نوع مقاله : علمی

نویسندگان

1 عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی

2 دانشجوی کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

مقالة حاضر حاصل مطالعهای درباب ارتباطات میانفردی و بررسی نقش آن در مشارکت سیاسی و مقایسة تأثیر ارتباطات میانفردی و رسانهها در انتخابات است. به این منظور، نظریة جریان دومرحلهای ارتباطات لازارسفلد، که رابینسون آن را تکمیل و اصلاح کرده است، مبنا قرار گرفت. براساس نظریة رابینسون، جامعه دستکم به سه بخش رهبران، پیروان و افراد غیرفعال تقسیم می شود و جریان اطلاعات انتشاریافته از سوی رسانه همة بخش ها ی جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. علاوهبرآن، اطلاعات ونفوذ از رهبران به پیروان جریان مییابد. نمونة آماری این مطالعه 840 نفر تعیین شد که با روش پیمایش و تکنیک مصاحبة ساختمند، دادهها از مناطق 22 گانة شهر تهران در انتخابات مجلس « ارتباطات میانفردی » جمعآوری شدند. طبق نتایج به دست آمده شورای اسلامی در سال 90 قویتر و مؤثرتر از رسانه ه ای جمعی بوده است. علاوه براین، شهروندان در این تحقیق براساس ارتباطات میان فردی در رفتار سیاسی به پنج دستة فردگرا، منفعل، پیرو، رهبر و گفتوگویی تقسیم شدند و مشارکت سیاسی و مصرف رسانه ای هریک بررسی شد.

کلیدواژه‌ها

بیان مسئله

ارتباطات میان­فردی و رسانه­ ها دو جریان اصلی در آگاهی­بخشی درباب مسائل سیاسی و شکل­گیری اطلاعات، نگرش و ارزش­های سیاسی و درنتیجه کنش و مشارکت سیاسی هستند. اگر قدرت ارتباطات میان‌فردی را با قدرت رسانه­ها در مسائل سیاسی مقایسه کنیم، باید گفت که براساس برخی نظریه­های ارتباطی و نیز تلقی عمومی باتوجه به کم­شدن نقش ارتباطات میان­فردی و اتمیزه‌شدن انسان­ها در جوامع مدرن، رسانه­های جمعی قدرت بیشتری یافته‌اند و منبع اصلی کسب اطلاعات و آگاهی­های سیاسی و جهت‌دهی به افکار عمومی ‏شده‏اند‏. درعین‌حال، همین رسانه‏ها‏ی به‌ظاهر قدرتمند در بسیاری از مواقع مغلوب جریان «ارتباطات میان‌فردی» می‏شوند؛ چنان‌که الیهو کاتز،[1] محقق معاصر، دراین‌باره می‏نویسد:

«اکنون با واقعیت غافلگیرکننده روبه­رو شده­ایم. مشاهدات ما در جریان انقلاب ]امام[ خمینی نشان دادند که نیرومندترین سازمان رادیو ـ تلویزیونی جهان سوم و دومین سازمان رادیو ـ تلویزیونی آسیا، پس‌از ژاپن، یعنی «سازمان رادیو ـ تلویزیون ملی ایران» با وجود تمام وفاداری به رژیم حاکم، دربرابر یک شبکة ارتباطی میان‌فردی، مرکب از روحانیون، بازاریان و دانشجویان، با استفاده از اعلامیه‏ها‏ و نوارهای صوتی کاست، فلج شد و از کار افتاد» (فرقانی، 1382: 60).

تأثیر چشمگیر ارتباطات میان­فردی در ایران به دورة تکوین انقلاب اسلامی ‏محدود نمی­شود و دنبالة آن را می‏توان در فرایند شکل­گیری دوره‏ها‏ی مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری نیز دید. البته این بدان معنی نیست که ارتباطات میان­فردی فقط در مبارزات انتخاباتی حضور مؤثر دارد، بلکه این نوع ارتباط در حوزة سیاست همواره مؤثر است، اما ازآنجایی‌که نمود عینی و بارز کنش سیاسی شهروندان بیشتر در انتخابات است، معمولاً محققان برای بررسی و سنجش نقش ارتباطات میان­فردی در سیاست، مبارزات انتخاباتی را رصد‏ می­کنند.

این پژوهش به دنبال مطالعة مقایسه‌ای نقش ارتباطات میان‌فردی و رسانه‌های جمعی در رفتار سیاسی و مشارکت سیاسی است. درواقع، ارتباطات میان‏فردی ‏و رسانه­ها به‌مثابة متغیر‏ها‏ی اصلی پژوهش لحاظ شده است و نقش آنها در مشارکت سیاسی به‌مثابة متغیر وابسته تحت مطالعه قرار گرفته است. بنابراین، سؤال اصلی تحقیق این است: «نقش ارتباطات میان­فردی و رسانه‏ها‏ در روند مشارکت سیاسی شهروندان چیست؟»


 

مبانی نظری

مبانی نظری این پژوهش شامل نظریه‏ها‏ی مشارکت سیاسی و نظریه­های ارتباطی است.

1) نظریه‏ها‏ی مشارکت سیاسی

از میان نظریه‏ها‏یی که به مشارکت سیاسی پرداخته‏اند،‏ در این پژوهش نظریه‏ها‏ی اجتماعی ـ اقتصادی انتخاب شده‏اند‏. براساس این نظریه‏ها،‏ موقعیت اجتماعی ـ ‌اقتصادی افراد، مانند جنسیت، سن، تحصیل، شغل، طبقه و درآمد، گروه و ارتباطات اجتماعی تعیین‌کنندة میزان مشارکت آنان در فعالیت­های سیاسی است، البته تأکید ما بر عواملی همچون گروه و ارتباطات اجتماعی است. بعضی از نظریه‏های‏ مهم این دسته به شرح ذیل است:

1.1. موقعیت اقتصادی و طبقاتی و منزلت اجتماعی

برپایة این نظریه‏ها،‏ بین پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی و مشارکت سیاسی رابطة مثبت وجود دارد. وربا و نای[2] در مطالعة خود در زمینة اثر پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی افراد بر مشارکت آنان در صحنة­ سیاست در امریکا به این نتیجه رسیدند که هرچه افراد به‌لحاظ اقتصادی ـ اجتماعی از پایگاه بالاتری برخوردار باشند، میزان مشارکت آنان­ هم بیشتر است (مسعودنیا، 1380: 154).

به‌این‌اعتبار، متغیرهایی مانند میزان سواد، وضعیت خانواده، میزان دسترسی به اطلاعات، محل زندگی، ارتباطات اجتماعی، گروه‏ها‏ی اولیه و ثانویه، فرهنگ سیاسی محیط، مذهب، وضعیت تأهل، قومیت و غیره، ازجمله عواملی هستند که بر میزان مشارکت سیاسی افراد تأثیر می‏گذارند.

موقعیت گروهی افراد نیز از عوامل مؤثر در مشارکت سیاسی است. این موقعیت­ها که شامل گروه‏ها‏ی دوستی، خانوادگی، حرفه­ای و غیره می‏شوند شبکة روابط نسبتاً پایداری را می‏سازند که در شکل‌دادن به نگرش و رفتار سیاسی افراد نقش مهمی ‏بازی می‏کنند. در این دیدگاه، انسان‌ها ساخته و پرداختة گروه­هایی تلقی می‏شوند که در میان آنها زندگی می‏کنند. به عبارت دیگر، مردم عادی صرفاً تحت تأثیر‏ آگاهی سیاسی وارد صحنة مشارکت سیاسی نمی‏شوند یا عوامل فردگرایانه مانند تعقل و محاسبة سود و زیان، رفتار سیاسی آنان را مشخص نمی‏کند، بلکه شبکة روابط اجتماعی گروه­های غیررسمی ‏تعیین‌کننده­ترند. بنابر نظر ‏ها‏میلتون، دیدگاه مبتنی بر گروه تعریف مطلوب‌­ها را محصول زندگی گروهی می‏داند و گروه‏ها‏ی غیررسمی ‏که فرد عضو آنهاست در این فرآیند تعیین‌کنندة جهت‌گیری‌ها هستند. فرد در این تحلیل­ها تا حد زیادی محصول گروه تلقی می‏شود. بنابر این تعریف، نقش گروه بیشتر حفظ اعضای خود دربرابر تبلیغات رسانه‌ای است. «رهبران فکری»[3] تعیین‌کنندة نگرش­ها و رفتارهای سیاسی افراد هستند (هامیلتون، 1972: 50، به نقل از پناهی، 1386: 34). براین‌اساس، افراد به‌واسطة پیوندهای میان‏فردی ‏و عضویت در گروه‏ها‏ که در بطن آنها جامعه‌پذیر می‏شوند و دانش، دیدگاه‏ها و نحوة قضاوت خود را از این گروه‏ها کسب می‏کنند، دربرابر پیام‏ رسانه‏ها محافظت می‏شوند (مهرداد، 1380: 173). «هاکفلد (1979) و گیلز (1982) نیز نشان می‌دهند که مشارکت فردی در سیاست تابعی از تعاملات اجتماعی روابط میان‌فردی در شبکة افراد است. کِنی (1992) روشن می‌کند که داشتن دوستانی که مشارکت می کنند، افراد را به مشارکت‌کردن بیشتر علاقه‌مند می‌کند، ضمن آنکه تحقیقات دیگر نشان می‌دهد که اندازه و گرایش سیاسی شبکة افراد می‌تواند مشارکت انتخابات را پیش‌بینی کند».

