محمدرضا طالبان
چکیده
گفتارها و کردارها، عناصر اصلی فعالیت انسانهـا در حیـات اجتمـاعیشـان هسـتند وچگونگی ارتباط این دو، همـواره یکـی از دغدغـههـای اصـلی بـرای دانشـمندان علـوماجتماعی، بهویژه جامعهشناسان، در جهت درک و تبیـین کـنشهـای اجتمـاعی بـودهاست. در این راستا، مشکل ناهمسازی گفتارها با کردارها، مسـئلهای روششـناختی بـانتایج آشکار برای تحقیقات ...
بیشتر
گفتارها و کردارها، عناصر اصلی فعالیت انسانهـا در حیـات اجتمـاعیشـان هسـتند وچگونگی ارتباط این دو، همـواره یکـی از دغدغـههـای اصـلی بـرای دانشـمندان علـوماجتماعی، بهویژه جامعهشناسان، در جهت درک و تبیـین کـنشهـای اجتمـاعی بـودهاست. در این راستا، مشکل ناهمسازی گفتارها با کردارها، مسـئلهای روششـناختی بـانتایج آشکار برای تحقیقات جامعـهشـناختی بـوده اسـت؛ چـون رایـجتـرین روشهـا وتکنیکهای تحقیق مورد استفادة جامعهشناسان (یعنی پیمایشها و مصاحبهها) بر اینفرضِ اثباتنشده استوارند که تطابقی نسبی میان پاسخهای افراد به سـؤالات پژوهشـیدرخصوص کردارهایشان و کردار واقعی آنان در حیات اجتماعی وجـود خواهـد داشـت. این مقاله به بررسی دلالتهـای روششناسـانة ایـن اسـتدلال برخـی جامعـهشناسـانپرداخته است مبنی بر اینکه چیزی که مردم میگویند، غالباً پیشبینی ضعیفی است ازچیزی که عملاً انجام میدهند. درنتیجه، پیمایشگران و مصاحبهگرانی که ادعاهایشـانرا روی اظهارات کلامی افراد استوار میسازند، باید روشن کنند که به تحلیل آن چیزیکه مردم واقعاً انجام میدهند نمیپردازند، بلکه فقط به تحلیل آن چیزی میپردازند کهمردم ادعا کردهاند که انجام مـیدهنـد؛ مگـر آنکـه نشـان دهنـد کـه اظهـارات مـردمدرخصوص انجام یک کردار خاص، قدرت پیشبینیکنندگی آن کردار یارفتار را دارد.