نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جامعهشناسی بررسی مسائل اجتماعی
2 دانشجوی دکتری رفاه اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
3 عضو هیئتعلمی دانشگاه علومپزشکی کرمان
چکیده
پرسش از کیستی خویش، از قدیمیترین پرسشهای پیشروی انسان است که در عصر حاضر نهتنها رنگ کهنگی به خود نگرفته، بلکه به یکی از اساسیترین پرسشهای وجودی انسان بدل شده است. مشکله این پرسش ازآنجا آغاز میشود که تغییرات شتابان اجتماعی و فرهنگی معاصر، منابع هویتساز سنتی را مضمحل کرده و وظیفة برساخت هویت را به خود افراد واگذار کرده است. این تغییرات درکنار رشد فردیت و اهمیت فزایندة فردیشدن، مصرف کالاها و خدمات را به یکی از مهمترین ابزارهای برساخت هویت تبدیل کردهاند. مقالة حاضر در همین زمینه نوشته شده و هدف آن بررسی رابطة میان الگوهای مصرف و هویت فردی است. پس از مرور ادبیات نظری درباب هویت و مصرف، چارچوب نظری تحقیق برمبنای دیدگاههای گیدنز و نظریهپردازان پستمدرن ساخته شده و براساس آن مفاهیم و متغیرها تعریف شدهاند. تحقیق به روش پیمایش با ابزار پرسشنامه و با استفاده از نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای درمیان جوانان شهر کرمان صورت گرفته است. یافتهها نشان میدهند تمایل به مصرف زیاد در حوزههای بصری مانند پوشاک و آرایش در قیاس با مصرف فرهنگی نمود برجستهتری درمیان جوانان دارد. نسبت رشد هویت مدرن درمیان مردان بیشتر از زنان بوده و برعکس، توزیع نسبت زنان در هویتهای سنتی بیشتر از مردان است. بهعلاوه، هرچقدر میزان پرداختن به رفتارهای مصرفی بیشتر و نگرش به مصرف مثبتتر بوده است، میزان رشد هویت مدرن نیز افزایش یافته است.
کلیدواژهها
مقدمه
زیستن در جهانی سرشار از تحولات و تغییرات هیجانانگیز مبین آن است که امروزه بجای گذشته، آینده پیشروی انسانهاست. حال این آینده در جامعة درحال تغییری مانند جامعة ما به موضوعی مناقشهآمیز تبدیل شده است. جامعهای که در آن ساختارهای فرهنگی اعم از ابعاد کلان عقیدتی و ارزشی و ابعاد خرد باورها، اهداف، نیازها، انگیزهها و تعهدات افراد(عبداللهی، 1375: 138)، متحول شده و پیامد آن، اضمحلال شکلبندیهای پیشین فرهنگ و تجلی ابعاد گذار است. توافقی عام وجود دارد که چنین پیشامدی نسل جوان را در برساختن هویتهایشان با مشکل مواجه میکند؛ چراکه در چنین وضعیتی، هویتها در منازعة سرحدی میان تقابل "سنت و تجدد" گرفتار میشوند و تحولات هویتی نیز بر مسیری مستقیم و خدشهناپذیر حرکت نخواهد کرد. مشکل ازآنجا آغاز میشود که تعریف وظایف، مسئولیتها و روابط میان اعضا متناسب با امروز نیست و هرآنچه قبلاً مطلوب بوده، امروز هم مطلوب بهشمار میآید، بدون آنکه توجه شود تحولات سریع بسیاری از مفاهیم و روابط را دگرگون کرده است و باید تعریفی جدید از این مسائل ارائه داد (اعزازی، 1379: 57).
دراینمیان، ارائة تعریفی از "خود" برای نوجوان و جوانی که درمقابل انبوهی از مسائل قرار دارد آسان نیست. بهواقع، دستیابی به هویت مطلوب امروز، که همان رسیدن به چارچوب و ساختار ذهنی در ابعاد فردی است، در کشورهای درحال توسعه و نیمهصنعتی به نسبت جوامع پیشرفته کار دشوارتری است. با تغییر و تحول جایگاه سنت و با روند روبهافول منابع سنتی هویتساز، مهمترین اتفاق رویداده آن است که دیگر نسل جدید با دیکتة سنت خود را برنمیسازد، چون با درنظرگرفتن واقعیتهای روز بهدنبال منابع جدید خویشتنیابی است. ازنظر دورکیمی، با درهمشکستن جامعة سنتی، جامعة جدید بلافاصله شکل نخواهد گرفت. ارزشها و اخلاق پیشین جامعه دچار تزلزل و فروپاشی میشوند و این درحالی است که نظم، ارزشها و اخلاق جدید نیز شکل نگرفته است (منطقی، 1383: 401). جوانان پیمیبرند که برساختة جدیدی از خویشتن وجود دارد که باید خود آن را براساس منابع مدرن به طور مدام بیافرینند، رشد دهند و در فعالیتهای خود بهصورت بازتابی یا تأملی از آن حفاظت و پشتیبانی کنند. ازاینرو میتوان تصور کرد که جوانان بهشیوهای کاملاً متفاوت با گذشته تصمیم بگیرند و به راه خود ادامه دهند تا به خوانشی نو از هویتشان دست یابند. اما قبل از ترسیم سیاست هویتی نسل جدید، ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهیم که در جوامع سنتی و مدرن، هویتها برمبنای چه عامل یا عواملی شکل میگیرند. کلیترین پاسخی که به این پرسش داده میشود برمبنای تمایز جوامع سنتی و مدرن است. در جوامع سنتی، هویت برمبنای ویژگیهای انتسابی است؛ اما در جوامع مدرن دو رویکرد در پاسخ به این پرسش دیده میشود: در رویکرد اول، هویت منبعث از جایگاه فرد در نظام تولیدی یا ساختار شغلی اوست؛ در رویکرد دوم، رفتارهای مصرفی مبنای شکلگیری هویتاند (چاوشیان، 1381). براینبنیان، استفاده از سبک مصرف را یکی از شواهد کمرنگشدن الگوهای سنتی و تنوع و تقویت دایرة اختیار افراد در تبیین هویتیابیهای جدید میدانیم. چنین تنوعی در شیوههای هویتیابی براساس زندگی روزمره منشعب از "فرهنگ جزءبهجزء"[1] شده است (چنی، 2004: 36) و ازجمله متغیرهایی که در شکلدهی به این تجربة متفاوت نقش تعیینکنندهای ایفا میکند تجربة فردیشدن است. اگرچه فردیشدن فرایند جدیدی نیست، ازآنجاکه در جوامع امروزی همبستگیها و هویتیابیها کمتر از گذشته بر محور زمینهها و اشتراکهای ساختی است (ذکایی، 1381: 8)، فردیشدن بر نگرش و چشمانداز شخصیشدة جوانان به ابعادی از زمینههای زیستی خود و انتخاب و آزادی در سطح فردی دلالت دارد. بنابراین، شکلگیری هویت در جوامع امروزی، فرایندی یکسویه و تحتتأثیر تعینات و عوامل ساختاری نیست، بلکه بیشتر فرایندی فردی است که خود را در الگوهای مصرف متجلی میکند. بررسی چگونگی سازوکارهای این فرایند یکی از دغدغههای بحثانگیز حوزة فرهنگ است که البته موضوع جدیدی نیست و از دغدغههای دیرپای علم جامعهشناسی بهشمار میرود. با تأکیدی که امروزه برای اهمیت نقش عاملی افراد بر شکلدهی به هویتهایشان قائل میشوند، مصرف مبنای مناسبتر و بهلحاظ روششناختی جامعتری در تحلیل کنشهای اجتماعی به نظر میرسد؛ چراکه «در مقایسه با ساختارهای اجتماعی ناشی از تولید، دامنة بسیار وسیعتری دارد و همة افراد غیرشاغل را نیز دربرمیگیرد، حتی آنها که جایگاهی در نظام تولیدی ندارند، مانند زنان خانهدار و جوانانی که هنوز وارد بازار کار نشدهاند» (چنی، 1996: 15). حال که حوزة مصرف و کنشهای مصرفی به بهترین وجه بازگوکنندة هویتهای ایجادشده در جامعه است، چنین بررسیهایی به منظور شناخت تغییرات مزبور ضرورتی انکارناپذیر است.