(Leighley;  1990Knoke, 1990a, 1990b; Lake and Huckfeldt 1998 Quoted from in Mcclurg, 2003: 452)«

لیپست نیز فشار گروهی را یکی از عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی می‏داند. او معتقد است افرادی که در گروه­ها عضویت دارند می‏توانند تحت فشارهای گروه­های غیررسمی‏ عضویت وادار به مشارکت خاصی شوند یا از مشارکت خودداری کنند. میزان اثرگذاری این فشار‏ها‏ به کم‌وکیف روابط گروهی بستگی دارد (پناهی، 1386: 36).

هانتینگتون، لیپست، آلموند و وربا و میلبراث نیز به عضویت افراد در انجمن­های داوطلبانه توجه کرده‏اند ‏(مهدیزاده، 1384: 185). ازنظر ‏ها‏نتینگتون، مجاری سازمانی یعنی عضویت فرد در انواع گروه­ها و سازمان‌های اجتماعی احتمال مشارکت در فعالیت ­اجتماعی و سیاسی را بیشتر می‏کند (اسمیث، 1979: 20-60، به نقل از‏ ها‏شمی ‏و همکاران، 1389: 207). آلموند و پاول معتقدند «گروه­های نفوذ»[4]، اتحادیه­ها و سازمان­های گوناگون نیز نقش مهمی‏ در شکل­دادن به رفتارهای سیاسی مردم دارند (آلموند و پاول، 1375: 26).

بنابر نظر پژوهشگران صاحب‌نظر در مطالعة شبکة بین­فردی در ارتباط سیاسی، مردم درک اولیة خود از مسائل را ازطریق ارتباط بین‌فردی بررسی و تشریح می‏کنند (سوتیرویچ و مک‌لئود، 2001، به نقل از یانگ و استون، 1382: 119). به‌اعتقاد این دسته از پژوهشگران، این موضوع مشارکت سیاسی را گسترش می‏بخشد (یانگ و استون، 1382: 119)؛ چراکه مشارکت سیاسی نیازمند دریافت اطلاعات دربارة سیاست است (مسعودنیا، 1380: 157). مکلود و شفه و موی نیز رابطة گفت‌وگوهای میان‏فردی ‏و مشارکت سیاسی را تأیید و بیان می‏کنند: «ارتباطات میان‏فردی ‏به‌جای اینکه با ارتباطات جمعی رقابت کند، آنها را تقویت می‏کند» (چافی، 1982). این نقش تقویت‌کنندة ارتباطات میان‌فردی، تأثیر کل رسانه بر کنش اجتماعی را قوی‏تر می‏کند (چافی و ماتز، 1988). «این تأثیر احتمالاً ازطریق مشارکت سیاسی مشخص می‏شود» (مکلود و همکاران، 1999: 322).

 

2.1. اجتماعیشدن سیاسی

اجتماعی‌شدن سیاسی را می‏توان فرایندی تعریف کرد که از طریق آن، افراد در جامعه­ای معین با نظام سیاسی آشنا می­شوند و تا ‏اند‏ازة زیادی ادراکشان از سیاست و واکنش‌هایشان به پدیده­های سیاسی تعیین می‏شود (راش، 1383: 102). در این تعریف، نقش گروه­های غیررسمی ‏درقالب اجتماعی‌شدن سیاسی هم ظاهر می‏شود (پناهی، 1386: 35). افراد نگرش‌ها، ارزش‌ها و هنجارهای سیاسی را غالباً از خانواده و گروه‌هایی که عضویتشان در آنها غیررسمی‏ است فرامی­گیرند و خانواده و گروه­های اولیة دوستان، مدرسه و وسائل ارتباط­جمعی نیز از عوامل اجتماعی‌شدن سیاسی محسوب می‏شوند (آمستوتز، 1982: 163-164، به نقل از پناهی، 1386: 35). راش نیز معتقد است که در درون خانواده، گروه همالان، گروه کار و گروه­های فراغت، کنش متقابلی میان افراد وجود دارد که به سازگاری رفتار پیش‌از تجربه و درنتیجه تجربه منجر می‏شود (راش، 1383: 111).

 

2) نظریه ‏ها‏ی ارتباطی

مهم‏ترین نظریه­های ارتباطی مورد استفاده در این تحقیق نظریه­های جریان دو مرحله­ای ارتباطات، روایت جدید آن و اشاعة نوآوری‏ها ‏هستند.

 

1.2. جریان دومرحلهای ارتباطات

جریان دومرحله‌ای ارتباطات که پل لازارسفلد[5] و برنارد برلسون[6] و ‏ها‏تسل گودت[7] ارائه کرده‌اند بیان می‏کند که «افکار اغلب از رسانه‏ها‏ به رهبران افکار و از آنان به بخش‏ها‏یی از جامعه که کمتر فعال هستند منتقل می‏شود» (1382: 258). می‏توان نظریة کلاسیک لازارسفلد را درقالب مدل زیر بیان کرد.

 

این نظریه، به سه اثر نفوذ فردی، جریان نفوذ فردی و روابط رهبران افکار با رسانه‏ها‏ی جمعی می‏پردازد (کاتز، 1387: 259-260).

 

1.1.2. اثر نفوذ فردی

لازارسفلد و همکارانش با انجام پژوهش‏ها‏ی انتخاباتی نتیجه گرفتند که ظاهراً تماس‏ها‏ی فردی در تأثیرگذاری بر تصمیم رأی­دهی، هم مکررتر و هم مؤثرتر از رسانه‏ها‏ی جمعی بوده‏اند ‏(لازارسفلد و همکاران، 1382: 258).

به نظر این محققان، این نفوذ معمولاً غیرهدفمند، انعطاف­پذیر و درخور اعتماد است و به اعمال فشار برای همگنی سیاسی اعضای گروه اولیه منجر می‏شود (لازارسفلد و همکاران، 1382: 260-264) و درمقابل رسانه‏ها‏ی جمعی بیشتر در تحکیم ‏ترجیحات و تصمیم­هایی که قبلاً اتخاذ شده نقش تقویت کننده دارند. بااین­حال، چنین فرض شد که رسانه‏ها‏ی مختلف و نفوذ فردی، ذاتاً رقیب هستند، به‌این‌معنا که یک تصمیم خاص تحت تأثیر یکی از این دو قرار می‏گیرد (کاتز، 1387: 270-271).

2.1.2. جریان نفوذ فردی

لازارسفلد رأی‌دهندگان را به دو دستة رهبر و پیرو تقسیم کرده است. به‌نظر او، در هر زمینه و دربارة هر موضوع عمومی، افراد خاصی به آن موضوع علاقه نشان می‏دهند، این افراد رهبران افکار عمومی ‏هستند (لازارسفلد و همکاران، 1382: 84). این افراد رأی‌دهندگانی علاقه‌مند و دارای قدرت بیان بودند که توصیه‏ها‏ی سیاسی ارائه می‏دادند یا حتی سعی داشتند آرای شهروندان دیگر را تغییر دهند. این رهبران افکار عمومی ‏در تمام گروه‏ها‏ی شغلی یافت می‏شوند و به‌هیچ‌وجه افرادی مرفه‏تر یا سرشناس­تر نیستند (لازارسفلد و همکاران، 1382:  ز).

