارتی خارجی، نسل اول و دوم عمدتاً به تمایل خود به این سفرها اشاره کردهاند؛ اما پاسخگویان نسل سوم، اغلب گرایش و میل چندانی به این مقوله نداشتهاند و برخی از این دسته با وجود اعتقادات مذهبی، به وجود اولویتها و برنامههای مهمتری در زندگی خود برای صرف هزینه و زمان لازم برای چنین سفرهایی اشاره کردهاند.
در مورد انتخاب همسفران برای هریک از سفرهای زیارتی و سیاحتی، پاسخگویان نسل اول اغلب همراهی خانوادههایشان را برای هر دو نوع این سفرها ترجیح دادهاند؛ اما به نظر میرسد گرایش به انتخاب همراهان متفاوتی برای هریک از انواع سفر در بین پاسخگویان نسل دوم و سوم وجود دارد. پاسخگویان نسل دوم، اغلب برای سفرهای زیارتی تمایل به همراهی دوستان همفکر و همدل در این سفرها دارند، اما در سفرهای سیاحتی و تفریحی خود گرایش به همسفری با خانوادههاشان را داشتهاند.
در میان نسل سوم پاسخگویان، آنها که به سفرهای مذهبی اعتقاد و تمایل داشتهاند، اغلب مایل بودهاند این سفرها را به تنهایی و در خلوت خود تجربه کنند؛ در حالی که برای سفرهای تفریحی، اغلب حضور و همراهی دوستان را ضروری دانستهاند.
دربارۀ مؤلفۀ تمایل به انتخاب موقعیتهای خاص زمانی و مناسبتهای مذهبی برای اختصاص به سفرهای زیارتی، اغلب پاسخگویان نسل اول و دوم ترجیح دادهاند این زمانها را برای چنین سفرهایی انتخاب کنند، هرچند این نکته در اکثر موارد اهمیت جدی نداشته است و بیشتر در حد ترجیحات شخصی بوده است. این موضوع برای اغلب افراد در نسل سوم بیاهمیت و خالی از معنای خاص دینی است و این گروه تقدسی برای آن قائل نبودهاند.
مناسک زیارت و سیاحت
در زمینۀ مناسک و آداب و رسومی که افراد در سفرهای خود بهجا میآورند، تفاوت مهمی در نسلهای مختلف مورد بررسی در این پژوهش به چشم نمیخورد. مناسک مد نظر این پژوهش شامل رسوم پیش از سفر، مراسم بدرقه، رفتارهای حین سفر و مراسم استقبال و پس از سفر است.
سفرهای سیاحتی و تفریحی که بیشتر پدیدهای مدرن و امروزی به شمار میآیند، از آداب و مراسم خاصی برخوردار نیستند و حداکثر در تهیۀ سوغاتیهای کوچک برای بستگان و دوستان نزدیک جلوهگر میشوند که به نظر میرسد اهمیت و احساس وظیفه نسبت به ادای آن برای هریک از نسلهای این پژوهش نسبت به نسل پیش از خود کمتر است.
اما سفرهای زیارتی از گذشته همواره از مراسم و مناسک ویژهای برخوردار بوده است و بسیاری از آداب آن امروزه نیز اجرا میشود. این مراسم شامل ایجاد آمادگی روحانی پیش از سفر، طلب حلالیت از آشنایان دور و نزدیک، بخصوص در سفر حج، مراسم بدرقۀ زائر با حضور نزدیکان، بهجا آوردن آداب، نمازها و ادعیۀ مخصوص مکان مذهبی، تهیۀ سوغاتی بهعنوان تبرک برای اطرافیان، مراسم استقبال از زائر، دادن ولیمه به اطرافیان و دیدار و زیارت زائر است که برنامۀ ویژهای را برای زائر از مدتی پیش از سفر تا مدتی بعد از آن تدارک میبیند.
