عبدالرسول عباسی نصرآباد سفلی؛ کرامتالله راسخ؛ مجیدرضا کریمی
چکیده
تغییرات ساختار اجتماعی و سیاسی ایلات کهگیلویه و بویراحمد تحت تأثیر دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی کشور قرار دارد، ضمن آنکه این تغییرات متقابلاً بر تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران تأثیرگذار بوده است. در این مقاله هدف اصلی بررسی ساختار اجتماعی سیاسی قوم لر استان کهگیلویه و بویراحمد در عصر سلسلۀ پهلوی است. در این پژوهش به طور همزمان ...
بیشتر
تغییرات ساختار اجتماعی و سیاسی ایلات کهگیلویه و بویراحمد تحت تأثیر دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی کشور قرار دارد، ضمن آنکه این تغییرات متقابلاً بر تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران تأثیرگذار بوده است. در این مقاله هدف اصلی بررسی ساختار اجتماعی سیاسی قوم لر استان کهگیلویه و بویراحمد در عصر سلسلۀ پهلوی است. در این پژوهش به طور همزمان از دو روش تاریخی و جامعهشناسی تاریخی استفاده شده است. سیاست اسکان عشایر (تخته قاپو)، تصویب قانون نظام وظیفۀ عمومی، خلع سلاح ایلات، اعمال سیاست پوشش متحدالشکل، و اصلاحات ارضی، پنج محور اصلی سیاست عشیرهای دودمان پهلوی بود که سبب شد موقعیت سیاسی و اجتماعی هرم ایلی دستخوش تغییرات بنیادی شود. کدخدایان قبل از این تدابیر و در عصر خان خانی تابعیت محض از خوانین داشتند و ابواب جمعی آنان محسوب میشدند، در حالی که برنامههای دولت سبب شد کدخدایان در دریافت امتیاز از حکومت همردیف آنها قرار گیرند، قبایل رئیس واحدی نداشته باشند، خوانین هر کدام تدابیر خاص خود را اتخاذ کنند، و عملاً ساختار و هرم ایلی سنتی به هم ریخته شود. بدون تردید این اتفاق مهم ناشی از برنامهها و سیاست دولت بود که با گذشت زمان و بهآهستگی ساختار نظام ایلی را تغییر داد و زمینههای لازم برای نظارت و مهار آن را فراهم کرد. پژوهش پیش رو نشان میدهد که ساختار اجتماعی سیاسی ایلات کهگیلویه و بویراحمد در فرآیند این تحولات از الگوی خاصی پیروی کرد، به طوریکه توانست تا پایان دهۀ اول قرن چهاردهم هجری شمسی در برابر فشار دولت مرکزی مقاومت کند.
پرویز بگرضایی؛ حبیبالله زنجانی؛ سیف الله سیف اللهی
دوره 11، 3(دومین ویژه نامه جامعه شناسی خانواده) ، مهر 1396، ، صفحه 5-32
چکیده
پدیده خشونت خانگی علیه زنان ریشة بسیاری از آسیبهای فردی و اجتماعی تلقی میشود و در تمامی کشورهای توسع یافته و در حال توسعه، و در همه طبقات اجتماعی و اقتصادی، گروه های سنی و شغلی متفاوت رخ میدهد. در مطالعه حاضر، با اتخاذ رویکرد کیفی و با استفاده از نظریه مبنایی، به مطالعة پدیده خشونت شوهران، از نظر زنان خشونت دیده پرداخته شده است.
به ...
بیشتر
پدیده خشونت خانگی علیه زنان ریشة بسیاری از آسیبهای فردی و اجتماعی تلقی میشود و در تمامی کشورهای توسع یافته و در حال توسعه، و در همه طبقات اجتماعی و اقتصادی، گروه های سنی و شغلی متفاوت رخ میدهد. در مطالعه حاضر، با اتخاذ رویکرد کیفی و با استفاده از نظریه مبنایی، به مطالعة پدیده خشونت شوهران، از نظر زنان خشونت دیده پرداخته شده است.
به منظور گردآوری اطلاعات با 35 نفر از زنان قربانی خشونت مراجعه کننده به مرکز اورژانس اجتماعی شهر ایلام، مصاحبه شده است. یافتههای تحقیق در 29 مفهوم اولیه در کدگذاری باز دستهبندی شده، سپس از طریق کدگذاری محوری در 8 مقوله محوری و یک مقوله هستهای «بازتاب ساختار فرهنگی، اجتماعی جامعه» دستهبندی شدند.
نتایج حاکی از آن است که بیشترین میزان خشونت در بین زنان سنین30 تا40 سال تجربه شده است. در بین انواع خشونت، خشونت روانی- عاطفی و فیزیکی بیش از سایر اشکال آن در زنان تجربه میشود.
بر اساس یافتههای این مطالعه کیفی، علاوه بر عناصر عمومی پدیده خشونت شوهران علیه زنان از قبیل کم سوادی، بیکاری و فقر، وضعیت نامطلوب اقتصادی و نظایر آن، مقولههای خاصی نیز به دست داد این مقولهها عبارتند از: وجود تفکر مردسالاری در خانواده، ازدواج اجباری، کاهش اعتماد بین شخصی، کاهش حمایت اجتماعی، تجربه و مشاهده خشونت در خانواده خاستگاه، کاهش قدرت زن در ساختار خانواده و کاهش همیاری و همکاری در خانواده.