نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
2 دانشجوی کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده
مقالة حاضر حاصل مطالعهای درباب ارتباطات میانفردی و بررسی نقش آن در مشارکت سیاسی و مقایسة تأثیر ارتباطات میانفردی و رسانهها در انتخابات است. به این منظور، نظریة جریان دومرحلهای ارتباطات لازارسفلد، که رابینسون آن را تکمیل و اصلاح کرده است، مبنا قرار گرفت. براساس نظریة رابینسون، جامعه دستکم به سه بخش رهبران، پیروان و افراد غیرفعال تقسیم می شود و جریان اطلاعات انتشاریافته از سوی رسانه همة بخش ها ی جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. علاوهبرآن، اطلاعات ونفوذ از رهبران به پیروان جریان مییابد. نمونة آماری این مطالعه 840 نفر تعیین شد که با روش پیمایش و تکنیک مصاحبة ساختمند، دادهها از مناطق 22 گانة شهر تهران در انتخابات مجلس « ارتباطات میانفردی » جمعآوری شدند. طبق نتایج به دست آمده شورای اسلامی در سال 90 قویتر و مؤثرتر از رسانه ه ای جمعی بوده است. علاوه براین، شهروندان در این تحقیق براساس ارتباطات میان فردی در رفتار سیاسی به پنج دستة فردگرا، منفعل، پیرو، رهبر و گفتوگویی تقسیم شدند و مشارکت سیاسی و مصرف رسانه ای هریک بررسی شد.
کلیدواژهها
بیان مسئله
ارتباطات میانفردی و رسانه ها دو جریان اصلی در آگاهیبخشی درباب مسائل سیاسی و شکلگیری اطلاعات، نگرش و ارزشهای سیاسی و درنتیجه کنش و مشارکت سیاسی هستند. اگر قدرت ارتباطات میانفردی را با قدرت رسانهها در مسائل سیاسی مقایسه کنیم، باید گفت که براساس برخی نظریههای ارتباطی و نیز تلقی عمومی باتوجه به کمشدن نقش ارتباطات میانفردی و اتمیزهشدن انسانها در جوامع مدرن، رسانههای جمعی قدرت بیشتری یافتهاند و منبع اصلی کسب اطلاعات و آگاهیهای سیاسی و جهتدهی به افکار عمومی شدهاند. درعینحال، همین رسانههای بهظاهر قدرتمند در بسیاری از مواقع مغلوب جریان «ارتباطات میانفردی» میشوند؛ چنانکه الیهو کاتز،[1] محقق معاصر، دراینباره مینویسد:
«اکنون با واقعیت غافلگیرکننده روبهرو شدهایم. مشاهدات ما در جریان انقلاب ]امام[ خمینی نشان دادند که نیرومندترین سازمان رادیو ـ تلویزیونی جهان سوم و دومین سازمان رادیو ـ تلویزیونی آسیا، پساز ژاپن، یعنی «سازمان رادیو ـ تلویزیون ملی ایران» با وجود تمام وفاداری به رژیم حاکم، دربرابر یک شبکة ارتباطی میانفردی، مرکب از روحانیون، بازاریان و دانشجویان، با استفاده از اعلامیهها و نوارهای صوتی کاست، فلج شد و از کار افتاد» (فرقانی، 1382: 60).
تأثیر چشمگیر ارتباطات میانفردی در ایران به دورة تکوین انقلاب اسلامی محدود نمیشود و دنبالة آن را میتوان در فرایند شکلگیری دورههای مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری نیز دید. البته این بدان معنی نیست که ارتباطات میانفردی فقط در مبارزات انتخاباتی حضور مؤثر دارد، بلکه این نوع ارتباط در حوزة سیاست همواره مؤثر است، اما ازآنجاییکه نمود عینی و بارز کنش سیاسی شهروندان بیشتر در انتخابات است، معمولاً محققان برای بررسی و سنجش نقش ارتباطات میانفردی در سیاست، مبارزات انتخاباتی را رصد میکنند.
این پژوهش به دنبال مطالعة مقایسهای نقش ارتباطات میانفردی و رسانههای جمعی در رفتار سیاسی و مشارکت سیاسی است. درواقع، ارتباطات میانفردی و رسانهها بهمثابة متغیرهای اصلی پژوهش لحاظ شده است و نقش آنها در مشارکت سیاسی بهمثابة متغیر وابسته تحت مطالعه قرار گرفته است. بنابراین، سؤال اصلی تحقیق این است: «نقش ارتباطات میانفردی و رسانهها در روند مشارکت سیاسی شهروندان چیست؟»
مبانی نظری
مبانی نظری این پژوهش شامل نظریههای مشارکت سیاسی و نظریههای ارتباطی است.
1) نظریههای مشارکت سیاسی
از میان نظریههایی که به مشارکت سیاسی پرداختهاند، در این پژوهش نظریههای اجتماعی ـ اقتصادی انتخاب شدهاند. براساس این نظریهها، موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی افراد، مانند جنسیت، سن، تحصیل، شغل، طبقه و درآمد، گروه و ارتباطات اجتماعی تعیینکنندة میزان مشارکت آنان در فعالیتهای سیاسی است، البته تأکید ما بر عواملی همچون گروه و ارتباطات اجتماعی است. بعضی از نظریههای مهم این دسته به شرح ذیل است:
1.1. موقعیت اقتصادی و طبقاتی و منزلت اجتماعی
برپایة این نظریهها، بین پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی و مشارکت سیاسی رابطة مثبت وجود دارد. وربا و نای[2] در مطالعة خود در زمینة اثر پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی افراد بر مشارکت آنان در صحنة سیاست در امریکا به این نتیجه رسیدند که هرچه افراد بهلحاظ اقتصادی ـ اجتماعی از پایگاه بالاتری برخوردار باشند، میزان مشارکت آنان هم بیشتر است (مسعودنیا، 1380: 154).
بهایناعتبار، متغیرهایی مانند میزان سواد، وضعیت خانواده، میزان دسترسی به اطلاعات، محل زندگی، ارتباطات اجتماعی، گروههای اولیه و ثانویه، فرهنگ سیاسی محیط، مذهب، وضعیت تأهل، قومیت و غیره، ازجمله عواملی هستند که بر میزان مشارکت سیاسی افراد تأثیر میگذارند.
