per
انجمن جامعهشناسی ایران
مجله مطالعات اجتماعی ایران
2008-3653
2783-3429
2014-07-01
8
2
5
36
21228
scientific
بررسی عوامل مؤثر بر تخلفات رانندگی موتورسواران (مطالعهای در شهر کرمان)
A study of effective factors on driving violations of the motorcyclists
مهدی امیرکافی
1
دانشیار گروه علوم اجتماعی،دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهیدباهنر کرمان، کرمان، ایران
تخلفات رانندگی درمیان موتورسیکلتسواران یکی از مسائل اصلی در بروز ترافیک بهشمار میرود. تحقیقات نشان میدهد که رانندگی ناایمن آنان نقش مهمی در حوادث رانندگی دارد.
تحقیق حاضر با بهرهگیری از نظریة رفتار برنامهریزیشده و دیدگاه هنجاری به بررسی برخی عوامل و گرایشهای اجتماعی تخلفات رانندگی موتورسواران میپردازد. این تحقیق از نوع پیمایشی است که با استفاده از شیوة نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای با 473 نفر از موتورسواران بالای 18 سال مصاحبه کرده است.
نتایج نشان داد متغیرهای گرایش به انجام تخلف، هنجار ذهنی و کنترل رفتاری ادراکشده (احساس کنترل رفتاری) اثر معنیداری بر قصد و نیت موتورسواران برای انجام تخلفات رانندگی دارد. تأثیر قصد رفتاری، عدالت رویهای و احساس الزام در پیروی از قوانین ترافیکی بر تخلفات رانندگی نیز زیاد است. درمجموع، نتایج تحلیل رگرسیون نشان میدهد متغیرهای قصد رفتاری و احساس کنترل رفتاری مربوط به نظریة رفتار برنامهریزیشده و متغیرهای عدالت رویهای و احساس الزام در پیروی از قوانین ترافیکی مربوط به دیدگاه هنجاری 35 درصد از تغییرات تخلف رانندگی موتورسواران را توضیح میدهد.
Driving violations amongst motorcycle riders is one of the main problems in traffic. According to studies, the motorcycle riders’ unsafe driving practices have an important role in traffic accidents.
Given the theory of planned behavior and normative perspective, this article investigates some of the attitudinal and social factors affecting the motorcyclists’ traffic violations. In this survey, with the use of multistage cluster sampling method, a sample including 473 motorcyclists, above 18 years old, were chosen and interviewed.
Findings reveal that variables of attitude, subjective norm and perceived behavioral control have significant effects on intentions of the motorcycle riders for traffic violations. The impacts of a behavioral intention, procedural justice and feeling of obligation to obey law on traffic violations, is also significant. In sum, the results of multiple regression analysis indicate that the variables of a behavioral intention and the perceived behavioral control related to theory of planned behavior, and variables of procedural justice and feelings of obligation to obey traffic law related to normative perspective, explain 35 percent of the variance in driving violations of the motorcyclists.