البته این نکته حائز اهمیت است که به نظر میرسد این مراسم بسته به میزان سهولت دسترسی به اماکن مقدس متغیر است. برای مثال برخی از پاسخگویان نسل اول این پژوهش یادآوری کردند که برای نسل پیش از آنها که شرایط سختتری برای سفر وجود داشت، سفر مشهد نیز دارای بسیاری از این آداب بوده است، در حالی که امروزه یک سفر زیارتی سیاحتی محسوب میشود.
به این ترتیب، سفرهای مذهبی و زیارتی خارج از کشور که مستلزم صرف هزینه و زمان بیشتری است آداب بیشتری به همراه دارد و در بین این سفرها نیز سفر مکه و بخصوص حج تمتع، به دلیل وجود محدودیتهای بیشتر، آداب بیشتری به همراه دارد و پایبندی بیشتری به آنها برقرار است.
همانگونه که پیش از این گفته شد، دربارۀ این مقوله تمایز چندانی میان نسلهای مختلف این پژوهش وجود ندارد و همۀ کسانی که تجربۀ سفر زیارتی خارج از کشور را داشتهاند، کمابیش مراسم مشابهی را پشت سر گذاشتهاند. با این حال، به نظر میرسد معنا و مفهوم اجرای کامل آداب، در میان پاسخگویان نسل سوم چالشهای ذهنی بیشتری به همراه دارد، هرچند که اذعان کردهاند احتمالاً در صورت قرارگرفتن در موقعیت چنین سفرهایی، احتمالاً خود را ملزم به اجرای بسیاری از این آداب میدانند.
انگیزههای سفرهای سیاحتی و زیارتی
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که تفاوتهایی میان انگیزههای سفرهای سیاحتی، سفرهای زیارتی داخلی و سفرهای زیارتی خارجی به چشم میخورد. به طور کلی، انگیزۀ این دو نسل از سفرهای سیاحتی رفع خستگی ناشی از کار، دورشدن از زندگی عادی و امور روزمره، خرید، دیدار دوستان و اقوام، اختصاص زمان بیشتر به خانواده، آرامش و آشنایی با مکانها و فرهنگهای جدید بوده است. بررسی انگیزههای این دو نسل نشان میدهد که آنان در سفرهای زیارتی داخل کشور نیز تاحدودی از همین انگیزهها برخوردارند. اما در کنار این انگیزهها به مواردی مثل ثواب اخروی و شرکت در فعالیتهای مذهبی مربوط به زیارت نیز بهعنوان انگیزههای سفرهای زیارتی داخل کشور اشاره کردهاند.
مطالعۀ انگیزههای این دو نسل از سفرهای زیارتی خارج کشور حاکی از آن است که در میان افراد این دو نسل و در اینگونه سفرها، انگیزههای مذهبی و معنوی نقش پررنگتری دارند. پاسخگوی شمارۀ 3 از نسل اول در این خصوص میگوید: «سفر حج یا زیارت امام حسین(ع) با بقیۀ سفرها فرق دارد. اگر بخواهم به این سفرها بروم، در درجۀ اول خود زیارت، نمازخواندن و عبادتکردن در این زیارتگاههاست که مرا جذب میکند و در من این کشش را به وجود میآورد که به این سفرها بروم».
در میان پاسخگویان متعلق به نسل سوم، تمایز قابل توجهی میان انگیزههای سفرهای سیاحتی و زیارتی مشاهده نمیشود. به طور کلی، عاملی که موجب تمایل آنها به سفر میشود، سپریکردن اوقاتی خوش و لذتبخش در زمان فراغت در کنار خرید و بازدید از مکانهای تفریحی و جذاب است.
نتیجهگیری
تبیین صورتگرفته از دو مفهوم زیارت و سیاحت و دو هویت زائر و سیاح در بخش چارچوب نظری این پژوهش حاکی از آن بود که زیارت و سیاحت، جز آنکه دو نوع کنش مجزا هستند، هریک با سبکهای زندگی متفاوتی قرابت دارند و در عین حال، زائر و سیاح هویتهای گفتمانی برساختهشده در فضای دو گفتمان متفاوت هستند.