موقعیت گروهی افراد نیز از عوامل مؤثر در مشارکت سیاسی است. این موقعیتها که شامل گروههای دوستی، خانوادگی، حرفهای و غیره میشوند شبکة روابط نسبتاً پایداری را میسازند که در شکلدادن به نگرش و رفتار سیاسی افراد نقش مهمی بازی میکنند. در این دیدگاه، انسانها ساخته و پرداختة گروههایی تلقی میشوند که در میان آنها زندگی میکنند. به عبارت دیگر، مردم عادی صرفاً تحت تأثیر آگاهی سیاسی وارد صحنة مشارکت سیاسی نمیشوند یا عوامل فردگرایانه مانند تعقل و محاسبة سود و زیان، رفتار سیاسی آنان را مشخص نمیکند، بلکه شبکة روابط اجتماعی گروههای غیررسمی تعیینکنندهترند. بنابر نظر هامیلتون، دیدگاه مبتنی بر گروه تعریف مطلوبها را محصول زندگی گروهی میداند و گروههای غیررسمی که فرد عضو آنهاست در این فرآیند تعیینکنندة جهتگیریها هستند. فرد در این تحلیلها تا حد زیادی محصول گروه تلقی میشود. بنابر این تعریف، نقش گروه بیشتر حفظ اعضای خود دربرابر تبلیغات رسانهای است. «رهبران فکری»[3] تعیینکنندة نگرشها و رفتارهای سیاسی افراد هستند (هامیلتون، 1972: 50، به نقل از پناهی، 1386: 34). برایناساس، افراد بهواسطة پیوندهای میانفردی و عضویت در گروهها که در بطن آنها جامعهپذیر میشوند و دانش، دیدگاهها و نحوة قضاوت خود را از این گروهها کسب میکنند، دربرابر پیام رسانهها محافظت میشوند (مهرداد، 1380: 173). «هاکفلد (1979) و گیلز (1982) نیز نشان میدهند که مشارکت فردی در سیاست تابعی از تعاملات اجتماعی روابط میانفردی در شبکة افراد است. کِنی (1992) روشن میکند که داشتن دوستانی که مشارکت می کنند، افراد را به مشارکتکردن بیشتر علاقهمند میکند، ضمن آنکه تحقیقات دیگر نشان میدهد که اندازه و گرایش سیاسی شبکة افراد میتواند مشارکت انتخابات را پیشبینی کند».
(Leighley; 1990Knoke, 1990a, 1990b; Lake and Huckfeldt 1998 Quoted from in Mcclurg, 2003: 452)«
لیپست نیز فشار گروهی را یکی از عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی میداند. او معتقد است افرادی که در گروهها عضویت دارند میتوانند تحت فشارهای گروههای غیررسمی عضویت وادار به مشارکت خاصی شوند یا از مشارکت خودداری کنند. میزان اثرگذاری این فشارها به کموکیف روابط گروهی بستگی دارد (پناهی، 1386: 36).
هانتینگتون، لیپست، آلموند و وربا و میلبراث نیز به عضویت افراد در انجمنهای داوطلبانه توجه کردهاند (مهدیزاده، 1384: 185). ازنظر هانتینگتون، مجاری سازمانی یعنی عضویت فرد در انواع گروهها و سازمانهای اجتماعی احتمال مشارکت در فعالیت اجتماعی و سیاسی را بیشتر میکند (اسمیث، 1979: 20-60، به نقل از هاشمی و همکاران، 1389: 207). آلموند و پاول معتقدند «گروههای نفوذ»[4]، اتحادیهها و سازمانهای گوناگون نیز نقش مهمی در شکلدادن به رفتارهای سیاسی مردم دارند (آلموند و پاول، 1375: 26).
بنابر نظر پژوهشگران صاحبنظر در مطالعة شبکة بینفردی در ارتباط سیاسی، مردم درک اولیة خود از مسائل را ازطریق ارتباط بینفردی بررسی و تشریح میکنند (سوتیرویچ و مکلئود، 2001، به نقل از یانگ و استون، 1382: 119). بهاعتقاد این دسته از پژوهشگران، این موضوع مشارکت سیاسی را گسترش میبخشد (یانگ و استون، 1382: 119)؛ چراکه مشارکت سیاسی نیازمند دریافت اطلاعات دربارة سیاست است (مسعودنیا، 1380: 157). مکلود و شفه و موی نیز رابطة گفتوگوهای میانفردی و مشارکت سیاسی را تأیید و بیان میکنند: «ارتباطات میانفردی بهجای اینکه با ارتباطات جمعی رقابت کند، آنها را تقویت میکند» (چافی، 1982). این نقش تقویتکنندة ارتباطات میانفردی، تأثیر کل رسانه بر کنش اجتماعی را قویتر میکند (چافی و ماتز، 1988). «این تأثیر احتمالاً ازطریق مشارکت سیاسی مشخص میشود» (مکلود و همکاران، 1999: 322).
2.1. اجتماعیشدن سیاسی
اجتماعیشدن سیاسی را میتوان فرایندی تعریف کرد که از طریق آن، افراد در جامعهای معین با نظام سیاسی آشنا میشوند و تا اندازة زیادی ادراکشان از سیاست و واکنشهایشان به پدیدههای سیاسی تعیین میشود (راش، 1383: 102). در این تعریف، نقش گروههای غیررسمی درقالب اجتماعیشدن سیاسی هم ظاهر میشود (پناهی، 1386: 35). افراد نگرشها، ارزشها و هنجارهای سیاسی را غالباً از خانواده و گروههایی که عضویتشان در آنها غیررسمی است فرامیگیرند و خانواده و گروههای اولیة دوستان، مدرسه و وسائل ارتباطجمعی نیز از عوامل اجتماعیشدن سیاسی محسوب میشوند (آمستوتز، 1982: 163-164، به نقل از پناهی، 1386: 35). راش نیز معتقد است که در درون خانواده، گروه همالان، گروه کار و گروههای فراغت، کنش متقابلی میان افراد وجود دارد که به سازگاری رفتار پیشاز تجربه و درنتیجه تجربه منجر میشود (راش، 1383: 111).
2) نظریه های ارتباطی
مهمترین نظریههای ارتباطی مورد استفاده در این تحقیق نظریههای جریان دو مرحلهای ارتباطات، روایت جدید آن و اشاعة نوآوریها هستند.
1.2. جریان دومرحلهای ارتباطات
جریان دومرحلهای ارتباطات که پل لازارسفلد[5] و برنارد برلسون[6] و هاتسل گودت[7] ارائه کردهاند بیان میکند که «افکار اغلب از رسانهها به رهبران افکار و از آنان به بخشهایی از جامعه که کمتر فعال هستند منتقل میشود» (1382: 258). میتوان نظریة کلاسیک لازارسفلد را درقالب مدل زیر بیان کرد.
این نظریه، به سه اثر نفوذ فردی، جریان نفوذ فردی و روابط رهبران افکار با رسانههای جمعی میپردازد (کاتز، 1387: 259-260).
1.1.2. اثر نفوذ فردی
لازارسفلد و همکارانش با انجام پژوهشهای انتخاباتی نتیجه گرفتند که ظاهراً تماسهای فردی در تأثیرگذاری بر تصمیم رأیدهی، هم مکررتر و هم مؤثرتر از رسانههای جمعی بودهاند (لازارسفلد و همکاران، 1382: 258).
به نظر این محققان، این نفوذ معمولاً غیرهدفمند، انعطافپذیر و درخور اعتماد است و به اعمال فشار برای همگنی سیاسی اعضای گروه اولیه منجر میشود (لازارسفلد و همکاران، 1382: 260-264) و درمقابل رسانههای جمعی بیشتر در تحکیم ترجیحات و تصمیمهایی که قبلاً اتخاذ شده نقش تقویت کننده دارند. بااینحال، چنین فرض شد که رسانههای مختلف و نفوذ فردی، ذاتاً رقیب هستند، بهاینمعنا که یک تصمیم خاص تحت تأثیر یکی از این دو قرار میگیرد (کاتز، 1387: 270-271).
