حسن رشیدی
چکیده
پژوهش حاضر، از دیدگاهی جامعهشناختی، به مطالعة توسعة اقتصادی-اجتماعی و هویت جمعی در کُردستان با روش نظریة زمینهای پرداخته است. بررسیهای اولیة میدانی پنج حوزه زیر را برجستهتر نمود : سلطة هویت غربی بر عناصر هویت سنتی، بازسازی هویتی و عامشدن نسبی آن، بروز شواهد توسعة ناموزون، توسعة ناهمگون، و تقویت هویت کُردی. محقق پس از ...
بیشتر
پژوهش حاضر، از دیدگاهی جامعهشناختی، به مطالعة توسعة اقتصادی-اجتماعی و هویت جمعی در کُردستان با روش نظریة زمینهای پرداخته است. بررسیهای اولیة میدانی پنج حوزه زیر را برجستهتر نمود : سلطة هویت غربی بر عناصر هویت سنتی، بازسازی هویتی و عامشدن نسبی آن، بروز شواهد توسعة ناموزون، توسعة ناهمگون، و تقویت هویت کُردی. محقق پس از تلخیص، اصلاح و بازسازی دادهها، فرآیندهای کُدگذاری (باز، محوری و انتخابی) را انجام داده و 883 مقولة جزء و 279 مقولة عمده استخراج کرده و در نهایت 37 مقوله بهدست آمده است. عوامل علّی، زمینهای و مداخلهگر و راهبردهای کنش و پیامدهای کنش، پس از بازگشتهای لازم به افراد، گروهها و نخبگان و انجام اصلاحات و دقتورزیها، بهدست آمده است. در نهایت، پدیدة اصلی «بروز ظاهری عناصر توسعه در حین تغییرات بنیادین در هویت سنتی» و یافتة نظری تحقیق، یعنی «توسعة بحرانزا و شکل جدید هویتی» متجلی شده است.
انسیه زواره؛ عالیه شکربیگی؛ تقی آزادارمکی
دوره 11، 1 (اولین ویژه نامه جامعه شناسی خانواده) ، فروردین 1396، ، صفحه 69-91
چکیده
در این پژوهش به مطالعة روابط درون خانواده ازمنظر روابط میان سه نسل کهنسال، میانسال و جوان پرداخته شدهاست تا روشن شود که این روابط تابع چه گفتمانهایی است و آیا این گفتمانها بههم نزدیکاند یا نشانة مشهودی از فاصله میان این سه نسل دیده میشود. روش محقق بهرهگیری از رهیافت کیفی، مبتنی بر تحلیل موقعیت گفتمانی، با تأکید بر ...
بیشتر
در این پژوهش به مطالعة روابط درون خانواده ازمنظر روابط میان سه نسل کهنسال، میانسال و جوان پرداخته شدهاست تا روشن شود که این روابط تابع چه گفتمانهایی است و آیا این گفتمانها بههم نزدیکاند یا نشانة مشهودی از فاصله میان این سه نسل دیده میشود. روش محقق بهرهگیری از رهیافت کیفی، مبتنی بر تحلیل موقعیت گفتمانی، با تأکید بر مصاحبههای روایی، و درنهایت کشف نظریة زمینهای گفتمانی بودهاست. بهاینمنظور، 30 نفر از شهروندان تهرانی بهشیوة هدفمند و چندگانه انتخاب شدند. یافتهها نشان داد که روابط میان سه نسل در خانوادة ایرانی همگراست و درعین تفاوت گفتمان نوگرایی سنتپیشة نسل اول، نوگرایی محافظهکارانة نسل دوم، و نوگرایی پیشروِ نسل سوم، هرسه در گفتمانی بههم نزدیک میشوند که گفتمان نوگرایی است و برآیند آن نظریة زمینهای گفتمان همگرایی نسلی نوخواهانه در خانوادة ایرانی است و خانواده درعین تفاوتها، در مسیر تهدید نسلی قرار ندارد و همچنان خانواده موضوع دارای اهمیت و اولویت نسلهاست.