کاتز سه دلیل برای تمایز رهبران از پیروان مشخص می‏کند و معتقد است این سه عامل باعث نفوذ رهبران در پیروان است: «1. شخصیت‏بخشی ارزش­های خاص (فرد کیست) 2. کفایت (چه چیز می‏داند) و 3. جایگاه استراتژیک شخص در اجتماع (چه‌کسی را می‏شناسد). جایگاه اجتماعی نیز تقسیم می‏شود به اینکه فرد چه‌کسی را در درون گروه و چه‌کسی را در بیرون از آن می‏شناسد» (کاتز، 1387: 272-273).

 

3.1.2. روابط رهبران افکار با رسانه‏ها‏

لازارسفلد و همکارانش به این نتیجه رسیدند که رهبران افکار از رسانه‏ها‏ تأثیر بیشتری می‏گیرند. به نظر آنان: «رهبران افکار عمومی‏ نقش اساسی را در شبکة روابط فردی برعهده دارند. آنها بیش‌از دیگران درگیر بحث‏ها‏ی سیاسی­اند، اما آنان رسانه‏ها‏ی رسمی‏ را منبع مؤثرتری نسبت به روابط فردی می‏دانند» (لازارسفلد و همکاران، 1382: 259).

به نظر کاتز، با اینکه رهبران افکار بیش‌از دیگران درمعرض رسانه‏ها‏ی متناسب با موضوع رهبری‌شان قرار دارند، در مطالعات بعدی مشخص شد که رهبران، نفوذ فردی را عامل اصلی در تصمیم‏ها‏ی خود گزارش کرده‏اند‏. این موضوع به معنای آن است که زنجیره‏ها‏ی نفوذ فرد به فرد فراتر از گروه دوعضوی رهبر و پیرو است، هرچند نفوذ رسانه‏ها‏ در همة سطوح وجود دارد (کاتز، 1387: 277-275).

بنابراین، بهتر است رهبران افکار خود تحت تأثیر رهبران افکار دیگر مشاهده شوند. ضمن اینکه توانایی رهبری افکار نمی‏تواند صفتی دانسته شود که برخی افراد دارند و دیگران فاقد آن هستند (کاتز، 1387: 263-264).

جریان دومرحلهای ارتباطات

مطالعات مختلف به این نتیجه رسیده‏اند‏ که مدل کلاسیک جریان دومرحله­ای نفوذ اجتماعی برای توضیح رابطة میان ارتباطات ­میان­فردی و رسانه­های جمعی هنگام مبارزه‌های انتخاباتی کافی نیست (اُکیف، 1981: 1).

به‌اعتقاد لامان و گاتمن (1966)، شبکه­های دوستی در جامعه (سازوکار اولیة ارتباط میان­فردی) باید به‌مراتب افقی‌تر از آنچه الگوی جریان عمودی در شکل 1 اجازه می­دهد سازمان‌دهی شود. هم‌گام با این بررسی، ترولدال و وَن‌دام (1966) برای توضیح یافته­های خود مفهوم «اشتراک عقاید» را پیشنهاد دادند. برطبق این یافته­ها، گفت‌وگوهای مکرر درمیان خود رهبران رواج بیشتری نسبت به میزان این گفت‌وگوها میان آنها و پیروانشان دارد که کمتر فعال هستند (رابینسون، 1976: 306).

«راجرز می‌گوید اصطلاح "نظرها" بسیار کلی است و می­توان آن را با دو اصطلاح مناسب­تر "اطلاعات" و "نفوذ" جایگزین کرد. اطلاعات مبین رابطة بین رسانة جمعی و رهبران عقیده است و نفوذ رابطه­ای را نشان می­دهد که رهبران عقیده ازطریق آن اطلاعات را برای نفوذ درمیان اقشار کمتر فعال سازمان­دهی می­کنند. با وجود اینکه رسانة جمعی اطلاعات را در مرحلة "آگاهی" هم‌زمان به رهبران عقیده و اقشار کمتر فعال منتقل می­کند، این رهبران عقیده هستند که در مرحلة بعدی که مرحلة "ارزیابی" نامیده می­شود نفوذ خود را اعمال می­کنند» (رابینسون، 1976: 306).

جان رابینسون که در پژوهش خود فرضیة جریان دومرحله‌ای را اصلاح کرده است شش نوع ارتباط را مطرح می‌کند که ممکن است بین رسانه‏ها‏ی جمعی و رهبران افکار و پیروان رخ دهد. فرضیة دومرحله­ای کلاسیک، به­طور مشخص، تنها با دو نوع (ارتباط اول و سوم) از شش نوع ارتباط ذکرشده تناظر دارد، شش ارتباطی که رابینسون برمی‏شمرد به شرح ذیل است:

1. رسانة جمعی به رهبران افکار، 2. رسانة جمعی به افراد کمتر فعال، 3. رهبران افکار به افراد کمتر فعال، 4. رهبران افکار به رهبران افکار: به وجود چنین ارتباطی اولین‌بار در مطالعة رأی‌دهی که برلسون و همکارانش در سال 1954 انجام دادند اشاره شد. این افراد را «به‌اشتراک‌گذاران افکار»[8] نامیده‏اند‏، 5. افراد کمتر فعال به رهبران افکار، 6. افراد کمتر فعال به دیگر افراد کمتر فعال: به­طور قطع، مکالمه در بین این‌گونه از افراد رخ می­دهد (رابینسون، 1976: 308-309).

 

او در تحقیق خود سه گروه متمایز را شناسایی کرد: نظردهندگان (شامل کسانی که نظر دریافت می‏کنند و کسانی که نظری دریافت نمی‏کنند)، فقط دریافت‌کنندگان، و افراد غیرفعالی که در بحث‏ها‏ مشارکت نمی‏کنند. او سپس به بررسی هریک از این شش ارتباط می‌پردازد و ویژگی‏ها‏ی آنها را در تحقیق خویش بیان می‏کند:

1. رابطه رسانه با نظردهندگان (ارائه‌کنندگان افکار):در طول مبارزات انتخاباتی نظردهندگان نسبت به گیرندگان نظر یا افرادی که در بحث‌ها مشارکت نمی‏کنند، به رسانه‏ها‏ی چاپی توجه بیشتری نشان می‏دهند، ولی تفاوت رسانه‏ها‏ی صوتی و تصویری چندان بزرگ نیست.

2. رابطه رسانه با دریافت‌کنندگان نظر یا افراد غیرفعال: دریافت‌کنندگان عقیده کمی‏ کمتر از افراد غیرفعال از رسانه‏ها‏ی جمعی استفاده می‏کنند. با وجود این، دریافت‌کنندگان در دیگر فعالیت‏ها‏ی سیاسی فعال‏تر از افراد غیرفعال‌اند.                                                   

3. رابطه نظردهندگان با دریافت‌کنندگانِ نظر: اگر شخصی که تلاشی برای نفوذ انجام می‏دهد توجه بیشتری به سیاست نسبت به شخص تأثیرپذیر داشته باشد، تغییری که در رفتار رأی‌دهی فرد تأثیرپذیر ایجاد می‏شود بیشتر خواهد بود.

4. رابطه نظردهندگان با نظردهندگان: به نظر می‏رسد که نظردهندگان بسیار کمتر از کسانی که نظر نمی‏دهند تحت تأثیر تلاش دیگران برای نفوذ باشند ]هرچند هم دریافت‌کنندگان نظر و هم ارائه‌کنندگان نظر مورد تلاش دیگران برای نفوذ واقع شده‏اند‏[. هرچه نظردهنده فعال‏تر باشد، بیشتر درمعرض اطلاعات منابع مختلف خواهد بود.

رابینسون دربارة ارتباط دریافت‌کنندگان نظر با نظردهندگان و نیز ارتباطی که بین دریافت‌کنندگان نظر با یکدیگر و همچنین ارتباط دریافت کنندگان نظر با افراد غیرفعال و بالعکس جریان دارد نتوانسته است تحلیل مناسبی ارائه دهد و اظهار می‏کند که ازلحاظ ‏اند‏ازة نسبی هر گروه و ازنظر رسانه، رفتار میان‏فردی ‏و پیامدهای آن، اهمیت تمایز بین دریافت‌کنندگان نظر و افراد غیرفعال کاملاً محرز است. به نظر می‏رسد دریافت‌کنندگان بیشتر ازطریق ارتباطات میان‌فردی در فعالیت‏ها‏ی سیاسی مشارکت می‏کنند، درحالی‌که افراد غیرفعال ازطریق رسانه‏ها‏ی جمعی به این کار مبادرت می‏ورزند (رابینسون، 1976: 314).