یافتههای پژوهش نشان داد تمایزاتی میان نحوۀ گذران اوقات فراغت، که شاخصی برای الگوی سبک زندگی نسلهاست، میان سه نسل مورد بررسی به چشم میخورد. الگوهای گذران اوقات فراغت و در نتیجه سبک زندگی نسلهای اول و دوم این مطالعه، شامل برخی کردارها و فعالیتهای مذهبی است. این کردارها در نسل سوم کمرنگتر هستند و تمایل کمتری به انجام آنها وجود دارد. همچنین گرایش به زیارت در مقایسه با سیاحت، به طور کلی، در نسلهای اول و دوم بیش از نسل سوم مشاهده شد. به این ترتیب، به نظر میرسد الگوهای سبک زندگی نسلها با گرایش آنها به زیارت در مقایسه با سیاحت بیارتباط نیست.
همچنین یافتههای این پژوهش حاکی از آن بود که نسلهای اول و دوم، که گرایش بیشتری به زیارت داشتند، بیشتر از نسل سوم خود را افراد دیندار و مذهبی به شمار میآوردند. همانطور که گفته شد، به نظر میرسد صورتبندیهای دانایی مذهبی/ غیرمذهبی در ذهنیت افراد احتمالاً بر میزان گرایش آنها به زیارت در برابر سیاحت تأثیرگذار است.
یکی از مسائل اصلی مورد توجه این پژوهش، تفاوتهای نسلی موجود در میان مصاحبهشوندگان درخصوص زیارت و سیاحت بود. یافتهها نشان داد نسل اول و دوم پاسخگویان گرایش بیشتری به زیارت در مقابل سیاحت دارند و تفاوت چندانی از این حیث در میان آنان وجود ندارد. اما گرایش نسل سوم در این خصوص به طرز محسوسی با گرایشهای دو نسل پیش از خود متفاوت است و به نظر میرسد که آنها تمایل بیشتری به سیاحت دارند تا زیارت.
مطالعۀ تجربۀ زیستۀ سه نسل افراد مورد مطالعه در مورد تمایزهای ذهنی زیارت و سیاحت نیز نتایج جالب توجهی داشت. این مطالعه نشان داد که در ذهنیت اکثر پاسخگویان، چنانکه در بخش چارچوب مفهومی شرح داده شد، تمایزی مفهومی میان انگیزهها، اهداف، امیال، روحیات و دستاوردهای سیاحت و سفر زیارتی به خارج از کشور وجود دارد. سفر زیارتی به خارج از کشور، که مراد از آن در این پژوهش سفر به عربستان و عراق بوده است، در ذهن افراد تجربه و تمایلی روحانی، معنوی و مذهبی شمرده میشود؛ اما در مقابل، سیاحت بیشتر تجربهای در جهت آرامش، لذت و سرگرمی تلقی میگردد.
به نظر میرسد در ذهنیت افراد مورد مطالعۀ این پژوهش، انگیزهها، اهداف و تمایلات سفرهای زیارتی داخل کشور تاحد زیادی با سفر سیاحتی عجین شده است. بیشتر افراد مورد مطالعه اذعان کردهاند که تجربه و تمایل آنان در سفر به مکانهای زیارتی داخل کشور، علاوه بر عوامل روحانی، معنوی و مذهبی، شامل انگیزههای سیاحتی همچون لذت، سرگرمی و آرامش نیز میشود.
به این ترتیب، زیارت مکانهای مقدس داخل کشور، بهنحوی به چارچوب مفهومی سیاحت نزدیک میشود. زیارت در این مورد یکی از اهداف و انگیزههای سفر دانسته میشود و در کنار سایر فعالیتهای فراغتی گردشگران در طول سفر قرار میگیرد. به عبارت دیگر، میتوان تاحدی از پیوستگی سیاحت و زیارت در تجربۀ این افراد سخن گفت. بدین ترتیب، الگوی سفرهای زیارتی داخل کشور تاحدود زیادی به گردشگری مذهبی بهعنوان مفهومی عامتر از زیارت نزدیک میشود. این دستاورد میتواند چارچوب مفهومی این پژوهش را نیز اصلاح و تکمیل کند.