باقر ساروخانی؛ شیوا صادقیپور
دوره 8، شماره 3 ، مهر 1393، ، صفحه 47-64
چکیده
مفاهیم اجتماعی بر معانی فهمیدهشدهای دلالت دارند که میتوان آنها را در "مصادیق"[1] مشخص و مطالعه کرد. بنابراین، مفاهیم اجتماعی از دوپارة ذهنی[2] و عینی[3] تشکیل شدهاند. بهعبارت دیگر، وجود رابطة دیالکتیکی بین ذهن و عین است که مفهوم اجتماعی را میسازد. گاه چگالی تأثیر پارة ذهنی بالاتر است و گاه پارة عینی، اما در هردو صورت، درجهای ...
بیشتر
مفاهیم اجتماعی بر معانی فهمیدهشدهای دلالت دارند که میتوان آنها را در "مصادیق"[1] مشخص و مطالعه کرد. بنابراین، مفاهیم اجتماعی از دوپارة ذهنی[2] و عینی[3] تشکیل شدهاند. بهعبارت دیگر، وجود رابطة دیالکتیکی بین ذهن و عین است که مفهوم اجتماعی را میسازد. گاه چگالی تأثیر پارة ذهنی بالاتر است و گاه پارة عینی، اما در هردو صورت، درجهای از چگالی تأثیر پارة دیگر نیز در مفهوم وجود دارد. بنابراین، درباب مفاهیم اجتماعی با درجاتی از انتزاع[4] و انضمام[5] روبهرو هستیم که سببساز وجود نوعی ابهام در صدق معنا به مصداق میشود. بهعبارت دیگر، بهجای حالات دوگانة "صدق"/"عدم صدق" با حالات چندگانة "درجات صدق" مواجهیم که میتوانند در موقعیتهایی بین حالات دوگانة مزبور قرار گیرند. ازاینروست که رویکرد مبتنی بر منطق فازی[6] در ساخت و سنجش این مفاهیم میتواند مؤثر واقع شود.
بهطورکلی، توانایی رویکرد مبتنی بر منطق فازی در ساخت و سنجش مفاهیم اجتماعی را میتوان در موارد زیر بیان کرد:
امکان سنجش درجة انطباق مصادیق تجربی با معانی مفاهیم جامعهشناختی1. امکان سنجش دو ویژگی مقولهای[1] و بُعدی[2] در یک مفهوم.
امکان ساخت و سنجش مفاهیم هیبرید (ترکیبی) جدید براساس وجود درجاتی از صدق چند معنا در یک مصداق.
امکان سنجش درجة اجماع[3] مکاتب و نظریههای مختلف درباب یک مفهوم.