او سرانجام نتیجه می‌گیرد که امریکایی­ها برای دریافت اخبار مربوط به مبارزه‌های انتخاباتی بیشتر به رسانه‌های جمعی تکیه می­کنند. رابینسون فقط قسمت دوم نظر کاتز (1957) را که ادعا می­کند «نفوذ شخصی نقش بیشتر و مؤثرتری از رسانه‌های جمعی دارد» تأیید کرد (رابینسون، 1976: 315). او می‏نویسد: «زمانی که منابع میان‏فردی ‏و منابع رسانه­‌های جمعی با یکدیگر مقایسه می­شوند یا در تناقض با یکدیگر هستند، این منابع میان‏فردی ‏هستند که نفوذ بیشتری دارند، اما بر شرط "زمانی که" باید تأکید شود. در مطالعة حاضر تعداد بیشتری از رأی‌دهندگان اظهار کرده­اند که بیشتر تحت تأثیر روزنامه بوده­اند تا تلاش برای نفوذ میان‌فردی (رابینسون، 1976: 316).

 

3.2. اشاعة نوآوری‏ها‏

این نظریه اشاعة نوآوری‏ها‏ و چگونگی دستیابی به آن و نحوة گسترش آن را در تمام یک نظام اجتماعی بررسی می‏کند. این نظریه از اوایل دهة 70 میلادی به‌تدریج جای نظریة جریان دومرحله‌ای ارتباطات را گرفت. نظریة اشاعه، به‌جای بحث دربارة چگونگی انتقال اطلاعات، بر مرحلة نهایی پذیرش یا طرد نوآوری تأکید می‏کند (مهرداد، 1380: 178).

طبق این نظریه، رهبران افکار اطلاعاتی را که از رسانه‏ها‏ به دست می‏آید تعدیل می‏کنند، به تعبیر و تفسیر  آن می‏پردازند و بدین‏ترتیب رهبران افکار چیزهایی را که ازطریق رسانه‏ها‏ی جمعی دریافت می‏کنند مطابق فهم افراد معمولی که پیروان نامیده می‏شوند به آنها انتقال می‏دهند (راجرز و شومیکر، 1369: 172).

راجرز و شومیکر معتقدند شبکه‌‌های ارتباط جمعی اساساً در به‌وجودآمدن آگاهی و دانش نقش دارند،‌ درحالی‌که شبکه‌‏ها‏ی ارتباط شخصی در مرحلة ‏ترغیب یعنی تغییر نظر و عقیده مؤثرند. این مفهوم در الگوی دومرحله‌ای انتشار نبود (راجرز و شومیکر، 1369: 222).

 

چارچوب نظری تحقیق

همان‌طور که از موضوع تحقیق مشخص است، باید چارچوب نظری تحقیق به­گونه­ای تدوین شود که با آن بتوان رابطة ارتباطات میان‏فردی ‏و مشارکت سیاسی را تبیین کرد. به‌این‏ترتیب، برای تبیین ارتباطات میان‏فردی نظریة جریان دومرحله‌ای مبنا قرار گرفت، اما سعی شد با استفاده از نظرهای راجرز و شومیکر و رابینسون و کاتز کاستی‏ها‏ی آن برطرف شود.

در این مطالعه، همچون رابینسون، سه گروه که رفتار ارتباطی متفاوتی دارند از یکدیگر متمایز می‏شوند: ارائه‌دهندگان نظر، دریافت‌کنندگان نظر و افراد غیرفعال، و شش نوع ارتباط که بین این سه دسته و رسانه‏ها‏ برقرار است هدف سنجش قرار می‏گیرد: 1. رسانه به نظردهندگان، 2. رسانه به دریافت‌کنندگان نظر یا افراد غیرفعال، 3. نظردهندگان به دریافت‌کنندگانِ نظر، 4. نظردهندگان به نظردهندگان، 5. دریافت‌کنندگان نظر به نظردهندگان، 6. دریافت‌کنندگان نظر (یا افراد غیرفعال) به دریافت کنندگان نظر (یا افراد غیرفعال).

در این پژوهش برای تحلیل مشارکت سیاسی از نظریه‌هایی بهره گرفته شد که به نقش موقعیت گروهی در مشارکت سیاسی پرداخته‌اند؛ چراکه این نظریات بر تأثیر ارتباطات میان‏فردی ‏و گروه‏ها‏ در مشارکت سیاسی تأکید کرده‏اند‏ و اشاره می‌کنند که مردم عادی صرفاً تحت تأثیر‏ آگاهی سیاسی وارد صحنة مشارکت سیاسی نمی‏شوند، بلکه شبکة روابط اجتماعی گروه‌های غیررسمی ‏تعیین‌کننده­تر هستند؛ چراکه مردم درک اولیة خود را از مسائل ازطریق ارتباط بین‌فردی بررسی و تشریح می‏کنند و این موضوع مشارکت سیاسی را گسترش می‏بخشد.

 

فرضیه‏  ها‏ی پژوهش

الف) به نظر می‏رسد بین  ارتباطات میان‏فردی در رفتار سیاسی ‏و مشارکت سیاسی رابطة معناداری وجود دارد.

ب) به نظر می‏رسد بین ارتباطات میان‏فردی در رفتار سیاسی  ‏و استفاده از رسانه رابطة معناداری وجود دارد.

 

روش تحقیق

در این پژوهش برای جمع‌آوری داده‏ها‏ از روش پیمایش و تکنیک پرسش‌نامه (مصاحبة حضوری) استفاده شده است. جمعیت آماری پژوهش حاضر شامل کلیة افراد باسواد بالای 20 سال ساکن در مناطق 22گانة تهران در سال 1390 است. پرسش‌نامه‏ها‏ در 44 میدان پرتردد از مناطق 22گانة شهر تهران در هفتة بعد از انتخابات مجلس نهم توزیع و تکمیل شده است.

حجم نمونه ابتدا با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر تعیین شد، اما با توجه به اینکه اگر حجم نمونه در نمونه­گیری پیچیده دقیقاً برابر حجم نمونه در نمونه‌گیری تصادفی ساده باشد، به‌علت خطا، واریانس صفت مورد نظر در نمونة پیچیده بیشتر می‏شود، که به‌طور قراردادی این نسبت را اثر طرح[9] می‏نامند، ازاین‌رو، حجم نمونه در هر طرح نمونه‌گیری پیچیده باید ضریبی از تعداد نمونه در طرح نمونه‌گیری تصادفی باشد. این ضریب برای نمونه‌گیری پیشنهادی برای تهران به‌صورت تجربی نزدیک به 1.5 تا 2 برآورد شده است (غیاثوند، 1390: 140). بنابراین، با احتساب این ضریب حجم نهایی نمونه از 384 به 840 افزایش می‏یابد تا بتوان با اطمینان بهتری به تعمیم آماری نتایج پرداخت.

 

مفهومسازی مشارکت سیاسی

مشارکت سیاسی در این تحقیق عبارت است از فعالیت داوطلبانة اعضای جامعه که به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر انتخاب رهبران و سیاست­گذاری عمومی ‏و ادارة عمومی‏ در هر سطحی از حکومت تأثیر می‏گذارد یا به هدف این تأثیر انجام می‏شود. مشارکت سیاسی شهروندان در این تحقیق براساس مؤلفه‏ها‏ی ذیل بررسی شد:

 

سطوح مشارکت سیاسی و دامنه، ضرایب و وزن آنها

سطح

نوع مشارکت سیاسی

سطح‏
اند‏ازه‌گیری

دامنه تغییر

ضریب

وزن

حداکثر امتیاز

1

رای دادن

فاصله­ای

0 تا 3

1.33

1

4

2

علاقه‌مندی به سیاست

ترتیبی

0 تا 4

1

2

8

3

پیگیری اخبار سیاسی

ترتیبی

0 تا 4

1

3

12

4

گفت‌وگو درباره موضوعات سیاسی

ترتیبی

0 تا 4

1

4

16

5

مشارکت در جلسات و سخنرانی‏ها‏ی سیاسی

ترتیبی

0 تا 4

1

5

20

 

سطوح 2 تا 5 با استفاده از طیف تقریباً هرگز، به‌ندرت، گاهی اوقات، معمولاً، تقریباً همیشه (از صفر تا 4 نمره) سنجیده شد و سطح یک نیز رأی‌دادن یا رأی‌ندادن در انتخابات سال‌های 86، 88 و 90 را سنجیده است.