با عنایت به موضوعهای مطرحشده، پرسش کلیدی نوشتار حاضر این است که جوانان ما بهلحاظ هویتی در چه سطحی هستند؟ و نیز ورود آنان به حیطة کنشهای مصرفی چه پیامدهای هویتی برای آنان دارد؟
نتایج چنین پژوهشی درکنار آشکار ساختن سطح هویتی نوجوانان، شناخت اولویتهای انتخابی مصرف آنان را برجسته و آشکار میکند. بدینمنظور، آنچه در ابتدا ضرورت مییابد، شناسایی الگوهای هویتی موجود در جوامع و سپس بررسی دیدگاههای نظری درباب مصرف و هویت است.
ملاحظات نظری
مفهوم "هویت"[2] موضوع تازهای نیست و از دیرباز انسان را به خود مشغول داشته است. بااینحال، نهتنها رنگ کهنگی به خود نگرفته، بلکه مهمترین دغدغة انسان عصر نو نیز بهشمار میآید. این مفهوم یکی از انتزاعیترین و پیچیدهترین مفاهیم است. بهطوریکه «امکان یافتن توافقی مشترک بر سر شکلگیری این مفهوم دشوار است» (شلسینگر، 1991: 152). این واژه ریشة لاتین دارد: Identitras از Idem یعنی مشابه و یکسان ریشه میگیرد و دو معنی اصلی دارد: اولین معنای آن مبین مفهوم تشابه مطلق است، این با آن مشابه است. معنای دوم آن تمایز است که با مرور زمان سازگاری و تداوم را فرض میگیرد. بهاینترتیب، مفهوم هویت همزمان میان افراد یا اشیا دو نسبت محتمل برقرار ساخته است: ازیکطرف شباهت، ازطرف دیگر تفاوت» (جنکینز، 1381: 7). ازاینرو، در دستهبندی کلی، هویت را در دو بخش "هویت جمعی" و "هویت فردی" تقسیم میکنند.
تأکید افراد بر شباهتهای درونگروهی و تفاوتهای بینگروهی مبین طرح بحث هویت جمعی است و تأکید فرد بر تفاوتهای فردی متمایز از دیگر اشخاص درونگروهی بحث هویت فردی را به ذهن میرساند. بنابراین، هویت فردی به موضوع تفاوت راجع است. این ادعا که چیزی یا فردی هویت ویژهای دارد، بدینمعناست که آن چیز یا فرد متمایز و یگانه است. هویت فردی امکانی برای کنشگر اجتماعی فراهم میآورد که برای پرسشهای بنیادی معطوف به کیستی و چیستی خویش پاسخی قانعکننده بیابد. این نوع هویت، که توانایی فرد را در بهکاربردن ضمیر خود "من"[3] نشان میدهد، معرف هویت و استقلال شخصی فرد است (عبداللهی و حسینبر، 1381: 107). افراد جامعه معمولاً در پاسخ من کیستم؟ چیستم؟ و افراد دیگر کیستند؟ و چیستند؟ دارای هویتهای فردی شخصی و نقشی میشوند" «هویت نقشی بیشتر ریشه در تقسیم کار دارد و برداری چندبعدی از معانی و انتظارات، نقشهای اجتماعی محول و اکتسابی است که شخص در زندگی اجتماعی ایفا میکند» (بلوردی، 1387: 17) و هویت شخصی عملاً براساس روایت خاصی از "خود" باطنی افراد پرداخته میشود. این نوع هویت مجموعهای از ویژگیها نیست که در اختیار فرد قرار گیرد؛ بلکه همان "خود" است که شخص آن را بهمثابة بازتاب زندگینامهاش میپذیرد و بهصورت تفصیلی آن را به وجود میآورد.
قصد ما در این مقاله پرداختن به مبحث هویت فردی شخصی است و هویتهای فردی نقشی و جمعی مدنظر نیستند. اما قبل از پرداخت نظری، ضرورت بیان مقدمهای درباب دیدگاههای موجود در حوزة مصرف احساس میشود. انواع دیدگاههای موجود در این زمینه را بهطورکلی میتوان در دو دسته جای داد: دستهای که توجه خود را به جامعة مصرفی و مفاهیم همبستة آن، یعنی مصرفگرایی و فرهنگ مصرفی، معطوف کردهاند و دستهای که کانون توجه آنها مصرفکنندگان و کنشها و رفتارهای آنهاست. مسئلة اصلی گروه دوم این است که چرا افراد وارد فرآیند مصرف میشوند و بهعبارتی، چرا به رفتارهای مصرفی دست میزنند (مرادی، 1387: 23).
