یعقوب احمدی؛ پرویز سبحانی؛ بی نظیر جلالی
چکیده
کووید-19 بدل به پاندمی ناگواری شده است که اثرات آن تا سطح ترومای جمعی تشخیص داده شده است. اقدامات و پروتکل ها برای مواجهه با این پاندمی تقریبا به اندازه خود بیماری پیامدهای نگوار به بار آورده است و خانه و خانواده به عنوان امن ترین و البته مهمترین مرکز مقابله با بیماری به واسطه تشدید اقداماتی مانند فاصله گذاری اجتماعی و قرنطینه از اهمیت ...
بیشتر
کووید-19 بدل به پاندمی ناگواری شده است که اثرات آن تا سطح ترومای جمعی تشخیص داده شده است. اقدامات و پروتکل ها برای مواجهه با این پاندمی تقریبا به اندازه خود بیماری پیامدهای نگوار به بار آورده است و خانه و خانواده به عنوان امن ترین و البته مهمترین مرکز مقابله با بیماری به واسطه تشدید اقداماتی مانند فاصله گذاری اجتماعی و قرنطینه از اهمیت بسیاری برخوردار شده و البته همزمان دچار مخاطرات جدی از خشونت تا جدایی و بحران تربیتی و... شده است.نوشتار حاضر با انجام نوعی تحلیل کیفی درصدد شناسایی مناسبات و مخاطرات خانواده در کردستان در این دوران بحران برآمده است. روش مطالعه حاضر گرانند تئوری و نمونه از متخصصین و مطلعین کلیدی بوده است که تا حد اشباع انجام مصاحبه ها ادامه یافته است.نتایج مطالعه حاکی است که بازگشت به خانه و اهمیت ماندن در آن برای مقابله با کرونا سبب اهمیت مادر و زن در مناسبات خانوادگی شده است، اما این اهمیت در حقیقت به معنای سری و سروری نیست و بلکه محنت افزا و اندوهناک بوده است. نتایج همچنین، حاکی از برجستگی مقولاتی مانند فروبستگی اجتماعی، اتمیزه شدن خانواده، بحران تربیتی و فراغتی و مواردی از این دست به عنوان مقولات محوری بوده است.
فاضل الیاسی سرزلی
چکیده
زلزله پدیده و بحرانی طبیعی است که علاوهبر تهدیدهای جانی و مالی در مناطق مسکونی، همواره آسیبهای اجتماعی و روانیای در پی دارد که بیتوجهی به آن در درازمدت مشکلات و بحرانهای زلزلهزدگان را عمیقتر و تهدیدآمیزتر میکند. توجه به پیامدهای اجتماعی و روانی، بهمثابة ضرورت راهبردی و مدیریتی، موضوعی حیاتی در جهت ممانعت از ...
بیشتر
زلزله پدیده و بحرانی طبیعی است که علاوهبر تهدیدهای جانی و مالی در مناطق مسکونی، همواره آسیبهای اجتماعی و روانیای در پی دارد که بیتوجهی به آن در درازمدت مشکلات و بحرانهای زلزلهزدگان را عمیقتر و تهدیدآمیزتر میکند. توجه به پیامدهای اجتماعی و روانی، بهمثابة ضرورت راهبردی و مدیریتی، موضوعی حیاتی در جهت ممانعت از آسیبهایی است که غفلت از آنها صدمة جبرانناپذیری در نواحی زلزلهزده و حتی در خارج از این مناطق به بار خواهد آورد. آسیبهایی چون شوک، ترس شدید، خشم، درماندگی، کرختی، خاطرات آزاردهنده، کاهش تمرکز، فاجعهسازی درد و... از جمله مواردیاند که بعد از رویدادهای فاجعهآمیز و بهویژه زلزله، محیط فردی و اجتماعی بازماندگان را تهدید میکند. در این پژوهش، با بررسی وضعیت اجتماعی-روانی بعد از زلزلة سرپلذهاب در پاییز 1396، این آسیبها مطالعه شده است. مطابق یافتههای پژوهش، که از طریق مصاحبههای عمیق و با روش کیفی بهدست آمده است، استرس و ترس شدید (فوبیا)، شبهراسی، سقفهراسی، خشونت (بهمنزلة آسیب روانی) و بیاعتمادی، رنج اجتماعی زنان، رایگانخواهی و مظلوم نمایی، و سرقت (بهمنزلة آسیب اجتماعی)، که ناشی از موقعیت پسازلزله هستند، بهشدت رشد کرده است.
کرم حبیبپور گتابی؛ بهزاد کاری جعفری
چکیده
بهدلیل ماهیت پیچیدة بحرانها و خطر سوانح، دولتها در کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته نمیتوانند بهتنهایی و بهشکل مؤثر بحرانها را مدیریت کنند و حضور مردم و اجتماع در این عرصه، بهویژه در قالب سازمانهای مردمنهاد، ضروری است. مطالعة حاضر، با اتخاذ «رویکرد مدیریت اجتماعمحورِ خطر سوانح» و استفاده از ترکیب دو روششناسی ...
بیشتر
بهدلیل ماهیت پیچیدة بحرانها و خطر سوانح، دولتها در کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته نمیتوانند بهتنهایی و بهشکل مؤثر بحرانها را مدیریت کنند و حضور مردم و اجتماع در این عرصه، بهویژه در قالب سازمانهای مردمنهاد، ضروری است. مطالعة حاضر، با اتخاذ «رویکرد مدیریت اجتماعمحورِ خطر سوانح» و استفاده از ترکیب دو روششناسی کمّی (پیمایش در میان مدیران دوازده سازمان مردمنهاد) و کیفی (تحلیل محتوای کیفی و مصاحبة عمیق نیمهساختاریافته با 45 نفر از مسئولان و کارشناسان مدیریت بحران در شهر تهران بهویژه در نهادهای اجرایی و مراکز مطالعاتی و دانشگاهی)، با طرح همگرا، به بررسی و تحلیل نقش سمنها در مدیریت بحران شهر تهران پرداخته است. یافتهها نشان داد که در مجموع سمنهای مدیریت بحران در شهر تهران عملکرد ضعیفی در این عرصه دارند. این سمنها جایگاهی در سیاستگذاری بحران ندارند و تا حد زیادی به مؤسساتی با ماهیت خیریهای و آموزشی تقلیل یافتهاند. دلایل این ناکامی را میتوان با استناد به مقولاتی چون فقدان نیروهای متخصص، نیت انتفاعگرایانة مدیران و اعضای این سازمانها، فقدان چشمانداز و برنامة کلان و راهبردی مشخص در زمینة مدیریت بحران، تعدد سازمانهای متولی غیرتخصصی در حوزة بحران، وابستگی به دولت، بیاعتمادی دولت به آنها، فقدان شبکة منسجم و در نتیجه جزیرهای عملکردن، و نهادینهنشدن مفهوم بحران و سانحه توضیح داد. در مجموع، دلالت یافتهها بر این است که سمنهای مدیریت بحران، بهمعنای واقعی، در مدیریت بحران مؤثر نیستند.