برای سنجش اعتبار شاخص، همبستگی دوبه‌دوی گویه‏ها‏ محاسبه و مشخص شد که هریک از معرف‏ها‏ی پنج‌گانة مشارکت سیاسی دست‌کم با سه متغیر وابستگی معناداری دارند؛ سپس با آزمون‏ها‏ی آماری روشن شد که همبستگی شاخص­ ساخته‌شده با یکایک معرف­هایشان مثبت و در سطح یک‌هزارم معنادار هستند، ضمن اینکه ضریب آلفای کرونباخ نیز 828/0 است.

 

مفهومسازی  ارتباطات میان‌‌فردی در رفتار سیاسی

تعریف این تحقیق از ارتباطات میان‏فردی ‏عبارت است از فرایند انتقال و تبادل پیام در بستر تعامل بین دو یا چند نفر که به ایجاد معنایی مشترک در ذهن افراد حاضر در این فراگرد منجر شود و دارای بازخورد و تأثیرپذیری بالا باشد.

با توجه به تعریف نظری و بهره‌گیری از تحقیقات لازارسفلد و همکارانش (1382)، ارتباطات میان‏فردی ‏را با مفهوم مشورت که نوعی از انواع ارتباطات میان‏فردی ‏است می‏سنجیم. لازارسفلد و همکارانش ملاک رهبری افکار را مشورت‌دادن به دیگران در نظر گرفته بودند که به نظر می‏رسد این راه با مشکلاتی همراه است. به‌گفتة کاتز: «این فن مقایسة میان رهبران و پیروانشان را میسر نمی‏کند، بلکه تنها مقایسة میان رهبران و غیررهبران را به‌طور عام مقدور می‏سازد. به عبارت دیگر، داده‏ها‏ تنها از دو گروه­بندی آماری تشکیل می‏شوند: مردمی‏که گفته‏اند‏ پیشنهاددهنده هستند و آنان‌که این نکته را نگفته‏اند‏» (کاتز، 1387: 258-259). برای رفع این مشکل، در این تحقیق برای مشورت‌کردن دو بعد در نظر گرفته شده است: اول، نظرخواهی در زمینة مسائل سیاسی از افراد دیگر و دوم، مشورت‌دادن به دیگران درپی درخواست آنان. با این کار رهبران و پیروان مشخص می‏شوند، ضمن اینکه این کار در سه گروه خانواده و دوستان و همکاران انجام شد، اما به‌علت پراکنده‌شدن مباحث فقط گروه خانواده در متغیر‌های دوبعدی سنجیده شده است.

پاسخگویان جواب هریک از دو بعد مزبور را در طیف هیچ، خیلی‌کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی‌زیاد مشخص کردند. در ادامه، از تفاضل بعد اول و بعد دوم (مشورت‌دادن از مشورت‌گرفتن) پنج دستة فردگرا، منفعل، پیرو، رهبر، و گفت‌وگویی مشخص شدند. دستة آخر در مطالعات رابینسون به‌اشتراک‌گذاران عقیده نام گرفته‏اند‏. ویژگی‏های آنها در جدول زیر نشان داده شده است.

انواع ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی

مفهوم

انواع

تعریف

نوع ارتباطات میان‌فردی در رفتار سیاسی

فردگرا

کسانی هستند که هیچ ارتباطی برقرار نمی‏کنند یعنی هیج مشورتی با گروه‏ها‏ی خود نمی‏کنند و گروه‏ها‏ی آنان نیز با ایشان هیچ مشورتی نمی‏کنند.

منفعل

کسانی که ارتباط میان‏فردی ‏برای آنها چندان مهم تلقی نمی‏شود و ارتباطی که برقرار می‏کنند در سطح ضعیف است، و این ارتباط توانایی حل مشکلات و اشتراک مسائل را ندارد. این دسته کم یا خیلی کم با گروه‏ها‏ی خود مشورت می‏کنند، و همچنین گروه‏ها‏ نیز با آنان کم یا خیلی کم مشورت می‏کنند.

پیرو

 

کسانی که با گروه‏ها‏ی خود مشورت می‏کنند اما کمتر طرف مشورت گروه‏ها‏ قرار می‏گیرند، این دسته در زمینه مسائل سیاسی از گروه‏ها‏ی خود تبعیت و پیروی کند.

رهبر

افرادی که طرف مشورت گروه‏ها‏ی خود قرار می‏گیرند و دیگران به آنان رجوع می‏کنند ولی خود کمتر با گروه‏ها‏ مشورت می‏کنند. در واقع اینان به نوعی رهبری گروه خود را در زمینه مسائل سیاسی به عهده دارند.

گفت‌وگویی

این دسته به مقدار زیاد یا خیلی زیاد با گروه‏ها‏ی خود مشورت می‏کنند و همچنین گروه‏ها‏ی آنان نیز با ایشان به همین میزان مشورت می‏کنند. افراد این دسته با برقراری ارتباط قوی از مرحله ارتباط هم فرا‏تر رفته و وارد عرصه گفت‌وگو شده‏اند‏، چراکه گفت‌و‌گو فراتر از ارتباط است (خانیکی، 1387: 172-171) و افراد در گفت‌وگو به دنبال خلق درک و فهم تازه‌ای هستند و طرفین ضرورتاً نمی‏کوشند ‏اند‏یشه یا اطلاعات قبلی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند بلکه سعی و تلاش اصلی کسانی که در گفت‌وگو شرکت دارند این است که چیزی را با مشارکت یکدیگر خلق کنند.

 

یافته‏ها‏ی پژوهش

سیمای پاسخگویان

پاسخگویان تقریباً به‌صورت مساوی بین زن و مرد تقسیم شده‌اند و 58.2 درصد متأهل و 34.4 درصد مجردند. همچنین میانگین سنی آنها 38 سال است. به‌لحاظ تحصیلات، دارندگان مدرک لیسانس با 32 درصد در بالاترین رتبه و بعد از آنها دارندگان دیپلم با 29 درصد قرار دارند. مجموعاً 16.6 درصد از جامعه دارای تحصیلات زیردیپلم و 54.3 درصد بالای دیپلم هستند. البته بی‌سواد‌ها خارج از نمونة تحقیق بوده‌اند. در نمونة تحت بررسی 54 درصد شاغل بودند که 72 درصد مردان شاغل و درمقابل 36 درصد زنان شاغل هستند. میانگین هزینة شهروندان تهرانی براساس این تحقیق بیش‌از یک‌میلیون تومان است و 36.4 درصد از جامعه جزء طبقة متوسط هستند. 29.5 و 10.6 درصد به‌ترتیب در طبقة پایین و خیلی‌پایین جای دارند و 15.2 و 3.2 درصد نیز در طبقة بالا و خیلی‌بالا قرار دارند.

مصرف رسانهای

نتایج تحقیق نشان داد ازنظر استفاده از رسانه‏ها‏ی جمعی، تلویزیون با 72 درصد پرنفوذترین رسانه محسوب می‏شود و بعد از آن به‌‏ترتیب روزنامه و مجله (61.7 درصد)، ماهواره (54.9 درصد)، رادیو (36.9 درصد) و  سایت­های مجاز 14.1 درصد) و در آخر سایت‏ها‏ی فیلترشده (12.5 درصد) قرار داشتند. ازنظر مدت استفاده بعد از تلویزیون، ماهواره و بعد از آن روزنامه قرار می‏گرفت. همچنین درمجموع 6.2 درصد از جامعه از هیچ رسانه­ای استفاده نمی­کردند. 31.2 و 36.4 درصد ازلحاظ مصرف رسانه‌ای به‏ترتیب در سطح خیلی‌پایین و پایین و 13.7 درصد در سطح متوسط و 10.5 و 2.0 درصد نیز به‏‌ترتیب در ردة بالا و خیلی‌بالا قرار گرفتند. به نظر می‏رسد با توجه به ممنوعیت ماهواره درصد درخور توجهی از پاسخگویان با استفاده از ماهواره اشاره‌ای به آن نکرده‏اند‏.

 

ارتباطات میان‏فردی در رفتار سیاسی  ‏

مبنایی‏ترین متغیر تحقیق «ارتباطات میان­فردی در رفتار سیاسی» بود که در سه گروه خانواده، دوستان و همکاران سنجیده شده است. دستة «فردگرا» در هر سه گروه بیشترین فراوانی را داشته است. البته مقدار آن از 26.9 درصد در خانواده به 26.8 درصد در دوستان و 35.2 درصد در همکاران می‏رسد. این نتیجه می‏تواند متأثر از آن باشد که افراد در محیط کار به نسبت محیط خانواده و جمع دوستان کمتر وارد گفت‌وگوهای سیاسی می­شوند، به‌ویژه آنکه پاره­ای از مشاغل فردی هستند و کسی به عنوان همکار وجود ندارد. بنابراین، طبیعی است که افراد در همکاران بیشتر به سمت فردگرایی متمایل باشند. بعد از فردگرا دستة «رهبران» قرار دارند که در خانواده و دوستان و همکاران به‏ترتیب 21 و 18.7 و 19.4 درصد است، در نقطة مقابل پیرو از 19.2 درصد در خانواده به 14.7 درصد در دوستان و سرانجام 10.7 درصد در همکاران کاهش یافته است؛ با این حساب، در میان سه گروه مزبور نخست خانواده و سپس دوستان به‌منزلة گروه مرجع مطرح هستند و افراد کمتر تمایل دارند که از همکاران تبعیت کنند.