قرائت پژوهش حاضر برمبنای دستة دوم است؛ اما در این دسته نیز، که به رفتارهای مصرفی توجه دارند، چهار تصویر از مصرفکننده برساخته شده است: تصویر اول، دیدگاهی است به نام "انتخاب عقلانی" که مصرفکننده را موجودی خلاق میداند. تصویر دوم، دیدگاه "انتقادی" است که مصرفکننده را سوژة منفعلی میداند که نیروهای بازار آن را دستکاری کردهاند. در تصویر سوم، دیدگاه "پستمدرنیستی" جای دارد که مصرفکنندگان را جستوجوگران هویت معرفی میکند. در آخر، دیدگاه "مصرفکنندة مهارتپیشه"[4] است که درمقابل دیدگاه پستمدرنیستی مدعیاند که مصرفکننده چون حس روشن و باثباتی از هویت دارد، کالای خاصی را مصرف میکند، نه اینکه کالایی را مصرف کند تا هویت خاصی را برای خود خلق کند (کمپبل، 2005: 4-23؛ عبداللهی و مرادی، 1390: 9-12). با عنایت به اینکه ما نیز نوجوانان را جستوجوگران هویت میدانیم، منظر سوم، یعنی دیدگاههای پستمدرنیتی، را فصلالخطاب کار خود قرار دادهایم و به مداقه در آن میپردازیم. متفکران این منظر از آرای بزرگانی چون وبر، وبلن و زیمل متأثرند.
وبر بر این باور بود که حوزة فرهنگی جامعه را باید هم بهمنزلة عوامل اقتصادی و هم بهمثابة فرایندهایی درک کرد که کنشگران اجتماعی برای متمایزساختن خویشتن بهمنزلة کسانی بهکار میبرند که به گروه منزلتی خاصی تعلق دارند. بهزعم وبر، این فرایندها مستلزم کاربست خلاقانة کالاها و خدمات معینی است که صنایع مصرفی در دسترس افراد قرار میدهند. بنابراین، از دید وبر، مفاهیم منزلت و تعلق از مسائل صرف طبقاتی فراتر رفتهاند و مسائل مربوط به برازندگی و سلیقه و تجسم بصری آن را در مد و سلیقههای فراغتی نیز دربرگرفتهاند (بنت، 1386: 98). وبلن در نظریة طبقة مرفه (1383) با مطرحکردن دیدگاه "چشموهمچشمی"[5] معتقد است گروههای فرودست میکوشند با تقلید از الگوهای مصرف طبقات بالا خود را با آنها همانند و منزلت بیشتری کسب کنند؛ اما فرادستان بهمحض مشاهدة این وضعیت الگوهای مصرف خود را تغییر میدهند تا خود را از گروههای دیگر متمایز و پایگاه والای خود را حفظ کنند. زیمل الگوهای مصرف در محیط شهری را یکی از شیوههایی میداند که بهواسطة آن میتوان فردیت و حس هویت را تحکیم کرد (زیمل، 1372؛ پترسون، 2006: 21).
نظریهپردازان موسوم به پستمدرن نیز مصرف را پدیدهای نمادین میدانند که در آن پیش و بیش از جنبههای مادی کالاها، نشانهها و نمادهای موجود در آن کالاها هستند که مصرف میشوند. مصرفکننده فردی است که خودآگاهانه معانی نمادین وابسته به کالاها را دستکاری و درکنار انتخاب کالاهایی خاص با مصرف آنها عقیده یا هویتی را خلق و نگهداری میکند (کمپبل، 2005: 24). ازطرفی، تکثر زیستجهانهای اجتماعی در طول خطوط جنسیت و سن به طرح هویتهای جدید و متمایز میانجامد. بنابراین، الگوهای مصرف به ابزاری اساسی برای برساختن هویتهای شخصی منجر شده است و این مستلزم نقش خلاقانه و فعال مصرفکنندگان است (کوهن و کندی، 2007: 5–324؛ اسلیتر، 2005: 9–178). در همین زمینه، پترسون در کتاب مصرف و زندگی روزمره (2006) مصرف را شیوهای میداند که بهواسطة آن با دیگران ارتباط برقرار میکنیم؛ چراکه نمایش و مصرف کالایی خاص بر شیوهای که خود را میبینیم و شیوهای که دیگران ما را میبینند تأثیر میگذارد. از دید او، سبکهای زندگی مجموعهای از "علائم موقعیتی"[6] هستند که یک گروه اجتماعی را تعریف میکند و بهواسطة مصرف و نمایش کالاهای مصرفی، آن گروه را از گروههای دیگری متمایز میسازد که سبکهای زندگی متفاوتی دارند. افراد بهواسطة مصرف کالاهای خاص، هویتها و نیز آرزوها و امیال خود را بیان میکنند.
برساختة بحث "هویت" و "مصرف" بیشازهمه در آثار گیدنز متجلی است. گیدنز «مصرفگرایی را همزمان دلیل و پاسخی شفابخش برای بحرانهای هویت درنظر میگیرد، بحرانهایی که از تکثر اجتماعها، ارزشها و دانشهای جامعة پساسنتی نشئت گرفتهاند» (ترنتمن، 2004: 373). او اعطای هویت شخصی به فرد را درنتیجة کنشهای اجتماعی نمیداند، بلکه فرد باید آن را بهطور مداوم و روزمره ایجاد کند و در فعالیتهای تأملی و بازاندیشانة[7] خویش از آن حفاظت و حمایت کند» (گیدنز، 1385: 81). گیدنز جوامع امروزی را "سنتزداییشده"[8] میداند که در آن سنت راهنمای عمل نیست و نمیتواند هویتی شخصی برای فرد فراهم آورد (کاسپرسن، 2000: 104). پیامد این مسئله، رویارویی فرد با گسترة پیچیدهای از انتخابهای ممکن است. اما فرد برای گزینش از میان این شقوق مختلف، هیچ دستور کار ازپیشمعینی در اختیار ندارد. مدرنیته بهدلیل ماهیت غیرشالودهایاش، در گزینش هیچ کمکی به فرد نمیکند و مهمترین پیامد آن اهمیتیافتن سبک زندگی، و در پرتو آن، الگوهای مصرف برای فرد عامل است (گیدنز، 1385: 119).