2.1.2. جریان نفوذ فردی
لازارسفلد رأیدهندگان را به دو دستة رهبر و پیرو تقسیم کرده است. بهنظر او، در هر زمینه و دربارة هر موضوع عمومی، افراد خاصی به آن موضوع علاقه نشان میدهند، این افراد رهبران افکار عمومی هستند (لازارسفلد و همکاران، 1382: 84). این افراد رأیدهندگانی علاقهمند و دارای قدرت بیان بودند که توصیههای سیاسی ارائه میدادند یا حتی سعی داشتند آرای شهروندان دیگر را تغییر دهند. این رهبران افکار عمومی در تمام گروههای شغلی یافت میشوند و بههیچوجه افرادی مرفهتر یا سرشناستر نیستند (لازارسفلد و همکاران، 1382: ز).
کاتز سه دلیل برای تمایز رهبران از پیروان مشخص میکند و معتقد است این سه عامل باعث نفوذ رهبران در پیروان است: «1. شخصیتبخشی ارزشهای خاص (فرد کیست) 2. کفایت (چه چیز میداند) و 3. جایگاه استراتژیک شخص در اجتماع (چهکسی را میشناسد). جایگاه اجتماعی نیز تقسیم میشود به اینکه فرد چهکسی را در درون گروه و چهکسی را در بیرون از آن میشناسد» (کاتز، 1387: 272-273).
3.1.2. روابط رهبران افکار با رسانهها
لازارسفلد و همکارانش به این نتیجه رسیدند که رهبران افکار از رسانهها تأثیر بیشتری میگیرند. به نظر آنان: «رهبران افکار عمومی نقش اساسی را در شبکة روابط فردی برعهده دارند. آنها بیشاز دیگران درگیر بحثهای سیاسیاند، اما آنان رسانههای رسمی را منبع مؤثرتری نسبت به روابط فردی میدانند» (لازارسفلد و همکاران، 1382: 259).
به نظر کاتز، با اینکه رهبران افکار بیشاز دیگران درمعرض رسانههای متناسب با موضوع رهبریشان قرار دارند، در مطالعات بعدی مشخص شد که رهبران، نفوذ فردی را عامل اصلی در تصمیمهای خود گزارش کردهاند. این موضوع به معنای آن است که زنجیرههای نفوذ فرد به فرد فراتر از گروه دوعضوی رهبر و پیرو است، هرچند نفوذ رسانهها در همة سطوح وجود دارد (کاتز، 1387: 277-275).
بنابراین، بهتر است رهبران افکار خود تحت تأثیر رهبران افکار دیگر مشاهده شوند. ضمن اینکه توانایی رهبری افکار نمیتواند صفتی دانسته شود که برخی افراد دارند و دیگران فاقد آن هستند (کاتز، 1387: 263-264).
جریان دومرحلهای ارتباطات
مطالعات مختلف به این نتیجه رسیدهاند که مدل کلاسیک جریان دومرحلهای نفوذ اجتماعی برای توضیح رابطة میان ارتباطات میانفردی و رسانههای جمعی هنگام مبارزههای انتخاباتی کافی نیست (اُکیف، 1981: 1).
بهاعتقاد لامان و گاتمن (1966)، شبکههای دوستی در جامعه (سازوکار اولیة ارتباط میانفردی) باید بهمراتب افقیتر از آنچه الگوی جریان عمودی در شکل 1 اجازه میدهد سازماندهی شود. همگام با این بررسی، ترولدال و وَندام (1966) برای توضیح یافتههای خود مفهوم «اشتراک عقاید» را پیشنهاد دادند. برطبق این یافتهها، گفتوگوهای مکرر درمیان خود رهبران رواج بیشتری نسبت به میزان این گفتوگوها میان آنها و پیروانشان دارد که کمتر فعال هستند (رابینسون، 1976: 306).
«راجرز میگوید اصطلاح "نظرها" بسیار کلی است و میتوان آن را با دو اصطلاح مناسبتر "اطلاعات" و "نفوذ" جایگزین کرد. اطلاعات مبین رابطة بین رسانة جمعی و رهبران عقیده است و نفوذ رابطهای را نشان میدهد که رهبران عقیده ازطریق آن اطلاعات را برای نفوذ درمیان اقشار کمتر فعال سازماندهی میکنند. با وجود اینکه رسانة جمعی اطلاعات را در مرحلة "آگاهی" همزمان به رهبران عقیده و اقشار کمتر فعال منتقل میکند، این رهبران عقیده هستند که در مرحلة بعدی که مرحلة "ارزیابی" نامیده میشود نفوذ خود را اعمال میکنند» (رابینسون، 1976: 306).
جان رابینسون که در پژوهش خود فرضیة جریان دومرحلهای را اصلاح کرده است شش نوع ارتباط را مطرح میکند که ممکن است بین رسانههای جمعی و رهبران افکار و پیروان رخ دهد. فرضیة دومرحلهای کلاسیک، بهطور مشخص، تنها با دو نوع (ارتباط اول و سوم) از شش نوع ارتباط ذکرشده تناظر دارد، شش ارتباطی که رابینسون برمیشمرد به شرح ذیل است:
1. رسانة جمعی به رهبران افکار، 2. رسانة جمعی به افراد کمتر فعال، 3. رهبران افکار به افراد کمتر فعال، 4. رهبران افکار به رهبران افکار: به وجود چنین ارتباطی اولینبار در مطالعة رأیدهی که برلسون و همکارانش در سال 1954 انجام دادند اشاره شد. این افراد را «بهاشتراکگذاران افکار»[8] نامیدهاند، 5. افراد کمتر فعال به رهبران افکار، 6. افراد کمتر فعال به دیگر افراد کمتر فعال: بهطور قطع، مکالمه در بین اینگونه از افراد رخ میدهد (رابینسون، 1976: 308-309).
او در تحقیق خود سه گروه متمایز را شناسایی کرد: نظردهندگان (شامل کسانی که نظر دریافت میکنند و کسانی که نظری دریافت نمیکنند)، فقط دریافتکنندگان، و افراد غیرفعالی که در بحثها مشارکت نمیکنند. او سپس به بررسی هریک از این شش ارتباط میپردازد و ویژگیهای آنها را در تحقیق خویش بیان میکند:
1. رابطه رسانه با نظردهندگان (ارائهکنندگان افکار):در طول مبارزات انتخاباتی نظردهندگان نسبت به گیرندگان نظر یا افرادی که در بحثها مشارکت نمیکنند، به رسانههای چاپی توجه بیشتری نشان میدهند، ولی تفاوت رسانههای صوتی و تصویری چندان بزرگ نیست.
2. رابطه رسانه با دریافتکنندگان نظر یا افراد غیرفعال: دریافتکنندگان عقیده کمی کمتر از افراد غیرفعال از رسانههای جمعی استفاده میکنند. با وجود این، دریافتکنندگان در دیگر فعالیتهای سیاسی فعالتر از افراد غیرفعالاند.
3. رابطه نظردهندگان با دریافتکنندگانِ نظر: اگر شخصی که تلاشی برای نفوذ انجام میدهد توجه بیشتری به سیاست نسبت به شخص تأثیرپذیر داشته باشد، تغییری که در رفتار رأیدهی فرد تأثیرپذیر ایجاد میشود بیشتر خواهد بود.
4. رابطه نظردهندگان با نظردهندگان: به نظر میرسد که نظردهندگان بسیار کمتر از کسانی که نظر نمیدهند تحت تأثیر تلاش دیگران برای نفوذ باشند ]هرچند هم دریافتکنندگان نظر و هم ارائهکنندگان نظر مورد تلاش دیگران برای نفوذ واقع شدهاند[. هرچه نظردهنده فعالتر باشد، بیشتر درمعرض اطلاعات منابع مختلف خواهد بود.