در دستة «منفعل» نوسان چشمگیری میان گروه­ها وجود ندارد و در خانواده 11 درصد و در دوستان 13.6 درصد و در همکاران 11.6 درصد است. دستة آخر دستة­ «گفت‌وگویی» است که فاقد نوسان زیاد در گروه‏ها‏ست. این دسته در خانواده 21.9 درصد و در دوستان 16.2 درصد و در همکاران 23.1 درصد است.

 


 

جدول 1. ارتباطات میان فردی در رفتار سیاسی گروه‌ها

نوع ارتباطات

میان فردی

خانواده

دوستان

همکاران

درصد ستونی

درصد ستونی

درصد ستونی

فردگرا

26.9

26.8

35.2

منفعل

11.0

13.6

11.6

پیرو

19.2

14.7

10.7

رهبر

21.0

18.7

19.4

گفت‌وگویی

21.9

16.2

23.1

بی‌پاسخ

0.1

1.3

1.0

جمع

100

100

100

 

مشارکت سیاسی

طبق نتایج این پژوهش میانگین مشارکت سیاسی شهروندان تهرانی 22 از 60 است؛ یعنی می‏توان آن را پایین ارزیابی کرد، ضمن اینکه 26.5 و 33.2 درصد خیلی‌پایین و پایین هستند و 24.7 مشارکت سیاسی متوسطی داشته‏اند‏ و فقط 10.4 و 5.3 در ردة مشارکت سیاسی بالا و خیلی‌بالا قرار دارند. میزان مشارکت شهروندان تهرانی نیز در انتخابات مجلس هشتم (سال 86) 43.6 درصد، در انتخابات ریاست جمهوری سال 88، 77.9 درصد و در انتخابات مجلس نهم (سال90) 27.9 درصد به دست آمد. نتایج تحقیق دربارة انتخابات سال 86 و 88 حدود 10 درصد بیشتر از آمار رسمی وزارت کشور است.

 

منبع تأثیر‏گذار در مشارکتکردن یا نکردن در انتخابات 90

برای سنجش این متغیر از پاسخگویان خواسته شده بود مشخص کنند که کدام‌یک از منابع ارتباطی (رسانه و ارتباطات میان‌فردی) در تصمیم آنها برای مشارکت‌کردن یا مشارکت‌نکردن در انتخابات مؤثر بوده است. نتایج نشان داد که 19.2 درصد اعلام کرده‌اند که تصمیمشان متأثر از ارتباطات میان‌فردی بوده است و درمقابل 18.5 درصد متأثر از رسانه‌ها بوده‌اند، 12.5 درصد نیز وابستگی یکسانی به هر دو منبع داشته‌اند و در آخر 49.8 اعلام کرده‌اند که هیچ منبعی بر آنان تأثیر نداشته است.

 


 

منبع کسب آگاهی دربارة کاندیداهای انتخابات سال 90

طبق نتایج تحقیق، 17.4 درصد از پاسخگویان برای کسب آگاهی دربارة کاندیداهای انتخابات سال 90 متکی به ارتباطات میان‌فردی بوده‌اند، درحالی‌که 14.8 درصد به رسانه وابسته بوده­اند و 9.9 درصد نیز وابستگی یکسانی به هر دو منبع داشته‌اند. سرانجام، 58 درصد اعلام کرده‌اند که از هیچ منبعی برای کسب اخبار دربارة کاندیداهای سال 90 استفاده نکرده‌اند.

                       

منبع تأثیر‏گذار در انتخاب کاندیداهای  انتخابات 90

نتایج نشان داد که 7.7 درصد اعلام کرده‌اند تصمیمشان متأثر از ارتباطات میان‌فردی بوده است و درمقابل 7.5 درصد متأثر از رسانه‌ها بوده‌اند، 6.2 درصد نیز وابستگی یکسانی به هر دو منبع داشته‌اند و 5.8 درصد اعلام کرده‌اند که هیچ منبعی بر آنان تأثیر نداشته است، ضمن آنکه 72.7 درصد اساساً در این انتخابات مشارکت نکرده بودند.

 

رابطة بین ارتباطات میان‏فردی ‏و  مشارکت سیاسی

مشارکت سیاسیبه‌منزلة متغیر وابسته در برخی از انواع «ارتباطات میان­فردیدر رفتار سیاسی»الگویی تفاوت دارد. در گروه خانواده به‏ترتیب گفت‌وگویی و رهبر بیشترین مشارکت سیاسی و فردگرا، منفعل و پیرو به‏ترتیب پایین‏ترین مشارکت سیاسی را داشته‏اند‏. بین دستة فردگرا و دسته‏ها‏ی منفعل، پیرو، رهبر و گفت‌وگویی، و نیز بین دستة منفعل و دسته‏ها‏ی رهبر، و گفت‌وگویی، و نیز بین دستة پیرو و دسته‏ها‏ی رهبر و گفت‌وگویی ازلحاظ مشارکت سیاسی تفاوت معناداری وجود دارد.

جدول 2. رابطة بین ارتباطات میان‏فردی ‏و  مشارکت سیاسی

وضعیت ارتباطات

میان فردی

فراوانی

میانگین مشارکت سیاسی دستههای خانواده

فرد‏گرا

230

14.0613

منفعل

91

19.6657

پیرو

160

22.3339

رهبر

176

26.6915

گفت‌وگویی

182

28.0275

مجموع

834

21.9730

 


 

جدول 3. آزمون رابطة بین ارتباطات میان‏فردی ‏و  مشارکت سیاسی

BONFERRONI

 (I)وضعیت ارتباطات میان‏فردی

(J)  وضعیت ارتباطات میان‏فردی

تفاوت میانگین

سطح معناداری

فردگرا

منفعل

*5.60443-

0.006

پیرو

*8.27265-

0.000

رهبر

*12.63019-

0.000

گفتگویی

*13.96433-

0.000

منفعل

رهبر

*7.02576-

0.000

گفت‌وگویی

*8.36990-

0.000

پیرو

 

رهبر

*4.35754-

0.024

گفت‌وگویی

*5.69168-

0.000

 

رابطة بین ارتباطات میان‏فردی در رفتار سیاسی  ‏و منابع کسب اطلاعات و آگاهی دربارة کاندیداها

طبق نتایج، بین منبع اطلاعات و آگاهی دربارة کاندیداهای انتخابات سال 90 و ارتباطات میان‏فردی در رفتار سیاسی ‏رابطة معناداری وجود دارد. کسانی که در منبع اطلاعاتی و آگاهی‌بخشی به ارتباطات میان‏فردی ‏وابسته بودند، در خانواده بیشتر به دستة گفت‌وگویی و سپس به دستة پیرو گرایش دارند (به‏ترتیب 37.7 و 21.9 درصد). در نقطة مقابل، وابستگان به رسانه بیشتر به رهبر گرایش دارند (25 درصد) و دسته‌ای که هیچ وابستگی به رسانه و ارتباطات میان‌فردی ندارد بیشتر در بین فردگراها هستند (35.8 درصد).

از طرف دیگر، با جابه‌جایی سطر و ستون جدول شماره 2 متوجه می‌شویم که 19 درصد از پیروان به ارتباط میان‌فردی وابسته هستند، درحالی‌که 17 درصد از رهبران به این منبع وابسته‌اند، اما درمقابل وابستگی رهبران به رسانه‌های جمعی بیش‌از پیروان است (17.6 دربرابر 15.5 درصد).