ازاینرو، گیدنز با تمایزقائلشدن بین "سیاست رهاییبخش"[9] و "سیاست زندگی"[10] رهایی از ثبات و تغییرناپذیربودن سنت را به سیاست زندگی مرتبط میکند. این سیاست «بهواقع سیاست متحققساختن خویشتن در محیطی است که به طرز بازتابی سازمانیافته است و این بازتابندگی "خود" و بدن فرد را با نظامهایی با مقیاس جهانی مرتبط میسازد» (گیدنز، 1385: 300). بنابراین، در دیدگاه گیدنز، آن مقولههایی از سبک زندگی و مصرف، که اهمیت بلاواسطهتری دارند، مقولههاییاند که در درجة اول با بدن ارتباط تنگاتنگی دارند، مانند غذا و پوشاک و طرفداری از خواننده یا هنرپیشهای معین یا تیم ورزشی خاصی که هم حس روشنی از هویت را برای خود فرد تدوین میکند و هم ابزارهای مناسبتر و گویاتری برای بیان و انتقال این حس به دیگران در اختیار فرد قرار میدهد.
پژوهشها و منابع تجربی مربوط به جامعة ایران از این واقعیت حکایت میکند که مسئلة مصرف در جامعة ما ابعاد گوناگون و متنوعی دارد که از زوایای مختلف بررسی شده است. اکثر تحقیقات صورتگرفته مصرف را بهتنهایی هدف توجه قرار دادهاند. دربارة رابطة مصرف و هویت با منابع معدودی مواجهیم که در اینجا به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
چاوشیان (1381) هویت افراد را در پنج حوزة ذوق و سلیقة هنری، مدیریت بدن، پوشاک، اولویتهای هزینهای و سبک زندگی خانوادگی بررسی میکند. در یافتههای او میان سطوح سرمایة فرهنگی و سطح ذائقة هنری، سطح نظارت بر بدن با عوامل سن، جنس و میزان تحصیلات رابطه وجود دارد. الگوهای پوشاک با پایگاه اقتصادیـاجتماعی و گروهای سنی، اولویتهای هزینهای با جنسیت و سرمایة اقتصادی، سبکهای زندگی خانوادگی با میزان سرمایة فرهنگی، سن، تحصیلات و پایگاه اقتصادیـاجتماعی و میزان حساسیت دینی با همة مقولهها رابطة معنادار داشتهاند. نیکزاد (1382) در بررسی ارتباط میان هویت و الگوی مصرف لباس، میان هویت و هزینة بالا برای خرید لباسهای مصرفی، خرید برحسب لذت و نیاز بهصورت توأمان، تنوع زیاد لباسهای مصرفی، حساسیت بالا در انتخاب لباس، توجه به جنبههای نمایشی لباس، جنبههای تفریحی خرید، انتخاب لباس از ژورنال، ماهواره، اینترنت، توصیههای دوستان و جنبههای کارکردی لباس به روابط معناداری دست یافته است.
چهارچوب نظری
برآیند مباحث نظری این است که هویت در جوامع امروزی دادهای ثابت و ازقبلتعیینشده نیست، بلکه شکلی سیال دارد که باید آن را ساخت و در برهههای مختلف تحت بازنگری قرار داد. فرآیندهای عقلانیشدن و افسونزدایی، که از سدههای پیشین آغاز شدهاند، به زوال ارزشهای سنتی، تضعیف مراجع سنتی اقتدار و تکثر فزایندة حوزههای ارزشی منجر شدهاند. نتیجة این مسائل عدم قطعیت و نوعی رهاشدگی فرهنگی است که به فروپاشی شالودههای سنتی هویت منجر میشود. اما داشتن هویتی منسجم و مشخص نیازی انسانی است. این نیاز دیگر از قبل به فرد اعطا نمیشود، بلکه وظیفة برساختن آن برعهدة خود فرد است. بهعبارتی، هویت شخصی در مدرنیتة متأخر بهصورت پروژهای درمیآید که باید «بهگونهای بازاندیشانه ساخته شود. اما این تکلیف باید درمیان تنوع حیرتآوری از انتخابها و امکانها انجام گیرد» (لاپتن، 1380: 309). در بررسی چرایی گونهگونی انتخابها، از خوانش گیدنز برای توضیح استمداد میجوییم. براینمبنا، با اضمحلال سنت و قواعد اخلاقی وابسته به آن، تکثر زیستجهانها و سرانجام انتقال رسانهای تجربه یا چیزی، که گیدنز آن را رواج و اعتبار نسبی تجربة باواسطه مینامد، یعنی جهانیشدن فزایندة رسانههای همگانی، راههای تازهای برای انتخاب دربرابر شخص گشوده میشود (گیدنز، 1385: 24–122؛ کاسپرسن، 2000: 6–105).
بنابراین، چشماندازهایی که بهواسطة آنها به زندگی اجتماعی مینگریم متکثر شدهاند که مهمترین دلالتهای آن آزادی عمل بیشتر کنشگران و واگذارشدن سرنوشت افراد به خودشان است. بهتعبیر متفکران موسوم به پستمدرن، این آزادیهای بالقوة افراد صرفاً زمانی بهطور کامل از قوه به فعل درمیآیند که آنها بتوانند در همة زمانها بهنحوی خلاق تصور و تصاویر تازهای از خویشتن خویش بیافرینند. این قسم خودآفرینی با آزادی گزینش از گسترة پردامنة کالاها و تجربهها بروز و ظهور مییابد. بنابراین، افراد درمقام مصرفکنندگان، نه بازیچة دست ساختارهای ازپیشموجود و نیروهای بازارند و نه موجوداتی کاملاً حسابگر؛ بلکه آنها موجوداتی هستند که وظیفة برساختن هویتهایشان به خودشان واگذار شده و با کمرنگشدن تأثیر سنتها، ارزشهای مذهبی و ساختارهای خویشاوندی در شکلدهی به هویت، در جستوجوی ابزار جدید و مناسبی برای تدوین هویت خود برآمده و در این جستوجو مصرف را چونان مرهمی برای آلام ناشی از فقدان هویت یافتهاند. علاوهبراین، معمولاً نوجوانان و جوانان به دلایلی چون بسط علایق و فرصتهای آموزشی و تحصیلی، اشتغال پارهوقت، افزایش زمان فراغت، وابستگی بیشتر به والدین و...، امکان هویتیابی ازطریق هویت نقشی را ندارند. براینمبنا، توسل به رفتارهای مصرفی، اعم از نوع لباس، موسیقی، آرایش و وسائل تزئینی بدن، یکی از راههای دردسترس آنها در هویتیابی فردی است. بدینترتیب و براساس مطالب پیشگفته، به طرح پیشفرض پژوهش اقدام میکنیم:
احتمالاً هرچقدر میزان استفاده از کالاهای مصرفی حامل معانی نمادین (نوع لباس، موسیقی، آرایش و وسائل تزئینی بدن) بیشتر باشد و نگرش به مصرف این کالاها مثبتتر باشد، هویت فردی به میزان بیشتری از هویتهای سنتی فاصله میگیرد و به هویتهای مدرن نزدیک میشود.