رابینسون دربارة ارتباط دریافتکنندگان نظر با نظردهندگان و نیز ارتباطی که بین دریافتکنندگان نظر با یکدیگر و همچنین ارتباط دریافت کنندگان نظر با افراد غیرفعال و بالعکس جریان دارد نتوانسته است تحلیل مناسبی ارائه دهد و اظهار میکند که ازلحاظ اندازة نسبی هر گروه و ازنظر رسانه، رفتار میانفردی و پیامدهای آن، اهمیت تمایز بین دریافتکنندگان نظر و افراد غیرفعال کاملاً محرز است. به نظر میرسد دریافتکنندگان بیشتر ازطریق ارتباطات میانفردی در فعالیتهای سیاسی مشارکت میکنند، درحالیکه افراد غیرفعال ازطریق رسانههای جمعی به این کار مبادرت میورزند (رابینسون، 1976: 314).
او سرانجام نتیجه میگیرد که امریکاییها برای دریافت اخبار مربوط به مبارزههای انتخاباتی بیشتر به رسانههای جمعی تکیه میکنند. رابینسون فقط قسمت دوم نظر کاتز (1957) را که ادعا میکند «نفوذ شخصی نقش بیشتر و مؤثرتری از رسانههای جمعی دارد» تأیید کرد (رابینسون، 1976: 315). او مینویسد: «زمانی که منابع میانفردی و منابع رسانههای جمعی با یکدیگر مقایسه میشوند یا در تناقض با یکدیگر هستند، این منابع میانفردی هستند که نفوذ بیشتری دارند، اما بر شرط "زمانی که" باید تأکید شود. در مطالعة حاضر تعداد بیشتری از رأیدهندگان اظهار کردهاند که بیشتر تحت تأثیر روزنامه بودهاند تا تلاش برای نفوذ میانفردی (رابینسون، 1976: 316).
3.2. اشاعة نوآوریها
این نظریه اشاعة نوآوریها و چگونگی دستیابی به آن و نحوة گسترش آن را در تمام یک نظام اجتماعی بررسی میکند. این نظریه از اوایل دهة 70 میلادی بهتدریج جای نظریة جریان دومرحلهای ارتباطات را گرفت. نظریة اشاعه، بهجای بحث دربارة چگونگی انتقال اطلاعات، بر مرحلة نهایی پذیرش یا طرد نوآوری تأکید میکند (مهرداد، 1380: 178).
طبق این نظریه، رهبران افکار اطلاعاتی را که از رسانهها به دست میآید تعدیل میکنند، به تعبیر و تفسیر آن میپردازند و بدینترتیب رهبران افکار چیزهایی را که ازطریق رسانههای جمعی دریافت میکنند مطابق فهم افراد معمولی که پیروان نامیده میشوند به آنها انتقال میدهند (راجرز و شومیکر، 1369: 172).
راجرز و شومیکر معتقدند شبکههای ارتباط جمعی اساساً در بهوجودآمدن آگاهی و دانش نقش دارند، درحالیکه شبکههای ارتباط شخصی در مرحلة ترغیب یعنی تغییر نظر و عقیده مؤثرند. این مفهوم در الگوی دومرحلهای انتشار نبود (راجرز و شومیکر، 1369: 222).
چارچوب نظری تحقیق
همانطور که از موضوع تحقیق مشخص است، باید چارچوب نظری تحقیق بهگونهای تدوین شود که با آن بتوان رابطة ارتباطات میانفردی و مشارکت سیاسی را تبیین کرد. بهاینترتیب، برای تبیین ارتباطات میانفردی نظریة جریان دومرحلهای مبنا قرار گرفت، اما سعی شد با استفاده از نظرهای راجرز و شومیکر و رابینسون و کاتز کاستیهای آن برطرف شود.
در این مطالعه، همچون رابینسون، سه گروه که رفتار ارتباطی متفاوتی دارند از یکدیگر متمایز میشوند: ارائهدهندگان نظر، دریافتکنندگان نظر و افراد غیرفعال، و شش نوع ارتباط که بین این سه دسته و رسانهها برقرار است هدف سنجش قرار میگیرد: 1. رسانه به نظردهندگان، 2. رسانه به دریافتکنندگان نظر یا افراد غیرفعال، 3. نظردهندگان به دریافتکنندگانِ نظر، 4. نظردهندگان به نظردهندگان، 5. دریافتکنندگان نظر به نظردهندگان، 6. دریافتکنندگان نظر (یا افراد غیرفعال) به دریافت کنندگان نظر (یا افراد غیرفعال).
در این پژوهش برای تحلیل مشارکت سیاسی از نظریههایی بهره گرفته شد که به نقش موقعیت گروهی در مشارکت سیاسی پرداختهاند؛ چراکه این نظریات بر تأثیر ارتباطات میانفردی و گروهها در مشارکت سیاسی تأکید کردهاند و اشاره میکنند که مردم عادی صرفاً تحت تأثیر آگاهی سیاسی وارد صحنة مشارکت سیاسی نمیشوند، بلکه شبکة روابط اجتماعی گروههای غیررسمی تعیینکنندهتر هستند؛ چراکه مردم درک اولیة خود را از مسائل ازطریق ارتباط بینفردی بررسی و تشریح میکنند و این موضوع مشارکت سیاسی را گسترش میبخشد.
فرضیه های پژوهش
الف) به نظر میرسد بین ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی و مشارکت سیاسی رابطة معناداری وجود دارد.
ب) به نظر میرسد بین ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی و استفاده از رسانه رابطة معناداری وجود دارد.
روش تحقیق
در این پژوهش برای جمعآوری دادهها از روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه (مصاحبة حضوری) استفاده شده است. جمعیت آماری پژوهش حاضر شامل کلیة افراد باسواد بالای 20 سال ساکن در مناطق 22گانة تهران در سال 1390 است. پرسشنامهها در 44 میدان پرتردد از مناطق 22گانة شهر تهران در هفتة بعد از انتخابات مجلس نهم توزیع و تکمیل شده است.
حجم نمونه ابتدا با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر تعیین شد، اما با توجه به اینکه اگر حجم نمونه در نمونهگیری پیچیده دقیقاً برابر حجم نمونه در نمونهگیری تصادفی ساده باشد، بهعلت خطا، واریانس صفت مورد نظر در نمونة پیچیده بیشتر میشود، که بهطور قراردادی این نسبت را اثر طرح[9] مینامند، ازاینرو، حجم نمونه در هر طرح نمونهگیری پیچیده باید ضریبی از تعداد نمونه در طرح نمونهگیری تصادفی باشد. این ضریب برای نمونهگیری پیشنهادی برای تهران بهصورت تجربی نزدیک به 1.5 تا 2 برآورد شده است (غیاثوند، 1390: 140). بنابراین، با احتساب این ضریب حجم نهایی نمونه از 384 به 840 افزایش مییابد تا بتوان با اطمینان بهتری به تعمیم آماری نتایج پرداخت.