ضمن آنکه در این انتخابات 77 درصد افرادی که فردگرا هستند به هیچ‌کدام از منابع ارتباطی (رسانه و ارتباطات میان‌فردی) وابسته نبودند، ضمن آنکه دستة گفت‌وگویی با 43.5 درصد کمتر از بقیة گروه‌ها اعلام کرده‌اند که به هیچ منبع ارتباطی وابسته نبوده‌اند. سرانجام باید گفت که به طور میانگین حدود 58 درصد از جامعة آماری اعلام کرده بودند که در انتخابات سال 90 برای کسب خبر نه از ارتباطات میان‌فردی استفاده کرده‌اند نه از رسانه‌ها؛ یعنی اساساً اخبار انتخابات را دنبال نمی‏کردند. این درصد با توجه به مشارکت 27 درصدی در انتخابات سال 90 منطقی است.

رابطة بین ارتباطات میان‏فردی رفتار سیاسی  ‏و منابع تصمیمگیری سیاسی

با استفاده از دو متغیر در این انتخابات به بررسی منابع تصمیم‌گیری سیاسی پرداخته شد:

الف) متغیر منبع تأثیرگذار در مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات: آزمون‏ها‏ی آماری نشان دادند که بین منبع تأثیرگذار در مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات و ارتباطات میان‏فردی در رفتار سیاسی رابطة معناداری وجود دارد. وابستگان به ارتباطات میان‏فردی ‏در خانواده بیشتر به گفت‌وگویی و سپس پیرو گرایش دارند (به ترتیب با 28 و 23.6 درصد). در نقطة مقابل، وابستگان به رسانه نیز بیشتر به گفت‌وگویی و رهبر گرایش دارند (هر دو 23.7 درصد). ضمن اینکه کسانی که هیچ وابستگی ندارند با 35.1 درصد بیشتر به فردگرا گرایش دارند.

از منظری دیگر متوجه می‌شویم که پیروان بیش‌از رهبران به ارتباط میان‏فردی ‏وابسته هستند (23.6 دربرابر 19.3 درصد). این درحالی است که این دو دسته در وابستگی به رسانه تقریباً برابرند (21.1 و 19.9 درصد).

البته گفتنی است که حدود 50 درصد پاسخگویان اظهار کرده­اند که هیچ وابستگی به این دو منبع در سال 90 نداشته‏اند‏ که فردگرا‏ها‏ با 67 درصد و رهبران با حدود 50 درصد بیشترین درصد را به خود اختصاص داده‏اند‏. علت بالابودن عدم وابستگی، عدم مشارکت بالا در انتخابات سال 90 است.

ب) متغیر منبع تأثیرگذار در انتخاب کاندیداها: با توجه به پایین‌بودن میزان مشارکت در انتخابات هیچ رابطة معناداری میان  انواع ارتباطات میان‏فردی در رفتار سیاسی و طبقات این متغیر  ‏وجود ندارد.

 

رابطة بین مصرف رسانهای و ارتباطات میانفردی در رفتار سیاسی

 مصرف­رسانهای: نتایج تحقیق دربارة متغیر مصرف ­رسانهای نشان می­دهد که بیشترین استفاده از رسانه‏ها‏ را دستة گفت‌وگویی و رهبر و کمترین استفاده از رسانه­ها را به‏ترتیب دستة فردگرا، پیرو و منفعل دارند، ضمن آنکه بین دستة فردگرا و دسته­های منفعل، پیرو، رهبر و گفت‌وگویی و نیز بین دستة منفعل و گفت‌وگویی و نیز بین دستة پیرو و گفت‌وگویی ازلحاظ مصرف رسانه­ای تفاوت معناداری وجود دارد. برای بررسی دقیق‌تر، رابطة هر شش رسانه با ارتباطات میان‌فردی در رفتار سیاسی نیز سنجیده شد که در ذیل می‌آید.

1. تلویزیون: نتایج نشان داد که بیشترین استفاده از تلویزیون مربوط به دستة گفت‌وگویی است و کمترین متعلق به فردگرا و پیرو است. بین دستة فردگرا و دسته‏های رهبر و گفت‌وگویی نیز ازلحاظ مصرف تلویزیون تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین بین دستة پیرو و گفت‌وگویی نیز تفاوت معناداری وجود دارد.

2. روزنامه و مجله: داده‏های این پژوهش دربارة استفاده از روزنامه و مجله نشان داد که دسته‌های گفت‌وگویی، رهبر و منفعل و دسته‏های فردگرا و پیرو به‌ترتیب بیشترین و کمترین استفاده را از روزنامه و مجله دارند، ضمن اینکه بین دستة فردگرا و دسته‏های منفعل، رهبر و گفت‌وگویی ازلحاظ مصرف روزنامه و مجله تفاوت معناداری وجود دارد. بین دستة پیرو و دسته‏های رهبر و گفت‌وگویی نیز تفاوت معناداری وجود دارد.

3. ماهواره: دربارة استفاده از این رسانه نتایج تحقیق مبین این است که بیشترین استفاده مربوط به دسته‌های پیرو و گفت‌وگویی و کمترین استفاده مربوط به دستة فردگراست، ضمن اینکه بین دستة فردگرا و دستة‏ پیرو ازلحاظ استفاده از ماهواره تفاوت معناداری وجود دارد.

4. سایت‏های مجاز: استفاده از این رسانه نیز در بین برخی دسته‏ها متفاوت است؛ بیشترین استفاده را دستة رهبر و گفت‌وگویی دارد و کمترین استفاده متعلق به فردگرا و پیرو است، ضمن اینکه بین دستة رهبر و دسته‏های فردگرا و پیرو ازلحاظ استفاده از سایت‏های مجاز تفاوت معناداری وجود دارد.

5. سایت­های فیلترشده: دستة گفت‌وگویی و رهبر بیشترین و فردگرا و پیرو کمترین استفاده را از این رسانه دارند و بین دستة فردگرا و دسته‏های رهبر و گفت‌وگویی ازلحاظ استفاده از سایت­های فیلترشده تفاوت معناداری وجود دارد.

6. رادیو: بیشترین استفاده را از این رسانه دستة گفت‌وگویی و پیرو دارند و کمترین استفاده متعلق به فردگرا و منفعل است، ضمن آنکه بین دستة فردگرا و دسته‏‌های پیرو و گفت‌وگویی ازلحاظ استفاده از رادیوهای داخلی و خارجی تفاوت معناداری وجود دارد.

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

برخلاف نظریة جریان دومرحله‌ای، جامعه را نمی‏توان فقط به دو بخش رهبران و پیروان تقسیم کرد. در این پژوهش جامعه به پنج دستة فردگرا، منفعل، پیرو، رهبر و گفت‌وگویی تقسیم شده است که هریک مشارکت سیاسی و مصرف رسانه­ای و  منابع اطلاع‌رسانی متفاوتی دارند. این دسته‌ها به شرح ذیل هستند

  1. فردگرا: هیچ ارتباطی در زمینة مسائل سیاسی با افراد پیرامون خود ندارد. ازلحاظ استفاده از رسانه‏های جمعی و مشارکت سیاسی نیز ضعیف‏ترین دسته محسوب می‏شود.
  2. منفعل: ارتباط ضعیفی با افراد پیرامون خود برقرار می‏کند، ازلحاظ مصرف رسانه‏ای و مشارکت سیاسی نیز از رهبر و گفت‌وگویی ضعیف‏تر است.
  3. پیرو: ارتباط غیرهم­سطحی با رهبران برقرار می‏کند. این ارتباط می‏تواند ضعیف یا قوی باشد، اما پیروان همیشه فقط دریافت‌کنندة نظرهای رهبران نیستند بلکه در بسیاری از موارد درعین‌حال که دریافت‌کنندة نظرند، ارائه‌دهندة نظر نیز هستند، اما بیش‌از آنکه نظر ارائه دهند، نظر دریافت می‏کنند. پیروان ازلحاظ استفاده از رسانه تقریباً هم‌سطح منفعلان و ضعیف‏تر از رهبران هستند، اما این تفاوت معنادار نیست؛ درحالی‌که ازلحاظ مشارکت سیاسی به‌طور معناداری پایین‌تر از رهبران قرار دارند.
  4. رهبر: ارتباط غیرهم‌سطحی با پیروان برقرار می‏کند. این ارتباط می‏تواند ضعیف یا قوی باشد. جهت این جریان ارتباطی معمولاً از رهبران به پیروان است، اما در برخی موارد رهبران درعین ارائة نظر، با شدت ضعیف­تری دریافت‌‌کننده نیز هستند. ازلحاظ استفاده از رسانه‏ها کمی‌ضعیف‏تر از گفت‌وگویی‏ها و قوی‏تر از دیگر دسته‏ها هستند. این دسته به‌طور معناداری نسبت به دستة پیرو از روزنامه و مجله و سایت‌های مجاز بیشتر استفاده می‌کند. ازلحاظ مشارکت سیاسی نیز قدری ضعیف‌تر از گفت‌وگویی و به‌طور معناداری قوی‌تر از دیگران است.
  5. گفت‌وگویی: ارتباط قوی و هم‌سطحی با افراد پیرامون خود برقرار می‌کنند. مصرف رسانه‌ای و مشارکت سیاسی این دسته نیز کمی بیشتر از رهبر و به‌طور معناداری بیشتر از دسته‌های دیگر است.