روش تحقیق
پژوهش حاضر از نوع پیمایشی و اسنادی همراه با پرسشنامه است. برای سنجش روایی و پایایی ابزار اندازهگیری از اعتبار صوری و تحلیل عامل استفاده شده است. جامعة آماری شامل کلیة شهروندان 30-15 سال شهر کرمان بود. انتخاب این دامنة سنی چندین دلیل دارد: ازیکسو، افراد زیر 15 سال معمولاً آزادی و ارادة چندانی در کنشهای مصرفی خود ندارند و تابع الگوهای مصرف خانوادهشان هستند، و ازسوی دیگر، بیشترین تغییرات هویتی در این دامنة سنی رخ میدهد. دلیل سوم انتخاب این دامنة سنی، عمدهبودن این بخش از جمعیت در برنامهریزیهای اجتماعی و فرهنگی دو دهة آیندة جامعه است.
طبق سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385، جمعیت جوانان 15 تا 30 سال شهر کرمان 223370 نفر بوده است. حجم نمونه با خطای نمونهگیری 05/0 و با فاصلة اطمینان 95 درصد با توجه به جایگذاری اعداد در فرمول کوکران و با روش نمونهگیری چندمرحلهای 390 نفر انتخاب شد. این روش غالباً در مطالعات با مقیاس وسیع بهکار میرود، زیرا هزینة تحقیق را به میزان زیادی کاهش میدهد (نچمیاس و نچمیاس، 1381: 271). برای این کار، ابتدا نقشة شهر به چندین منطقه تقسیم و سپس از میان آنها چهار منطقه مشخص شد. در مرحلة بعد، ازمیان هرکدام از این مناطق دو ناحیه انتخاب شد و از هرناحیه دو خیابان واحد نمونهگیری در نظر گرفته و بررسی شد. در هرخیابان تعدادی منزل مسکونی بهصورت تصادفی نظاممند انتخاب و با مراجعه به آنها از هرخانوار یکنفر، درصورت وجود دامنة سنی، بهعنوان پاسخگو برگزیده شد. تعداد واحدهای مسکونی موجود در هرخیابان بر تعداد پرسشنامههایی که باید در آن خیابان پر شود تقسیم و عدد حاصل (x) فاصلة بین واحدها درنظر گرفته شد. اولین واحد بهصورت تصادفی انتخاب و واحدهای بعدی با رعایت فاصلة x انتخاب شد. برای سنجش اعتبار تحقیق از اعتبار سازهای (انطباق پرسشها و گویهها با مبانی نظری) و اعتبار صوری (مراجعه به پژوهشگرانی که سابقة تحقیق در این زمینه را داشتهاند) استفاده کردهایم و پایایی ابزار را نیز با استفاده از آلفای کرونباخ سنجیدیم که مقدار آن بالای 7/0 و پذیرفتنی بوده است.
تعریف مفاهیم
منظور از هویت فردی مدرن درحقیقت همان خود است که شخص آن را بهمنزلة بازتابی از زندگیاش میپذیرد و دربردارندة تأمل و بازاندیشی در عرصههای مختلف زندگی و تحقق خویشتن در محیطی است که به طرزی بازتابی سازمان یافته است (گیدنز، 1385: 300). این مفهوم از سه مؤلفة تفکر بازاندیشانه، سیاست زندگی و اعتماد تشکیل شده است. انتزاعیبودن بیشازحد این مفهوم، هرگونه کار پژوهشی و تلاش برای عملیاتیساختن آن را بهغایت دشوار میسازد. ازهمینرو، اکثر پژوهشهایی که به این موضوع میپردازند، گویههایی از مؤلفههای هویت را متناسب با موضوع بررسی خود انتخاب میکنند. بدیهی است هیچ تحقیق منفردی نمیتواند داعیة مطالعة همة رفتارها و فعالیتها را داشته باشد تا به توصیف جامع از موضوع برسد. بههمیندلیل، در نوشتار حاضر از این سیاق استفاده کردهایم.
الف) "تفکر بازاندیشانه" عبارت است از آزمونکردن، نظارت و بازپرسی دائمی رفتارهای خود و دیگران و گفتوگوی فرد با خویشتن یا با دیگری، استفاده از ادلة قوی و منطقی دربرابر انتقادهای فرد از خود یا جوابگویی به نقد دیگران (بلوردی، 1387: 79).
ب) "سیاست زندگی" سیاست شیوة زندگی و تصمیمگیریهای مرتبط با زندگی و درواقع سیاست تحقق خویشتن در محیطی است که به طرزی بازتابی سازمان یافته است (گیدنز، 1385: 148). مفهوم "سیاست زندگی" بهواسطة دو زیربعد مدیریت بدن و روابط بینشخصی بهشکلی دقیقتر تعریف میشود: 1. زیربعد مدیریت بدن (نظارت و دستکاری مستمر بر ویژگیهای ظاهری و مرئی بدن)؛ و 2. زیربعد "اهمیتدادن به روابط بینشخصی" (نحوة سازماندادن به روابط خود با دیگران، هم در خانواده و هم در اجتماع بیرون از خانواده و درواقع میزان اهمیتدادن به مناسبتهای زندگی). اما ازآنجاکه بعد مدیریت بدن با متغیر مستقل همپوشانی دارد، در اینجا فقط از بعد دوم برای سنجش مفهوم سیاست زندگی استفاده کردهایم.
پس از سنجش اعتبار و پایایی این مقیاس، شکلگیری هویت فردی مدرن درمیان دانشجویان برحسب مجموع نمرههایی که آنها در پاسخها به دست آوردهاند، در سطح ترتیبی با سه گزینة "کم"، "متوسط" و "زیاد" اندازهگیری شده است. برای اینکار ابتدا نمرة پاسخگویان در ابعاد سهگانه تقسیم شد و سپس مجموع نمرههای سه بعد تفکر بازاندیشانه، سیاست زندگی و اعتماد با هم جمع شد و نمرة خام بهدستآمده براساس درصدهای تجمعی به سه مقولة سنتی، بینابینی و مدرن تقسیم شد.