مفهومسازی مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی در این تحقیق عبارت است از فعالیت داوطلبانة اعضای جامعه که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم بر انتخاب رهبران و سیاستگذاری عمومی و ادارة عمومی در هر سطحی از حکومت تأثیر میگذارد یا به هدف این تأثیر انجام میشود. مشارکت سیاسی شهروندان در این تحقیق براساس مؤلفههای ذیل بررسی شد:
سطوح مشارکت سیاسی و دامنه، ضرایب و وزن آنها
سطح |
نوع مشارکت سیاسی |
سطح |
دامنه تغییر |
ضریب |
وزن |
حداکثر امتیاز |
1 |
رای دادن |
فاصلهای |
0 تا 3 |
1.33 |
1 |
4 |
2 |
علاقهمندی به سیاست |
ترتیبی |
0 تا 4 |
1 |
2 |
8 |
3 |
پیگیری اخبار سیاسی |
ترتیبی |
0 تا 4 |
1 |
3 |
12 |
4 |
گفتوگو درباره موضوعات سیاسی |
ترتیبی |
0 تا 4 |
1 |
4 |
16 |
5 |
مشارکت در جلسات و سخنرانیهای سیاسی |
ترتیبی |
0 تا 4 |
1 |
5 |
20 |
سطوح 2 تا 5 با استفاده از طیف تقریباً هرگز، بهندرت، گاهی اوقات، معمولاً، تقریباً همیشه (از صفر تا 4 نمره) سنجیده شد و سطح یک نیز رأیدادن یا رأیندادن در انتخابات سالهای 86، 88 و 90 را سنجیده است.
برای سنجش اعتبار شاخص، همبستگی دوبهدوی گویهها محاسبه و مشخص شد که هریک از معرفهای پنجگانة مشارکت سیاسی دستکم با سه متغیر وابستگی معناداری دارند؛ سپس با آزمونهای آماری روشن شد که همبستگی شاخص ساختهشده با یکایک معرفهایشان مثبت و در سطح یکهزارم معنادار هستند، ضمن اینکه ضریب آلفای کرونباخ نیز 828/0 است.
مفهومسازی ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی
تعریف این تحقیق از ارتباطات میانفردی عبارت است از فرایند انتقال و تبادل پیام در بستر تعامل بین دو یا چند نفر که به ایجاد معنایی مشترک در ذهن افراد حاضر در این فراگرد منجر شود و دارای بازخورد و تأثیرپذیری بالا باشد.
با توجه به تعریف نظری و بهرهگیری از تحقیقات لازارسفلد و همکارانش (1382)، ارتباطات میانفردی را با مفهوم مشورت که نوعی از انواع ارتباطات میانفردی است میسنجیم. لازارسفلد و همکارانش ملاک رهبری افکار را مشورتدادن به دیگران در نظر گرفته بودند که به نظر میرسد این راه با مشکلاتی همراه است. بهگفتة کاتز: «این فن مقایسة میان رهبران و پیروانشان را میسر نمیکند، بلکه تنها مقایسة میان رهبران و غیررهبران را بهطور عام مقدور میسازد. به عبارت دیگر، دادهها تنها از دو گروهبندی آماری تشکیل میشوند: مردمیکه گفتهاند پیشنهاددهنده هستند و آنانکه این نکته را نگفتهاند» (کاتز، 1387: 258-259). برای رفع این مشکل، در این تحقیق برای مشورتکردن دو بعد در نظر گرفته شده است: اول، نظرخواهی در زمینة مسائل سیاسی از افراد دیگر و دوم، مشورتدادن به دیگران درپی درخواست آنان. با این کار رهبران و پیروان مشخص میشوند، ضمن اینکه این کار در سه گروه خانواده و دوستان و همکاران انجام شد، اما بهعلت پراکندهشدن مباحث فقط گروه خانواده در متغیرهای دوبعدی سنجیده شده است.
پاسخگویان جواب هریک از دو بعد مزبور را در طیف هیچ، خیلیکم، کم، متوسط، زیاد و خیلیزیاد مشخص کردند. در ادامه، از تفاضل بعد اول و بعد دوم (مشورتدادن از مشورتگرفتن) پنج دستة فردگرا، منفعل، پیرو، رهبر، و گفتوگویی مشخص شدند. دستة آخر در مطالعات رابینسون بهاشتراکگذاران عقیده نام گرفتهاند. ویژگیهای آنها در جدول زیر نشان داده شده است.
انواع ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی
مفهوم |
انواع |
تعریف |
نوع ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی |
فردگرا |
کسانی هستند که هیچ ارتباطی برقرار نمیکنند یعنی هیج مشورتی با گروههای خود نمیکنند و گروههای آنان نیز با ایشان هیچ مشورتی نمیکنند. |
منفعل |
کسانی که ارتباط میانفردی برای آنها چندان مهم تلقی نمیشود و ارتباطی که برقرار میکنند در سطح ضعیف است، و این ارتباط توانایی حل مشکلات و اشتراک مسائل را ندارد. این دسته کم یا خیلی کم با گروههای خود مشورت میکنند، و همچنین گروهها نیز با آنان کم یا خیلی کم مشورت میکنند. |
|
پیرو
|
کسانی که با گروههای خود مشورت میکنند اما کمتر طرف مشورت گروهها قرار میگیرند، این دسته در زمینه مسائل سیاسی از گروههای خود تبعیت و پیروی کند. |
|
رهبر |
افرادی که طرف مشورت گروههای خود قرار میگیرند و دیگران به آنان رجوع میکنند ولی خود کمتر با گروهها مشورت میکنند. در واقع اینان به نوعی رهبری گروه خود را در زمینه مسائل سیاسی به عهده دارند. |
|
گفتوگویی |
این دسته به مقدار زیاد یا خیلی زیاد با گروههای خود مشورت میکنند و همچنین گروههای آنان نیز با ایشان به همین میزان مشورت میکنند. افراد این دسته با برقراری ارتباط قوی از مرحله ارتباط هم فراتر رفته و وارد عرصه گفتوگو شدهاند، چراکه گفتوگو فراتر از ارتباط است (خانیکی، 1387: 172-171) و افراد در گفتوگو به دنبال خلق درک و فهم تازهای هستند و طرفین ضرورتاً نمیکوشند اندیشه یا اطلاعات قبلی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند بلکه سعی و تلاش اصلی کسانی که در گفتوگو شرکت دارند این است که چیزی را با مشارکت یکدیگر خلق کنند. |
یافتههای پژوهش
سیمای پاسخگویان
پاسخگویان تقریباً بهصورت مساوی بین زن و مرد تقسیم شدهاند و 58.2 درصد متأهل و 34.4 درصد مجردند. همچنین میانگین سنی آنها 38 سال است. بهلحاظ تحصیلات، دارندگان مدرک لیسانس با 32 درصد در بالاترین رتبه و بعد از آنها دارندگان دیپلم با 29 درصد قرار دارند. مجموعاً 16.6 درصد از جامعه دارای تحصیلات زیردیپلم و 54.3 درصد بالای دیپلم هستند. البته بیسوادها خارج از نمونة تحقیق بودهاند. در نمونة تحت بررسی 54 درصد شاغل بودند که 72 درصد مردان شاغل و درمقابل 36 درصد زنان شاغل هستند. میانگین هزینة شهروندان تهرانی براساس این تحقیق بیشاز یکمیلیون تومان است و 36.4 درصد از جامعه جزء طبقة متوسط هستند. 29.5 و 10.6 درصد بهترتیب در طبقة پایین و خیلیپایین جای دارند و 15.2 و 3.2 درصد نیز در طبقة بالا و خیلیبالا قرار دارند.