http://www.jss-isa.ir/article_21228_b28d3f0484f7674be9b367b5c3b72cbf.pdf
نظریة رفتار برنامهریزیشده
دیدگاه هنجاری
گرایش
هنجار ذهنی و احساس الزام در پیروی از قانون
Theory of planned behavior
normative perspective
Attitude
subjective norm
feelings of obligation to obey traffic law
per
انجمن جامعهشناسی ایران
مجله مطالعات اجتماعی ایران
2008-3653
2783-3429
2014-07-01
8
2
37
55
21229
scientific
رابطة مصرف و هویت (پژوهشی در شهر کرمان)
A study of the relationship between consumption and identity
in Kerman
زهیرمصطفی بلوردی
1
سجاد مرادی
2
منصور عرب
3
دانشجوی دکتری جامعهشناسی بررسی مسائل اجتماعی
دانشجوی دکتری رفاه اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
عضو هیئتعلمی دانشگاه علومپزشکی کرمان
پرسش از کیستی خویش، از قدیمیترین پرسشهای پیشروی انسان است که در عصر حاضر نهتنها رنگ کهنگی به خود نگرفته، بلکه به یکی از اساسیترین پرسشهای وجودی انسان بدل شده است. مشکله این پرسش ازآنجا آغاز میشود که تغییرات شتابان اجتماعی و فرهنگی معاصر، منابع هویتساز سنتی را مضمحل کرده و وظیفة برساخت هویت را به خود افراد واگذار کرده است. این تغییرات درکنار رشد فردیت و اهمیت فزایندة فردیشدن، مصرف کالاها و خدمات را به یکی از مهمترین ابزارهای برساخت هویت تبدیل کردهاند. مقالة حاضر در همین زمینه نوشته شده و هدف آن بررسی رابطة میان الگوهای مصرف و هویت فردی است. پس از مرور ادبیات نظری درباب هویت و مصرف، چارچوب نظری تحقیق برمبنای دیدگاههای گیدنز و نظریهپردازان پستمدرن ساخته شده و براساس آن مفاهیم و متغیرها تعریف شدهاند. تحقیق به روش پیمایش با ابزار پرسشنامه و با استفاده از نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای درمیان جوانان شهر کرمان صورت گرفته است. یافتهها نشان میدهند تمایل به مصرف زیاد در حوزههای بصری مانند پوشاک و آرایش در قیاس با مصرف فرهنگی نمود برجستهتری درمیان جوانان دارد. نسبت رشد هویت مدرن درمیان مردان بیشتر از زنان بوده و برعکس، توزیع نسبت زنان در هویتهای سنتی بیشتر از مردان است. بهعلاوه، هرچقدر میزان پرداختن به رفتارهای مصرفی بیشتر و نگرش به مصرف مثبتتر بوده است، میزان رشد هویت مدرن نیز افزایش یافته است.
The question of identity is one of the oldest questions facing human beings
and today it is a challenging question about human existence. The question is
problematic since the rapid contemporary social and cultural changes have
obliterated traditional resources of identity construction and assigned the
task of identity constructing to the individuals .These changes along with
individual growth and the increasing importance of individualization have
turned the services and goods consumption to one of the most significant
tools of identity construction. Our main purpose is to examine the
relationship between consumption patterns and individual identity. After
reviewing identity and consumption literature, the research theoretical frame
has been made based on post modern theorists view, especially the theory of
Gladdens. The concepts and variables have been defined according to the
theoretical frame. To conduct the surveys, a questionnaire and cluster
sampling method were used-the population was Kemani youths. The
findings show that tendency to high consumption in visual fields such as
clothing and make up, in comparison to cultural consumption is more
prominent among youths. While modern identity is more common among
men, the women have more traditional identity. Moreover, the relationship
between paying attention to consumer behavior and modern identity is
significant.
http://www.jss-isa.ir/article_21229_f7b8a3bf4a6aaae5b905b01a5f615b61.pdf
هویت
هویت شخصی
هویت مدرن
مصرف
الگوهای مصرف
مصرف تظاهری
Identity
personal identity
Modern Identity
Consumption
consumption patterns
fake consumption
per
انجمن جامعهشناسی ایران
مجله مطالعات اجتماعی ایران
2008-3653
2783-3429
2014-07-01
8
2
56
74
21231
scientific