بیواسطهترین معنای مصرف نیز به فرآیندی اشاره دارد که در آن، کالاهای مادی و خدمات برای ارضای نیازها بهکار گرفته میشوند. اما در سطحی فراتر، مصرف همة انواع فعالیتهای اجتماعی است که میتواند برای تعیین ویژگیها و هویت مردم بهکار رود (چنی، 1996: 14). مصرف را از دو بعد عینی یا میزان استفاده و بعد ذهنی یا میزان اهمیت مقولههای آن در تشخصیابی فردی مطالعه کردهایم. این مفهوم بهکمک مقولة مصرف پوشاک، مصرف بهداشتیـآرایشی و مصارف هنری کانون توجه است. پس از جمعآوری دادهها، پاسخها در بعد عینی با جمع نمرههای پاسخگو به سه مقولة پایین، متوسط و بالا و در بعد ذهنی (نگرش به مصرف) به سه مقولة منفی، بینابین و مثبت تقسیم شدهاند.
یافتههای پژوهش
دامنة سنی پاسخگویان بین 15 تا 30 سال در نوسان بوده و میانگین آن 7/24 سال بوده است. 49 درصد از پاسخگویان زن و 51 درصد مرد بودهاند.
جدول1. توزیع پرسششوندگان برحسب نگرش به مقولههای مصرف (بعد ذهنی)
گویههای نگرش به مقولههای مصرف |
بسیار مخالف و مخالف 0/0 |
بینابین0/0 |
بسیارموافق و موافق 0/0 |
گوشدادن به موسیقی پاپ و جاز جدید ایرانی یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
5/60 |
1/13 |
4/26 |
گوشدادن به موسیقی پاپ و جاز قدیم ایرانی (قبل از انقلاب) یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
9/77 |
6/15 |
6.5 |
گوشدادن به موزیکهای تند غربی تکنو، رپ و هویمتال یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
8/64 |
2/16 |
19 |
گوشدادن به موسیقیهای مجاز رادیو و تلویزیون یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
2/90 |
7/5 |
¼ |
گوشدادن به موسیقیهای اصیل ایرانی یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
9/35 |
5/26 |
6/37 |
گوشدادن به موسیقیهای کلاسیک بدون خواننده یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
9/90 |
2/3 |
9/5 |
مطالعة کتابهای فلسفی یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
5/95 |
3/3 |
2/1 |
مطالعة رمان کلاسیک یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
9/38 |
41 |
1/20 |
مطالعة کتابهای شعر یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
3/47 |
6/14 |
1/38 |
مطالعة کتابهای علمی و درسی یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
9/27 |
7/26 |
4/45 |
مطالعة کتابهای مذهبی یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
3/46 |
3/35 |
3/18 |
مطالعة کتابهای تاریخی یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
1/29 |
3/39 |
6/31 |
پوشیدن لباس و مدهای جدید یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
9/10 |
9/35 |
2/53 |
پوشیدن لباسهای رسمی (مانتو یا کتوشلوار ساده و بدون مدل) یکی از راههای نشاندادن خود درجمع است |
1/31 |
7/46 |
2/22 |
پوشیدن لباسهای رسمی (مدلدار و رنگهای روشن) یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
6/6 |
4/14 |
79 |
پوشیدن کفشهای روز یا اسپرت یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
2/24 |
4/34 |
4/41 |
پوشیدن ساعت مد روز یکی از راههای نشاندادن خود در جمع است |
4/6 |
1/6 |
5/78 |
استحمام روزانه یا دو روز یکبار موجب توجه و پذیرش بیشتر فرد در جمع میگردد |
6/44 |
9/15 |
5/39 |
آرایش مو موجب توجه و پذیرش بیشتر فرد در جمع میگردد |
7/18 |
20 |
3/61 |
آرایش یا اصلاح صورت موجب توجه و پذیرش بیشتر فرد در جمع میگردد |
1 |
2/7 |
8/91 |
استفاده از عطر و ادکلن موجب توجه و پذیرش بیشتر فرد در جمع میگردد |
3/7 |
9/14 |
8/77 |
استفاده از دئودورانت موجب توجه و پذیرش بیشتر فرد در جمع میگردد |
1/28 |
18 |
9/53 |
استفاده از لنز رنگی موجب توجه و پذیرش بیشتر فرد در جمع میگردد |
1/85 |
4/9 |
5/5 |
طبق یافتههای جدول 1، مقولة مصرف هنری جایگاه درخور تأملی درمیان پاسخگویان ندارد. این موضوع در سلیقة ادبی نمود برجستهتری دارد و نشاندهندة فقدان نگرش مثبت جوانان شهر کرمان به مطالعه است. درطرف دیگر، نگرش به مقولههای پوشاک و وسائل آرایشیـبهداشتی بیشترین موافقت و کمترین مخالفت را دارد. هرچند امروزه گسترش رسانههای جمعی و جهانی دسترسی به محصولات فرهنگی و هنری را آسانتر از قبل کرده و تفاوتهای طبقاتی و سطوح درآمدی نیز نمیتوانند تفاوتهای معنیداری در میزان مصرف این محصولات به وجود بیاورند، مشاهده میشود که نگرش مثبتی به مصرف این نوع محصولات درمیان پاسخگویان وجود نداشته است. درمقابل، نگرش به مصرف کالاهای عینی که واجد معانی نمادین هستند (مانند پوشاک) و نیز مدیریت بدن مثبتتر بوده است. در توجیه این مسئله میتوان گفت گمنامی در زندگی کلانشهری موجب شده است تا نمادهای منزلت و هویت بیش از پیش بصری شود و درنتیجه کنشگران با مصرف این کالاها درصدد برساخت هویت فردی و نشاندادن کیستی و جایگاه خویش به دیگران ناشناس برآیند. میتوان دریافت که فرآیند مصرف و هویتیابی بهسمت گسستن از شالودههای فرهنگی و تبدیلشدن به فرایندهای تودهای و پیشپاافتاده درحرکت است. براینمبنا، نسل جوان میکوشد از دردسترسترین راه هویتیابی کند. امکان استفاده از پوشاک و انتخابهای سادهتر مرتبط با بدن، امکان ساختن تصویری پرمنزلت از خویشتن را آشکارا بهروی همگان گشوده است. قسم دیگر موضوع مطالعه، بعد عینی مصرف است که با میزان پرداختن به رفتارهای مصرفی کاویده شده است.