مصرف رسانهای
نتایج تحقیق نشان داد ازنظر استفاده از رسانههای جمعی، تلویزیون با 72 درصد پرنفوذترین رسانه محسوب میشود و بعد از آن بهترتیب روزنامه و مجله (61.7 درصد)، ماهواره (54.9 درصد)، رادیو (36.9 درصد) و سایتهای مجاز 14.1 درصد) و در آخر سایتهای فیلترشده (12.5 درصد) قرار داشتند. ازنظر مدت استفاده بعد از تلویزیون، ماهواره و بعد از آن روزنامه قرار میگرفت. همچنین درمجموع 6.2 درصد از جامعه از هیچ رسانهای استفاده نمیکردند. 31.2 و 36.4 درصد ازلحاظ مصرف رسانهای بهترتیب در سطح خیلیپایین و پایین و 13.7 درصد در سطح متوسط و 10.5 و 2.0 درصد نیز بهترتیب در ردة بالا و خیلیبالا قرار گرفتند. به نظر میرسد با توجه به ممنوعیت ماهواره درصد درخور توجهی از پاسخگویان با استفاده از ماهواره اشارهای به آن نکردهاند.
ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی
مبناییترین متغیر تحقیق «ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی» بود که در سه گروه خانواده، دوستان و همکاران سنجیده شده است. دستة «فردگرا» در هر سه گروه بیشترین فراوانی را داشته است. البته مقدار آن از 26.9 درصد در خانواده به 26.8 درصد در دوستان و 35.2 درصد در همکاران میرسد. این نتیجه میتواند متأثر از آن باشد که افراد در محیط کار به نسبت محیط خانواده و جمع دوستان کمتر وارد گفتوگوهای سیاسی میشوند، بهویژه آنکه پارهای از مشاغل فردی هستند و کسی به عنوان همکار وجود ندارد. بنابراین، طبیعی است که افراد در همکاران بیشتر به سمت فردگرایی متمایل باشند. بعد از فردگرا دستة «رهبران» قرار دارند که در خانواده و دوستان و همکاران بهترتیب 21 و 18.7 و 19.4 درصد است، در نقطة مقابل پیرو از 19.2 درصد در خانواده به 14.7 درصد در دوستان و سرانجام 10.7 درصد در همکاران کاهش یافته است؛ با این حساب، در میان سه گروه مزبور نخست خانواده و سپس دوستان بهمنزلة گروه مرجع مطرح هستند و افراد کمتر تمایل دارند که از همکاران تبعیت کنند.
در دستة «منفعل» نوسان چشمگیری میان گروهها وجود ندارد و در خانواده 11 درصد و در دوستان 13.6 درصد و در همکاران 11.6 درصد است. دستة آخر دستة «گفتوگویی» است که فاقد نوسان زیاد در گروههاست. این دسته در خانواده 21.9 درصد و در دوستان 16.2 درصد و در همکاران 23.1 درصد است.
جدول 1. ارتباطات میان فردی در رفتار سیاسی گروهها
نوع ارتباطات میان فردی |
خانواده |
دوستان |
همکاران |
درصد ستونی |
درصد ستونی |
درصد ستونی |
|
فردگرا |
26.9 |
26.8 |
35.2 |
منفعل |
11.0 |
13.6 |
11.6 |
پیرو |
19.2 |
14.7 |
10.7 |
رهبر |
21.0 |
18.7 |
19.4 |
گفتوگویی |
21.9 |
16.2 |
23.1 |
بیپاسخ |
0.1 |
1.3 |
1.0 |
جمع |
100 |
100 |
100 |
مشارکت سیاسی
طبق نتایج این پژوهش میانگین مشارکت سیاسی شهروندان تهرانی 22 از 60 است؛ یعنی میتوان آن را پایین ارزیابی کرد، ضمن اینکه 26.5 و 33.2 درصد خیلیپایین و پایین هستند و 24.7 مشارکت سیاسی متوسطی داشتهاند و فقط 10.4 و 5.3 در ردة مشارکت سیاسی بالا و خیلیبالا قرار دارند. میزان مشارکت شهروندان تهرانی نیز در انتخابات مجلس هشتم (سال 86) 43.6 درصد، در انتخابات ریاست جمهوری سال 88، 77.9 درصد و در انتخابات مجلس نهم (سال90) 27.9 درصد به دست آمد. نتایج تحقیق دربارة انتخابات سال 86 و 88 حدود 10 درصد بیشتر از آمار رسمی وزارت کشور است.
منبع تأثیرگذار در مشارکتکردن یا نکردن در انتخابات 90
برای سنجش این متغیر از پاسخگویان خواسته شده بود مشخص کنند که کدامیک از منابع ارتباطی (رسانه و ارتباطات میانفردی) در تصمیم آنها برای مشارکتکردن یا مشارکتنکردن در انتخابات مؤثر بوده است. نتایج نشان داد که 19.2 درصد اعلام کردهاند که تصمیمشان متأثر از ارتباطات میانفردی بوده است و درمقابل 18.5 درصد متأثر از رسانهها بودهاند، 12.5 درصد نیز وابستگی یکسانی به هر دو منبع داشتهاند و در آخر 49.8 اعلام کردهاند که هیچ منبعی بر آنان تأثیر نداشته است.
منبع کسب آگاهی دربارة کاندیداهای انتخابات سال 90
طبق نتایج تحقیق، 17.4 درصد از پاسخگویان برای کسب آگاهی دربارة کاندیداهای انتخابات سال 90 متکی به ارتباطات میانفردی بودهاند، درحالیکه 14.8 درصد به رسانه وابسته بودهاند و 9.9 درصد نیز وابستگی یکسانی به هر دو منبع داشتهاند. سرانجام، 58 درصد اعلام کردهاند که از هیچ منبعی برای کسب اخبار دربارة کاندیداهای سال 90 استفاده نکردهاند.
منبع تأثیرگذار در انتخاب کاندیداهای انتخابات 90
نتایج نشان داد که 7.7 درصد اعلام کردهاند تصمیمشان متأثر از ارتباطات میانفردی بوده است و درمقابل 7.5 درصد متأثر از رسانهها بودهاند، 6.2 درصد نیز وابستگی یکسانی به هر دو منبع داشتهاند و 5.8 درصد اعلام کردهاند که هیچ منبعی بر آنان تأثیر نداشته است، ضمن آنکه 72.7 درصد اساساً در این انتخابات مشارکت نکرده بودند.
رابطة بین ارتباطات میانفردی و مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسیبهمنزلة متغیر وابسته در برخی از انواع «ارتباطات میانفردیدر رفتار سیاسی»الگویی تفاوت دارد. در گروه خانواده بهترتیب گفتوگویی و رهبر بیشترین مشارکت سیاسی و فردگرا، منفعل و پیرو بهترتیب پایینترین مشارکت سیاسی را داشتهاند. بین دستة فردگرا و دستههای منفعل، پیرو، رهبر و گفتوگویی، و نیز بین دستة منفعل و دستههای رهبر، و گفتوگویی، و نیز بین دستة پیرو و دستههای رهبر و گفتوگویی ازلحاظ مشارکت سیاسی تفاوت معناداری وجود دارد.
