تحلیل گفتمان از رویکردهای تحلیلی و پژوهشی مهم در علوم انسانی معاصر است که به رویکردی محبوب و حتی "مُد پژوهشی" در میان محققان ایرانی بدل شده است. این مقاله درقالب روایت تورفینگ از سه نسلِ نظریة گفتمان (که در آن مفهوم نسل بر شیوة تحلیل دلالت میکند نه توالی و ترتیب زمانی) به ارزیابی پژوهشهای ایرانی تحلیل گفتمان میپردازد. نسل اول نظریة گفتمان رویکردهایی مانند تحلیل گفتوگو و روانشناسی گفتمانی را دربرمیگیرد. این نسل از توجه محققان ایرانی بینصیب مانده است. نظریة گفتمان فوکو بر هردو نسل بعدی مؤثر بوده است، اما تحلیل گفتمان فوکویی رویکردی است بسیار متنوع که برحسب نوع و اهداف تحقیق از آثار یا مفاهیم فوکو گزینش میکند. در نسل دوم، گفتمان به متنهای نوشتاری یا گفتاری محدود نمیشود، بلکه مجموعة گستردهتری از پرکتیسهای[1] اجتماعی را دربرمیگیرد. تحلیل انتقادی گفتمان مهمترین رویکرد در این نسل است. در ایران استفاده از این رویکرد و بهویژه نظریة فرکلاف بسیار رایج است، اما تمایز میان پرکتیس گفتمانی و پرکتیس اجتماعی و لزوم استفاده از نظریة اجتماعی متناسب در بیشتر پژوهشهای ایرانی نادیده انگاشته میشود. نسل سوم، کل حوزة اجتماعی را شبکهای از فرایندها تلقی میکند که در آن معنا خلق میشود. نظریة گفتمان سیاسی مهمترین رویکرد این نسل است و در ایران نمونههای متعددی از این نوع پژوهش میتوان یافت. این مقاله به برخی نمونههای ایرانیِ هرکدام از رویکردهای مذکور پرداخته است.