یافتههای جدول 2 نیز با یافتههای جدول پیشین همسو است و آنها را تأیید میکند. در بعد عینی مصرف (رفتارهای مصرفی) نیز بعد فرهنگی و هنری در جایگاه پایینتری قرار داشته است و نسبتهای کمتری از پاسخگویان به انجام این رفتارها دست زدهاند. درمقابل، بیشترین میزان رفتارهای مصرفی در بعد پوشاک و مصرف وسائل بهداشتی و آرایشی بوده است. در اینجا هم میتوان گفت مصرف کالاهای فرهنگی و هنری، ازآنجاکه کمتر درمعرض دید دیگران قرار میگیرد، نمیتواند حامل پیامهای نمادین درخصوص هویت و منزلت افراد باشد. بنابراین، کنشگران ترجیح میدهند رفتارهای مصرفی خود را به مواردی معطوف سازند (آرایش مو و صورت، پوشاک، ساعت مد روز و...) که برای همگان مرئی است تا با نمایش آن بتوانند با تعریف و ارائة هویت فردی خود به دیگران، درکنار ایجاد تمایز بین خود و دیگری منزلت کسب کنند.
جدول 2. توزیع فراوانی پرسششوندگان برحسب پرداختن به رفتارهای مصرفی (بعد عینی)
گویههای میزان مصرف |
اصلا و کم 0/0 |
بینابین (تا اندازهای) 0/0 |
زیاد و خیلی زیاد 0/0 |
||
مصارف هنری |
موسیقی |
موسیقی پاپ و جاز جدید ایرانی |
5/17 |
7/43 |
8/38 |
موسیقی پاپ و جاز قدیم ایرانی (قبل از انقلاب) |
9/81 |
2/15 |
9/2 |
||
موزیکهای تند غربی تکنو، رپ و هوی متال |
5/47 |
9/20 |
6/31 |
||
موسیقیهای مجاز رادیو و تلویزیون |
3/95 |
2/2 |
5/2 |
||
موسیقیهای اصیل ایرانی |
4/57 |
7/16 |
9/25 |
||
موسیقیهای کلاسیک بدون خواننده |
1/97 |
6/1 |
3/1 |
||
سلایق ادبی |
مطالعه کتب فلسفی |
98 |
7/1 |
3/0 |
|
مطالعه رمان کلاسیک |
6/73 |
8/17 |
6/8 |
||
مطالعه کتب شعر |
2/69 |
4/13 |
4/17 |
||
مطالعه کتب علمی و درسی |
3/61 |
8/21 |
9/16 |
||
مطالعه کتب مذهبی |
4/60 |
7/17 |
9/21 |
||
مطالعه کتب تاریخی |
6/48 |
8/20 |
6/30 |
||
پوشاک |
لباسها و مدهای جدید |
6/13 |
2/36 |
2/50 |
|
لباسها رسمی (مانتو ساده یا کتوشلوار بدون مدل) |
3/59 |
17 |
7/23 |
||
لباسهای رسمی (مدلدار و رنگهای روشن) |
8/42 |
3/8 |
9/48 |
||
کفشهای روز یا اسپرت |
4/48 |
7/21 |
9/29 |
||
ساعت مد روز |
6/12 |
4/4 |
83 |
||
مصارف بهداشتی آرایشی |
استحمام روزانه یا دو روز یکبار |
9/43 |
6/4 |
5/51 |
|
آرایش مو |
5/5 |
3/10 |
2/84 |
||
آرایش یا اصلاح صورت |
9/1 |
8/44 |
3/53 |
||
استفاده از عطر و ادکلن |
1/13 |
1/40 |
8/46 |
||
استفاده از دئودورانت |
4/35 |
9/24 |
7/39 |
||
لنز رنگی |
2/95 |
8/2 |
2 |
جدول 3 ترسیم هویت فردی مدرن درمیان پاسخگویان و مؤلفههای سهگانة آن است:
جدول 3. توزیع فراوانی و درصد پرسششوندگان برحسب سطوح هویت و مؤلفههای آن
|
فراوانی |
درصد |
|
فراوانی |
درصد |
||
هویت فردی |
سنتی |
113 |
45 |
سیاست زندگی |
پایین |
90 |
1/23 |
بینابینی |
207 |
40 |
متوسط |
216 |
4/55 |
||
مدرن |
70 |
15 |
بالا |
84 |
5/21 |
||
جمع کل |
390 |
100 |
جمع کل |
390 |
100 |
||
تفکر بازاندیشانه |
پایین |
105 |
9/26 |
اعتماد |
پائین |
127 |
6/32 |
متوسط |
211 |
1/54 |
متوسط |
198 |
8/50 |
||
بالا |
74 |
19 |
بالا |
65 |
6/16 |
||
جمع کل |
390 |
100 |
جمع کل |
390 |
100 |
آنگونه که دادههای جدول نشان میدهند، هویت فردی 45 درصد از پاسخگویان سنتی، 40 درصد بینابین و 15 درصد مدرن بوده است. توزیع ابعاد سهگانة هویت درمیان پاسخگویان نیز نشان میدهد که در مقولة سیاست زندگی، نسبت بیشتری از پاسخگویان (5/21) در سطح بالا و به هویت مدرن نزدیکتر بودهاند و در مقولة اعتماد نیز نسبت بیشتری از پاسخگویان (6/23 درصد) در سطح پایین قرار داشتهاند. جدول 4 رابطة ابعاد ذهنی و عینی مصرف را با سطوح هویت شخصی نشان میدهد:
جدول 4. توزیع پرسششوندگان در مقولههای مصرف به تفکیک سطوح هویت شخصی (%)
هویت مصرف |
سنتی |
بینابین |
مدرن |
جمع |
||
% |
N |
|||||
نگرش به مقولههای مصرف (بعد ذهنی) |
منفی |
6/68 |
9/24 |
5/6 |
100 |
62 |
بینابین |
5/12 |
6/48 |
9/38 |
100 |
124 |
|
مثبت |
8/2 |
9/46 |
3/50 |
100 |
204 |
|
K tau-b= -0/28 sig=0/001 |
||||||
پرداخت به رفتارهای مصرف (بعد عینی) |
کم |
4/45 |
8/42 |
8/39 |
100 |
101 |
بینابین |
7/10 |
5/57 |
8/31 |
100 |
103 |
|
بالا |
5/1 |
6/41 |
9/56 |
100 |
183 |
|
K tau-b= -0/24 sig=0/001 |
همانگونه که یافتههای جدول نشان میدهند، هویت شخصی مدرن درمیان کسانی که نگرش مثبت و بعد عینی بالایی به مصرف دارند، بیش از کسانی است که نگرش بینابین و منفی به این مقولهها دارند. در اکثر قسمتهای جدول، روند ثابت و پیوستهای از افزایش و کاهش مشاهده میشود. در ستون "هویت مدرن" هرقدر از مقولههای پایین به سمت مقولههای بالا حرکت کنیم، به نسبت کسانی که بعد ذهنی و عینی بیشتری دارند افزوده میشود. این فرایند در ستون "هویت سنتی" معکوس نیز دنبال میشود و پیوسته با بالارفتن بعد ذهنی و عینی مصرف، از نسبت هویت سنتی کاسته میشود. بهعبارتی، میتوان گفت رابطهای مستقیم بین مصرف در هردو بعد عینی و ذهنی و هویت فردی مدرن وجود دارد؛ بهنحویکه با افزایش میزان مصرف و نیز تشدید نگرش مثبت به مصرف بر میزان هویت فردی مدرن افزوده میشود.