جدول 2. رابطة بین ارتباطات میانفردی و مشارکت سیاسی
وضعیت ارتباطات میان فردی |
فراوانی |
میانگین مشارکت سیاسی دستههای خانواده |
فردگرا |
230 |
14.0613 |
منفعل |
91 |
19.6657 |
پیرو |
160 |
22.3339 |
رهبر |
176 |
26.6915 |
گفتوگویی |
182 |
28.0275 |
مجموع |
834 |
21.9730 |
جدول 3. آزمون رابطة بین ارتباطات میانفردی و مشارکت سیاسی
BONFERRONI |
(I)وضعیت ارتباطات میانفردی |
(J) وضعیت ارتباطات میانفردی |
تفاوت میانگین |
سطح معناداری |
فردگرا |
منفعل |
*5.60443- |
0.006 |
|
پیرو |
*8.27265- |
0.000 |
||
رهبر |
*12.63019- |
0.000 |
||
گفتگویی |
*13.96433- |
0.000 |
||
منفعل |
رهبر |
*7.02576- |
0.000 |
|
گفتوگویی |
*8.36990- |
0.000 |
||
پیرو
|
رهبر |
*4.35754- |
0.024 |
|
گفتوگویی |
*5.69168- |
0.000 |
رابطة بین ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی و منابع کسب اطلاعات و آگاهی دربارة کاندیداها
طبق نتایج، بین منبع اطلاعات و آگاهی دربارة کاندیداهای انتخابات سال 90 و ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی رابطة معناداری وجود دارد. کسانی که در منبع اطلاعاتی و آگاهیبخشی به ارتباطات میانفردی وابسته بودند، در خانواده بیشتر به دستة گفتوگویی و سپس به دستة پیرو گرایش دارند (بهترتیب 37.7 و 21.9 درصد). در نقطة مقابل، وابستگان به رسانه بیشتر به رهبر گرایش دارند (25 درصد) و دستهای که هیچ وابستگی به رسانه و ارتباطات میانفردی ندارد بیشتر در بین فردگراها هستند (35.8 درصد).
از طرف دیگر، با جابهجایی سطر و ستون جدول شماره 2 متوجه میشویم که 19 درصد از پیروان به ارتباط میانفردی وابسته هستند، درحالیکه 17 درصد از رهبران به این منبع وابستهاند، اما درمقابل وابستگی رهبران به رسانههای جمعی بیشاز پیروان است (17.6 دربرابر 15.5 درصد).
ضمن آنکه در این انتخابات 77 درصد افرادی که فردگرا هستند به هیچکدام از منابع ارتباطی (رسانه و ارتباطات میانفردی) وابسته نبودند، ضمن آنکه دستة گفتوگویی با 43.5 درصد کمتر از بقیة گروهها اعلام کردهاند که به هیچ منبع ارتباطی وابسته نبودهاند. سرانجام باید گفت که به طور میانگین حدود 58 درصد از جامعة آماری اعلام کرده بودند که در انتخابات سال 90 برای کسب خبر نه از ارتباطات میانفردی استفاده کردهاند نه از رسانهها؛ یعنی اساساً اخبار انتخابات را دنبال نمیکردند. این درصد با توجه به مشارکت 27 درصدی در انتخابات سال 90 منطقی است.
رابطة بین ارتباطات میانفردی رفتار سیاسی و منابع تصمیمگیری سیاسی
با استفاده از دو متغیر در این انتخابات به بررسی منابع تصمیمگیری سیاسی پرداخته شد:
الف) متغیر منبع تأثیرگذار در مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات: آزمونهای آماری نشان دادند که بین منبع تأثیرگذار در مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات و ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی رابطة معناداری وجود دارد. وابستگان به ارتباطات میانفردی در خانواده بیشتر به گفتوگویی و سپس پیرو گرایش دارند (به ترتیب با 28 و 23.6 درصد). در نقطة مقابل، وابستگان به رسانه نیز بیشتر به گفتوگویی و رهبر گرایش دارند (هر دو 23.7 درصد). ضمن اینکه کسانی که هیچ وابستگی ندارند با 35.1 درصد بیشتر به فردگرا گرایش دارند.
از منظری دیگر متوجه میشویم که پیروان بیشاز رهبران به ارتباط میانفردی وابسته هستند (23.6 دربرابر 19.3 درصد). این درحالی است که این دو دسته در وابستگی به رسانه تقریباً برابرند (21.1 و 19.9 درصد).
البته گفتنی است که حدود 50 درصد پاسخگویان اظهار کردهاند که هیچ وابستگی به این دو منبع در سال 90 نداشتهاند که فردگراها با 67 درصد و رهبران با حدود 50 درصد بیشترین درصد را به خود اختصاص دادهاند. علت بالابودن عدم وابستگی، عدم مشارکت بالا در انتخابات سال 90 است.
ب) متغیر منبع تأثیرگذار در انتخاب کاندیداها: با توجه به پایینبودن میزان مشارکت در انتخابات هیچ رابطة معناداری میان انواع ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی و طبقات این متغیر وجود ندارد.
رابطة بین مصرف رسانهای و ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی
مصرفرسانهای: نتایج تحقیق دربارة متغیر مصرف رسانهای نشان میدهد که بیشترین استفاده از رسانهها را دستة گفتوگویی و رهبر و کمترین استفاده از رسانهها را بهترتیب دستة فردگرا، پیرو و منفعل دارند، ضمن آنکه بین دستة فردگرا و دستههای منفعل، پیرو، رهبر و گفتوگویی و نیز بین دستة منفعل و گفتوگویی و نیز بین دستة پیرو و گفتوگویی ازلحاظ مصرف رسانهای تفاوت معناداری وجود دارد. برای بررسی دقیقتر، رابطة هر شش رسانه با ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی نیز سنجیده شد که در ذیل میآید.
1. تلویزیون: نتایج نشان داد که بیشترین استفاده از تلویزیون مربوط به دستة گفتوگویی است و کمترین متعلق به فردگرا و پیرو است. بین دستة فردگرا و دستههای رهبر و گفتوگویی نیز ازلحاظ مصرف تلویزیون تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین بین دستة پیرو و گفتوگویی نیز تفاوت معناداری وجود دارد.
2. روزنامه و مجله: دادههای این پژوهش دربارة استفاده از روزنامه و مجله نشان داد که دستههای گفتوگویی، رهبر و منفعل و دستههای فردگرا و پیرو بهترتیب بیشترین و کمترین استفاده را از روزنامه و مجله دارند، ضمن اینکه بین دستة فردگرا و دستههای منفعل، رهبر و گفتوگویی ازلحاظ مصرف روزنامه و مجله تفاوت معناداری وجود دارد. بین دستة پیرو و دستههای رهبر و گفتوگویی نیز تفاوت معناداری وجود دارد.
3. ماهواره: دربارة استفاده از این رسانه نتایج تحقیق مبین این است که بیشترین استفاده مربوط به دستههای پیرو و گفتوگویی و کمترین استفاده مربوط به دستة فردگراست، ضمن اینکه بین دستة فردگرا و دستة پیرو ازلحاظ استفاده از ماهواره تفاوت معناداری وجود دارد.