 

 

1)  رابینسون در تحقیقاتش وجود جریانی را بین افراد کمترفعال جامعه فرض کرده بود، اما نتوانست آن را تبیین کند. در پژوهش حاضر این جریان بررسی و مشخص شد که بین افراد کمترفعال جامعه دربارة مسائل سیاسی جریان اطلاعات (یا نفوذ) ضعیفی وجود دارد. افرادی که این جریان بین آنها جاری است منفعل نامیده شدند.

2) در این پژوهش مشخص شد که ارتباطات میان‏فردی، ‏منبع اطلاعات و آگاهی قوی‏تری نسبت به رسانه‏ها‏ در انتخابات سال 90 بوده است. به عبارت دیگر، وابستگی به ارتباطات میان‏فردی ‏در اطلاع‌رسانی بیشتر از وابستگی به رسانه­هاست (17.4 دربرابر 14.8 درصد)، ضمن آنکه این نوع ارتباط، به‌منزلة منبع تأثیر‏گذار در مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات 90، قوی‏تر از رسانه‏ها‏ بوده است (19.2 دربرابر 18.5 درصد). همچنین ارتباطات میان‏فردی ‏به‌منزلة «منبع تأثیرگذار در انتخاب کاندیداها» ‏اند‏کی بالاتر از رسانه‏ها بود؛یعنی ارتباطات میان­فردی با 7.7 درصد کمی ‏بیش‌از رسانه با 7.5 درصد در انتخاب کاندیداها مؤثر بوده است.

همان‌طور که مشاهده شد، در هر سه متغیر منبع اطلاعات و آگاهی، منبع تأثیرگذار در مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات و منبع تأثیرگذار در انتخاب کاندیداها در سال 90، ارتباطات میان‏فردی ‏قوی­تر و مؤثر‏تر از رسانه‏ها‏ست. دلیل این امر می‏تواند ماهیت انتخابات مجلس شورای اسلامی ‏باشد که رادیوـ تلویزیون و ماهواره تبلیغات کاندیداها را منتشر نمی‏کنند و مردم اطلاعات ضروری را بیشتر از افراد نزدیک خود دریافت می‏کنند.

3) با توجه به اینکه در انتخابات مجلس رادیو ـ تلویزیون و ماهواره نقش چشمگیر و بارزی در تبلیغات کاندیدا‏ها‏ ندارند، به نظر می‏رسد در فقدان این سه رسانه و به‌ویژه تلویزیون و ماهواره، یعنی پرکاربرد‏ترین رسانه‏ها‏، قدرت ارتباطات میان‏فردی ‏افزایش پیدا می‏کند و رسانه‏ها‏ی دیگر نمی‏توانند خلأ تلویزیون و ماهواره را پر کنند.

4) طبق نتایج این تحقیق، فرضیة اول پژوهش تأیید شد؛ یعنی بین ارتباطات میان‏فردی در رفتار سیاسی ‏و مشارکت سیاسی افراد رابطة معناداری وجود دارد و دسته‏ها‏ی گفت‌وگویی و رهبر بیش‌از دسته‏ها‏ی پیرو، منفعل و فردگرا مشارکت سیاسی دارند.

5) فرضیة دوم نیز تأیید شد. براساس این فرضیه بین مصرف رسانه‌ای و ارتباطات میان‏فردی در رفتار سیاسی ‏رابطة معناداری وجود دارد. همچنین نتایج این پژوهش مشخص کرد که بین رهبران و پیروان از نظر مصرف رسانه­ای تفاوت معناداری وجود ندارد، اما بین آنها از نظر استفاده از سایت­های خبری و روزنامه و مجله تفاوت معناداری وجود دارد. این نشان می‏دهد که رهبران از رسانه ‏ها‏یی که در انتخابات به تبلیغات کاندیداها می‏پردازند بیش‌از پیروان استفاده می‏کنند.

این موارد از پژوهش نشان می‏دهد که مؤلفه‏ ها‏ی جدیدی در عرصة ارتباطات سیاسی در ایران تأثیر‏گذار شده‏اند‏ که نیاز به نظرورزی‏های نو را دربارة نقش رسانه ‏ها و ارتباطات میان‏فردی ‏در مشارکت سیاسی و اجتماعی برجسته می‏کنند.


 
آلموند، گابریل و بینگام جی. پاول (1375) «جامعه‌پذیری سیاسی و فرهنگ سیاسی»، ‏ترجمة علیرضا طیب، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شمارة 5 و 6، پیاپی113-114: 22-31.
پناهی، محمدحسین (1386) جامعه‌شناسی مشارکت سیاسی زنان، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.
خانیکی،‏ ها‏دی (1387) در جهان گفتگو، تهران: هرمس.
فرقانی، محمدمهدی (1382) درآمدی بر ارتباطات سنتی در ایران، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‏ها‏.
راجرز، اورت ‌ام‌. و اف‌. فلوید شومیکر (1369)رسانش نوآوری‌ها:رهیافتی میان فرهنگی،‏ترجمة عزت الله کرمی و ابوطالب فنائی، شیراز: دانشگاه شیراز.
راش، مایکل (1383) جامعه و سیاست، ‏ترجمة منوچهرصبوری، چاپ سوم، تهران: سمت.
ربیعی، علی (1380)جامعه­شناسی تحولات ارزشی، نگاهی به رفتارشناسی رأی‌دهندگان در دوم خرداد 1376، تهران: فرهنگ و ‏اند‏یشه.
دوورژه، موریس (1376) جامعه‌شناسی سیاسی،‏ ترجمة ابوالفضل قاضی، چاپ چهارم، تهران: دانشگاه تهران.
غیاثوند، احمد (1390) گرایش به شهروندی سیاسی و عوامل مؤثر بر آن، رسالة دکتری جامعه‌شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی.
کاتز، الیهو (1387) «یک گزارش به‌روز دربارة یک فرضیه»، در: کوبلی، پل، نظریه‏ها‏ی ارتباطات: مفاهیم انتقادی در مطالعات فرهنگی و رسانه، ‏ترجمة شاهو صبار، جلد اول، تهران: پژوهشکدة مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
لازارسفلد، پل و برنارد برلسون و‏ ها‏تسل گودت (1382) انتخاب مردم،‏ ترجمة محمدرضا رستمی، تهران: تبلور.
مسعودنیا، ابراهیم (1380) «تبیین جامعه‌شناختی بی‌تفاوتی شهروندان در حیات اجتماعی و سیاسی»، اطلاعات سیاسی-اقتصادی، شمارة 167-168: 152-165.
مهرداد، هرمز (1380)مقدمه‌ای بر نظریه­ها و مفاهیم ارتباطات جمعی، تهران: مؤسسة فرهنگی فاران.
هاشمی، سیدضیا، مجید فولادیان، زینب فاطمی‏امین (1389) «بررسی عوامل اجتماعی و روانی مؤثر بر مشارکت سیاسی مردم شهر تهران»، پژوهشنامة علوم سیاسی، سال پنجم، شمارة 1: 199-226.
یانگ، جین و جرالد استون (1382) «نقش قدرتمند ارتباط ­میان­فردی در برجسته‌سازی»،‏ ترجمة مریم بهادری، فصلنامة رسانه، شمارة 2، پیاپی53: 118-131.
O’keefe, Garrett J (1981) “The changing Context of Interpersonal     Communication in Political Campaigns, Paper presented at the Annual Meeting of the International Communication Association, Minneapolis, MN, May 21-25.
Robinson,John.P. (1976)  “Interpersonal Influence in Election Campaigns: Two Step-Flow Hypotheses” The Public Opinion Quarterly, Vol. 40, No. 3: 304-319.
Mcleon, Jack M. , Dietram A. Scheufele  & Patricia Moy (1999) “Community,Communication, and Participation: The Role of Mass Media and Interpersonal Discussion in Local Political Participation”, Political  Communication, 16:3, 315-336
McClurg, Scott D (2003) “Social Networks and Political Participation: The Role of Social Interaction in Explaining Political Participation”, Political Research Quarterly, 56(4):452