بازنمایی بسترهای تسهیلکنندة مصرف مواد مخدر در دانشجویان (تحقیقی کیفی درباب دانشجویان مبتلا به اعتیاد در دانشگاه شهید باهنر کرمان)
The representaion of facilitating contexts of drug use amongst students: Results of qualitative study on addictive students of Shahid Bahonar University Of Kerman
داریوش بوستانی
1
روحالله خواجهدولتآباد
2
دانشیار گروه علوم اجتماعی، و رئیس گروه پژوهشی جامعه شناختی مطالعات شهری-روستایی ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
کارشاناسی ارشد جامعه شناسی، گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
این پژوهش بهدنبال شناسایی و فهم بسترهای تسهیلکنندة مصرف مواد مخدر درمیان دانشجویان مبتلا به اعتیاد در دانشگاه شهیدباهنر کرمان است. در اینزمینه، پانزدهتن از دانشجویان وابسته و مبتلا به مصرف مواد تحت بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روششناسی کیفیِ نظریة زمینهای صورت گرفته است. پنج مقولة اصلی و یک مقولة هسته ازخلال کدگذاری دادهها استخراج شدند. اعتیاد از نمای نزدیک (اعتیاد در خانواده)، همگشتی و معاشرت با افراد مصرفکننده، همذاتپنداری و الگوپذیری از الگوهای نقش، عادیسازی ذهنیت مصرف مواد، تداول مکانی و محلهای مصرف مواد و بستر مهیای زودآشنایی و مشاهدهگری رفتارها و تعاملات مصرفمحور، از مقولههای استخراجی اثرند. میتوان با مداقة کلی در مقولههای پژوهش گفت که گرایش و ابتلا به اعتیاد درمیان دانشجویان تحت بررسی، تحت تأثیر بسترهای تسهیلکنندهای چون مشاهده، همگشتی و تداول محلهای و مکانی مصرف، قبل از ورود آنها به دانشگاه بارگذاری شده و همذاتپنداری، الگوپذیری و عادیشدن ذهنیت مصرف مواد در چنین بسترهایی در اعتیاد آنها نقش بسزایی داشته است.
The study aims to recognize and understand the facilitating contexts of drug use amongst addicted students of Shahid Bahonar University of Kerman. Fifteen addicted students were participated at this study as participants. Data was analyzed by the use of qualitative methodology of grounded theory. The in-depth interview was the technique of collecting data. Finally five categories and one core category were extracted during coding process. The categories are: addiction from a close up view; association and companion with drug users; identification with role models; routinization of drug use thought; local and neighborhood prevalence of drug use. Moreover, the core category is, provided context of hurried familiarity and observation of behaviors and consumption-oriented interactions.
http://www.jss-isa.ir/article_21231_f8388b0515fba1f4385fab31f3b79d51.pdf
اعتیاد
بستر تسهیلکنندة مواد
دانشجو
مواد مخدر
نظریة زمینهای
Addiction
facilitator context of drug use
University student
Drug
grounded theory
per
انجمن جامعهشناسی ایران
مجله مطالعات اجتماعی ایران
2008-3653
2783-3429
2014-07-01
8
2
75
103
21234
scientific
پژوهش عملیِ مشارکتی بهمنزلة رویکرد آموزشی توانمندساز (تجربة مرکز دوستدار کودک مشتاق)
Participatory action research as an approach in pedagogy
(Case study in Moshtagh Child-friendly Educational Center)
سیامک زندرضوی
1
فریما قراری
2
استادیار گروه علوم اجتماعی،دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
کارشناسی ارشد جامعه شناسی، گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
در دانش جامعهشناسی مدرسه فضایی اجتماعی مبتنی بر روابط قدرت نابرابر تعریف میشود که در آن دانشآموزان بهلحاظ سلسلهمراتب قدرت در پایینترین سطح قرار دارند. پیامد قدرتنداشتن برای گروهی از دانشآموزان ترک تحصیل، افت تحصیلی، بیرغبتی به حضور در مدرسه، و انواع خشونتهاست که نوعی واکنش درمقابل وضعیت موجود است.
سه پدیده اصلی بر حضور کودکان در مدرسه اثر دارد که عبارتاند از: شنیدهشدن صدای آنان، توانمندسازی ومشارکت آنان. برای تحقق سه اصل مزبور در مدرسهها روش پژوهشی عملی مشارکتی پیشنهاد شده است که اجرای آن در مراحل "نگاه کنید، فکر کنید و عمل کنید"، امکان شنیدهشدن بیشتر صدای دانشآموزان وتوانمندسازی افزونتر و مشارکت بیشتر آنا ن را فراهم میآورد.