4. سایتهای مجاز: استفاده از این رسانه نیز در بین برخی دستهها متفاوت است؛ بیشترین استفاده را دستة رهبر و گفتوگویی دارد و کمترین استفاده متعلق به فردگرا و پیرو است، ضمن اینکه بین دستة رهبر و دستههای فردگرا و پیرو ازلحاظ استفاده از سایتهای مجاز تفاوت معناداری وجود دارد.
5. سایتهای فیلترشده: دستة گفتوگویی و رهبر بیشترین و فردگرا و پیرو کمترین استفاده را از این رسانه دارند و بین دستة فردگرا و دستههای رهبر و گفتوگویی ازلحاظ استفاده از سایتهای فیلترشده تفاوت معناداری وجود دارد.
6. رادیو: بیشترین استفاده را از این رسانه دستة گفتوگویی و پیرو دارند و کمترین استفاده متعلق به فردگرا و منفعل است، ضمن آنکه بین دستة فردگرا و دستههای پیرو و گفتوگویی ازلحاظ استفاده از رادیوهای داخلی و خارجی تفاوت معناداری وجود دارد.
جمعبندی و نتیجهگیری
برخلاف نظریة جریان دومرحلهای، جامعه را نمیتوان فقط به دو بخش رهبران و پیروان تقسیم کرد. در این پژوهش جامعه به پنج دستة فردگرا، منفعل، پیرو، رهبر و گفتوگویی تقسیم شده است که هریک مشارکت سیاسی و مصرف رسانهای و منابع اطلاعرسانی متفاوتی دارند. این دستهها به شرح ذیل هستند
- فردگرا: هیچ ارتباطی در زمینة مسائل سیاسی با افراد پیرامون خود ندارد. ازلحاظ استفاده از رسانههای جمعی و مشارکت سیاسی نیز ضعیفترین دسته محسوب میشود.
- منفعل: ارتباط ضعیفی با افراد پیرامون خود برقرار میکند، ازلحاظ مصرف رسانهای و مشارکت سیاسی نیز از رهبر و گفتوگویی ضعیفتر است.
- پیرو: ارتباط غیرهمسطحی با رهبران برقرار میکند. این ارتباط میتواند ضعیف یا قوی باشد، اما پیروان همیشه فقط دریافتکنندة نظرهای رهبران نیستند بلکه در بسیاری از موارد درعینحال که دریافتکنندة نظرند، ارائهدهندة نظر نیز هستند، اما بیشاز آنکه نظر ارائه دهند، نظر دریافت میکنند. پیروان ازلحاظ استفاده از رسانه تقریباً همسطح منفعلان و ضعیفتر از رهبران هستند، اما این تفاوت معنادار نیست؛ درحالیکه ازلحاظ مشارکت سیاسی بهطور معناداری پایینتر از رهبران قرار دارند.
- رهبر: ارتباط غیرهمسطحی با پیروان برقرار میکند. این ارتباط میتواند ضعیف یا قوی باشد. جهت این جریان ارتباطی معمولاً از رهبران به پیروان است، اما در برخی موارد رهبران درعین ارائة نظر، با شدت ضعیفتری دریافتکننده نیز هستند. ازلحاظ استفاده از رسانهها کمیضعیفتر از گفتوگوییها و قویتر از دیگر دستهها هستند. این دسته بهطور معناداری نسبت به دستة پیرو از روزنامه و مجله و سایتهای مجاز بیشتر استفاده میکند. ازلحاظ مشارکت سیاسی نیز قدری ضعیفتر از گفتوگویی و بهطور معناداری قویتر از دیگران است.
- گفتوگویی: ارتباط قوی و همسطحی با افراد پیرامون خود برقرار میکنند. مصرف رسانهای و مشارکت سیاسی این دسته نیز کمی بیشتر از رهبر و بهطور معناداری بیشتر از دستههای دیگر است.
1) رابینسون در تحقیقاتش وجود جریانی را بین افراد کمترفعال جامعه فرض کرده بود، اما نتوانست آن را تبیین کند. در پژوهش حاضر این جریان بررسی و مشخص شد که بین افراد کمترفعال جامعه دربارة مسائل سیاسی جریان اطلاعات (یا نفوذ) ضعیفی وجود دارد. افرادی که این جریان بین آنها جاری است منفعل نامیده شدند.
2) در این پژوهش مشخص شد که ارتباطات میانفردی، منبع اطلاعات و آگاهی قویتری نسبت به رسانهها در انتخابات سال 90 بوده است. به عبارت دیگر، وابستگی به ارتباطات میانفردی در اطلاعرسانی بیشتر از وابستگی به رسانههاست (17.4 دربرابر 14.8 درصد)، ضمن آنکه این نوع ارتباط، بهمنزلة منبع تأثیرگذار در مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات 90، قویتر از رسانهها بوده است (19.2 دربرابر 18.5 درصد). همچنین ارتباطات میانفردی بهمنزلة «منبع تأثیرگذار در انتخاب کاندیداها» اندکی بالاتر از رسانهها بود؛یعنی ارتباطات میانفردی با 7.7 درصد کمی بیشاز رسانه با 7.5 درصد در انتخاب کاندیداها مؤثر بوده است.
همانطور که مشاهده شد، در هر سه متغیر منبع اطلاعات و آگاهی، منبع تأثیرگذار در مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات و منبع تأثیرگذار در انتخاب کاندیداها در سال 90، ارتباطات میانفردی قویتر و مؤثرتر از رسانههاست. دلیل این امر میتواند ماهیت انتخابات مجلس شورای اسلامی باشد که رادیوـ تلویزیون و ماهواره تبلیغات کاندیداها را منتشر نمیکنند و مردم اطلاعات ضروری را بیشتر از افراد نزدیک خود دریافت میکنند.
3) با توجه به اینکه در انتخابات مجلس رادیو ـ تلویزیون و ماهواره نقش چشمگیر و بارزی در تبلیغات کاندیداها ندارند، به نظر میرسد در فقدان این سه رسانه و بهویژه تلویزیون و ماهواره، یعنی پرکاربردترین رسانهها، قدرت ارتباطات میانفردی افزایش پیدا میکند و رسانههای دیگر نمیتوانند خلأ تلویزیون و ماهواره را پر کنند.
4) طبق نتایج این تحقیق، فرضیة اول پژوهش تأیید شد؛ یعنی بین ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی و مشارکت سیاسی افراد رابطة معناداری وجود دارد و دستههای گفتوگویی و رهبر بیشاز دستههای پیرو، منفعل و فردگرا مشارکت سیاسی دارند.
5) فرضیة دوم نیز تأیید شد. براساس این فرضیه بین مصرف رسانهای و ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی رابطة معناداری وجود دارد. همچنین نتایج این پژوهش مشخص کرد که بین رهبران و پیروان از نظر مصرف رسانهای تفاوت معناداری وجود ندارد، اما بین آنها از نظر استفاده از سایتهای خبری و روزنامه و مجله تفاوت معناداری وجود دارد. این نشان میدهد که رهبران از رسانه هایی که در انتخابات به تبلیغات کاندیداها میپردازند بیشاز پیروان استفاده میکنند.
این موارد از پژوهش نشان میدهد که مؤلفه های جدیدی در عرصة ارتباطات سیاسی در ایران تأثیرگذار شدهاند که نیاز به نظرورزیهای نو را دربارة نقش رسانه ها و ارتباطات میانفردی در مشارکت سیاسی و اجتماعی برجسته میکنند.