بحث و نتیجهگیری
در هرجامعهای، سنتی یا مدرن، امکانات و لوازمی برای هویتیابی اقشار و گروههای اجتماعی مهیاست. این امکانات و لوازم موجب خلق معانی و هویتیابیهایی میشوند که افراد عضو هرجامعه بهسادگی آن را درک میکنند و ازطریق درک معانی مترتب بر این هویتها، روابط اجتماعی خود را سامان میدهند. اگرچه در همة جوامع، میزانی از تعاریف برای هویتهای اجتماعی وجود دارد، هرچه بر میزان پیچیدگیهای جامعه افزوده میشود، ازیکسو تعداد گروههای اجتماعی فزونی میگیرد و ازسوی دیگر، ابزاری که برای هویتیابی بهکار میرود متکثر میشود. جامعة کنونی ما نیز در فرآیند پیچیدة جهانیشدن قرار گرفته و نمیتواند راهی کاملاً جداگانه در پیش گیرد. یافتههای برآمده از پژوهش نشان میدهد که مصارف متظاهرانه و دردسترس دربین جوانان از اهمیت ویژهای برخوردار شده است؛ زیرا مقولههایی که نشاندهندة اهمیت این مقولهها دربین جوانان هستند، درصدهای بالایی را نشان میدهد. بهعبارت دیگر، نتایج نشان میدهد امروزه داشتن ظاهری زیبا و پسندیده نزد جوانان از اهمیت ویژهای برخوردار شده است. جوانان بهمنزلة گروههای اجتماعی درگیر رقابت هویتیابی، برای پیشبرد هدفهای مطلوب خود به لوازمی بیشتر اهمیت میدهند که بر آن نظارت دارند و تحت کنترلشان است. بدن و سطوح آن فرصتهای بیشتری را برای این کار فراهم میآورد و ازجمله ابزارهایی است که شخص ازطریق آن روایت معینی از هویت فردی خود برمیسازد. درعینحال، "خود" نیز به طرز کموبیش ثابتی از ورای همین روایت درمعرض تماشا و ارزیابی دیگران قرار میگیرد. ازسوی دیگر، پس از آزمون تجربی این پیشفرضها، که مصرف جوانان با هویت فردی آنان رابطه دارد، نتایج حکایت از آن دارد که مصرف جوانان با هویت فردی آنان دارای همبستگی معناداری است. این نتایج ناظر بر همسانی با مطالب چاوشیان (1381) و گیدنز (1385) نیز هست.
دراین زمینه، همگام با زیمل، میتوان مصرف کالاها و ایجاد سبکهای زندگی را برای فرد هویتبخش دانست؛ چراکه مردم به مدهای جدید جذب میشوند و میخواهند به هویت شخصی خود شکل دهند (حمیدی و فرجی، 1386). بوردیو نیز نشان میدهد که چگونه افراد ازمیان انواع ابزار مصرفی، روشهای لباسپوشیدن و آرایشکردن را انتخاب میکنند تا هویت خود را مشخص سازند. این بررسی نیز تمایل جوانان را بیشتر در بعد بصری یا دیداری و نمودهای عینی نشان میدهد. این بیان حکایت از آن دارد که امروزه در دنیای مصرفی، تلاشهای زیادی درباب مصرف متظاهرانه انجام میگیرد تا ازاینطریق تشخصیابی حاصل شود. در جمعبندی نهایی مباحث تحلیلی و با عطف توجه به نتایج، میتوان گفت افزایش نقش عاملیت جوانان، میل به ابراز هویت ازطریق سازوکارهای بصری و نمادی را افزایش داده است. درواقع، این مشخصه مبین آن است که افراد به مدد سازوکارهایی چون مصرف ظاهری، هویت خویش را ابراز کردهاند؛ چراکه مصرف عینی طیف وسیعی از انتخابها را در اختیار فرد قرار میدهد و هرانتخاب، نشاندهندة ارزشها و نگرشهای عاملیت انسانی است. میتوان اینگونه استدلال کرد که ذائقهها و ارزشهای پرسششوندگان از مصارف فرهنگی رویگردان شده است. این مطلب در امتداد بیان سوبل است که شاخصهای مصرف باید ابزاری باشند که در جامعه قابلتشخیصترند (سوبل، به نقل از فاضلی، 1382: 125). چنین نگرشها و رفتارهایی نشان میدهد که تا چه حد سیاستگذاری فرهنگی حساس، دشوار و پیچیده است. برنامهریزی فرهنگی همچون هر برنامهریزی دیگر نیازمند شناخت ارزشها و گرایشهای نسل جوان است. بااینحال، نکتة مهم و حائز اهمیت این است که "سیاستگذاریهای فرهنگی"، بهمعنای کنترل تولید و مصرف فرهنگی، مستلزم آگاهی از ارزشها، نگرشها و رفتارهای گروه هدف است. رفتارهای پرسششوندگان نشاندهندة برخی روندهای تحولات فرهنگی دارد. جدا از اینکه طیف این رفتارها را تا چه میزان گسترده یا محدود بدانیم و جدا از آنکه چه داوری ارزشی دربارة این رفتارها داشته باشیم، نباید از اهمیت تحولات فرهنگی در سطح زندگی روزمره غافل شویم.