این مقاله تجربة اجرای این روش ـرویکرد آموزشیـ را در مرکز دوستدار کودک مشتاق گزارش کرده است. این مرکز از سال 1385 بهمثابة پروژة آموزشی، پژوهشی و اطلاعرسانی برای سوادآموزی به کودکان بازمانده از تحصیل توسط انجمن دوستداران کودک کرمان در شهر کرمان راهاندازی شده است.
نتایج نشان داد برای ایجاد زمینة حضور مؤثر کودکان در فضای اجتماعی مدرسه، روش پژوهش عملی مشارکتی مفید و کارساز است.
A school, in Sociology, is defined as a social space in which the power is distributed unequally and the students, in comparison to the education system and teachers have the lowest level of power. Consequently, some of the students drop out of school, some of them do not do well in the school, and may not be eager to attend school and become violent.
The three factors that affect children attendance are: hearing their voices, empowering them and their participation. To achieve these three, employing the participatory action research is suggested. Applying it as a "look, think and act" strategy, makes them to be heard and increase their power and participation.
In this article, the experience of using the mentioned educational method in Moshtagh Child-friendly Educational Center is reported. The center was founded 8 years ago by the child friendly association of Kerman.
Results show that in order to provide an effective place for students in a school, participatory action research is so important. But, to continue practicing this method actively, participation of the teachers is needed as well. Therefore, the teachers must be active in managing schools and their voice must be heard continuously.
http://www.jss-isa.ir/article_21234_8117a9241c9de8981be2eb95077ff53f.pdf
حضور مؤثر کودکان در مدرسه
پژوهش عملی مشارکتی
مرکز دوستدار کودک مشتاق کرمان
Social space
unequal power
Moshtagh Child-friendly Educational Center
Kerman
per
انجمن جامعهشناسی ایران
مجله مطالعات اجتماعی ایران
2008-3653
2783-3429
2014-07-01
8
2
104
127
21236
scientific
رابطة حمایت اجتماعی عملکردی با چگونگی کیفیت زندگی زنان متأهل شهر کرمان پس از زایمان
The relationship between functional social support and quality of life amongst married women after childbirth in Kerman city
(Case: women referred to health centers)
سعیده گروسی
1
زهرا خداپرست
2
دانشیار گروه علوم اجتماعی ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی ، دانشگاه شهید باهنر کرمان ، ایران
پژوهشگر مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت ،پژوهشکده مطالعات آینده پژوهی در سلامت ، دانشگاه علوم پزشکی کرمان ، کرمان، ایران
دوران پس از زایمان یکی از مراحل اساسی زندگی زنان است که مسائل روانی، جسمانی و اجتماعی متعددی را برای ایشان پدید میآورد؛ ازاینرو مطالعة مسائل مربوط به این دوره از زندگی زنان مهم است. کیفیت زندگی زنان، که بهمعنای درک فرد از وضعیت زندگیاش با توجه به فرهنگ و نظامهای ارزشی و ارتباط آن با اهداف، انتظارات، علایق، استانداردها و تجربههای زندگی است، ممکن است در این مرحله دستخوش تغییر شود. این پژوهش سعی دارد علاوهبر بررسی کیفیت زندگی زنان در این دوران، عوامل اجتماعی مؤثر بر آن را تحلیل کند.
با استفاده از نظریة حمایت اجتماعی عملکردی یا حمایت اجتماعی ادراکشده، تأثیر انواع حمایتهای اجتماعی دریافتی زنان بر کیفیت زندگی ایشان سنجیده شد. جامعة آماری شامل کلیة زنان مراجعهکننده به مراکز بهداشتی و درمانی شهر کرمان است (که ششماه قبل از تکمیل پرسشنامه ها، زایمان کردهاند). تعداد نمونه 373 زن بود. اطلاعات با استفاده از پرسشنامة های اس.اف 36 و حمایت اجتماعی فیلیپس و پرسشنامة پژوهشگرساختة حمایت پس از زایمان جمعآوری شد.یافتهها نشان داد کیفیت زندگی (بهصورت کلی) بیشتر زنان در حد متوسط است. اکثر زنان از حمایت اجتماعی کل و حمایت خانواده برخوردارند و حمایت دوستان غالباً در حد متوسط است. اکثر زنان به میزان زیادی از حمایت مادی همسر پس از زایمان، حمایت خدماتی، مشورتی، اطلاعاتی و عاطفی اطرافیان (خانواده و همسر) برخوردارند. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که مهمترین پیشبینیکنندههای کیفیت زندگی زنان در درجة اول حمایت خاص همسر و در مرحلة بعد حمایتهای کلی دریافتی فرد است.