آکو کهنه پوشی؛ علیرضا کلدی؛ سیدمحمد سیدمیرزایی
دوره 11، 1 (اولین ویژه نامه جامعه شناسی خانواده) ، فروردین 1396، ، صفحه 145-169
چکیده
در چند دهة اخیر، خانواده و نظام خویشاوندی تحت تأثیر نوسازی و پیامدهای آن قرار گرفته و در این فرایند، نیروهای ساختارشکن زیستجهان خانوادة ایرانی را دگرگون کردهاست. بهدلیل اهمیت این موضوع، هدف تحقیق حاضر بررسی درک معنایی تغییرات خانواده است. چارچوب مفهومی تحقیق رویکرد پارادایم تفسیرگرایی اجتماعی و روششناسی مبتنی بر روش تحقیق ...
بیشتر
در چند دهة اخیر، خانواده و نظام خویشاوندی تحت تأثیر نوسازی و پیامدهای آن قرار گرفته و در این فرایند، نیروهای ساختارشکن زیستجهان خانوادة ایرانی را دگرگون کردهاست. بهدلیل اهمیت این موضوع، هدف تحقیق حاضر بررسی درک معنایی تغییرات خانواده است. چارچوب مفهومی تحقیق رویکرد پارادایم تفسیرگرایی اجتماعی و روششناسی مبتنی بر روش تحقیق کیفی است. دادهها با استفاده از فنون قومنگاری (مشاهدة مشارکتی، مصاحبة عمیق و ساختنیافته)، براساس منطق نمونهگیری هدفمند و نظری در بین ساکنان شهر مریوان گردآوری و براساس نظریة زمینهای تحلیل و درقالب الگوی پارادایمیک ارائه شد. یافتهها شامل هفت مقولة جزء (فضای اجتماعی، تنظیم درونگروهی، حضور نوسازی، تغییرات ارزشی، ارتقای اقتصادیـاجتماعی، و پذیرش) و سه مقولة عمده (خانوادة سنتی، پدیدة نوسازی و خانوادة امروزیشده) هستند. "انتقال نسبی خانواده" مقولة هستة نهایی است. نتایج پژوهش نشاندهندة وقوع تغییرات متعدد در زیستجهان خانواده در جامعة تحت بررسی است. براساس درک و تفسیر مردم این جامعه، صورتهای جدیدی از خانواده، تحت تأثیر ورود عوامل نوسازی و سنتزدا، جایگزین خانوادة سنتی شدهاست که میتوان آن را با عنوان "انتقال نسبی خانواده" شناخت.
داریوش بوستانی؛ روحالله خواجهدولتآباد
دوره 8، شماره 2 ، تیر 1393، ، صفحه 56-74
چکیده
این پژوهش بهدنبال شناسایی و فهم بسترهای تسهیلکنندة مصرف مواد مخدر درمیان دانشجویان مبتلا به اعتیاد در دانشگاه شهیدباهنر کرمان است. در اینزمینه، پانزدهتن از دانشجویان وابسته و مبتلا به مصرف مواد تحت بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روششناسی کیفیِ نظریة زمینهای صورت گرفته است. پنج مقولة اصلی و یک مقولة ...
بیشتر
این پژوهش بهدنبال شناسایی و فهم بسترهای تسهیلکنندة مصرف مواد مخدر درمیان دانشجویان مبتلا به اعتیاد در دانشگاه شهیدباهنر کرمان است. در اینزمینه، پانزدهتن از دانشجویان وابسته و مبتلا به مصرف مواد تحت بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روششناسی کیفیِ نظریة زمینهای صورت گرفته است. پنج مقولة اصلی و یک مقولة هسته ازخلال کدگذاری دادهها استخراج شدند. اعتیاد از نمای نزدیک (اعتیاد در خانواده)، همگشتی و معاشرت با افراد مصرفکننده، همذاتپنداری و الگوپذیری از الگوهای نقش، عادیسازی ذهنیت مصرف مواد، تداول مکانی و محلهای مصرف مواد و بستر مهیای زودآشنایی و مشاهدهگری رفتارها و تعاملات مصرفمحور، از مقولههای استخراجی اثرند. میتوان با مداقة کلی در مقولههای پژوهش گفت که گرایش و ابتلا به اعتیاد درمیان دانشجویان تحت بررسی، تحت تأثیر بسترهای تسهیلکنندهای چون مشاهده، همگشتی و تداول محلهای و مکانی مصرف، قبل از ورود آنها به دانشگاه بارگذاری شده و همذاتپنداری، الگوپذیری و عادیشدن ذهنیت مصرف مواد در چنین بسترهایی در اعتیاد آنها نقش بسزایی داشته است.