The period after childbirth is one of the most important stages during a
woman`s life course, which leads to psychological, physical and social
problems. The women`s quality of life- their perception of life conditions
regarding to particular cultural criteria- is endangered after childbirth. The
aim of this study is to explain quality of life and social factors affecting it.
This survey is done according the network`s social capital theory and it`s
supports.
All women referred to health centers who had a delivery in the last 6
months, were the population and 373 people were selected as a sample. Data
was gathered by using a questionnaire. The results show that women’s
quality of life is above average and they receive social support and family
support. The family and husband`s financial, emotional and consultative
supports were significant. Here, the husband`s support is the most important
variable for quality of life.
http://www.jss-isa.ir/article_21236_13d193a1a79fd1b6a28120a1f588e82b.pdf
کیفیت زندگی
زنان
حمایت اجتماعی
مدل تأثیر مستقیم
کرمان
Quality of Life
Women
Social Support
Kerman
per
انجمن جامعهشناسی ایران
مجله مطالعات اجتماعی ایران
2008-3653
2783-3429
2014-07-01
8
2
128
152
21238
scientific
بررسی عوامل مؤثر بر مسئولیتپذیری اجتماعی جوانان (مطالعة دانشجویان دانشگاه شهیدباهنر کرمان)
Study of effective factors on social responsibility between students of Shahid Bahonar University of Kerman
لیلا یزدانپناه
1
فاطمه حکمت
2
عضو هیئتعلمی بخش علوماجتماعی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهیدباهنر کرمان،کرمان،ایران
کارشناسارشد جامعهشناسی، بخش علوماجتماعی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران.
مقالة حاضر به بررسی مسئولیتپذیری اجتماعی میپردازد که نوعی احساس التزام به عمل یا واکنش فردی در موقعیتهای گوناگون به دلیل تقید به دیگران است. جهت سنجش عوامل مؤثر بر آن از نظریههای مختلف مثل نظریههای نوعدوستی متقابل، اعتماد و مشارکت، یادگیری اجتماعی باندورا و نظریة نقش اجتماعی استفاده شده است. روش تحقیق پیمایش و ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامة محققساخته بوده است. این پژوهش درمیان 404 نفر از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه شهیدباهنر کرمان صورت گرفته که با روش نمونهگیری تصادفی نظاممند انتخاب شدهاند.
نتایج تحقیق نشان میدهد که احساس عزت نفس، شیوة فرزندپروری منسجم، صمیمی و پاسخگو، مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی، اعتماد اجتماعی بینشخصی، اعتماد تعمیمیافته و نهادی و جنسیت و پایگاه اقتصادی اجتماعی متغیرهای تأثیرگذار بر مسئولیتپذیری اجتماعی هستند.
This article examines effective factors on social responsibility which are necessary actions or personal reactions in different situations .Theories of mutual humanism, Bandora’s social learning and social roles theory are used.
We conducted a survey and used a questionnaire to collect the data. The
questioner was distributed among 404 male and female students of Shahid
Bahonar University of Kerman in the year 2011, who are selected by random
systematic sampling.
The results show that the sense of self esteem, responsive and intimate parenting, formal and informal social participation, interpersonal social trust ,generalized institutional trust, gender and socio-economic position are effective variables on the youths’ social responsibility.
http://www.jss-isa.ir/article_21238_4ffde5565ff3c01f7f6ad7659f19bc11.pdf
مسئولیتپذیری اجتماعی
احساس عزت نفس
شیوههای فرزندپروری
سرمایة اجتماعی
جوانان
Social Responsibility
sense of self esteem
responsive parenting
Social Capital
Youth