نوع مقاله : علمی

نویسندگان

1 کارشناس‌ارشد مطالعات زنان، پژوهشگاه رویان، پژوهشکدة زیست‌شناسی و علوم پزشکی تولیدمثل جهاد دانشگاهی، مرکز تحقیقات اپیدمیولوژی باروری، گروه اپیدمیولوژی و سلامت باروری

2 استادیار گروه جامعه‌شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی

3 استاد گروه علوم اجتماعی، مردم‌شناسی و جمعیت‌شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات

4 استادیار گروه اپیدمیولوژی و سلامت باروری، پژوهشگاه رویان، پژوهشکدة زیست‌شناسی و علوم پزشکی تولیدمثل جهاد دانشگاهی، مرکز تحقیقات اپیدمیولوژی باروری، گروه اپیدمیولوژی و سلامت باروری

5 کارشناس‌ارشد مطالعات زنان، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات

چکیده

استفاده از شیوة اهدای تخمک ازجمله فناوری‌های کمک ‌باروری (ART) است که در سال‌های اخیر به دنبال موفقیت روزافزون آن به زنان ناباروری که به دلیل مشکلات تخمدان یا دیگر موضوع‌های پزشکی قادر به فرزندآوری با تخمک خود نیستند، امید بسیار زیادی برای رسیدن به آرزوی داشتن فرزند بخشیده است. شناخت تجربة زنان نابارور در دورة دشوار تصمیم‌گیری برای استفاده از اهدای تخمک و ترجیح این شیوة درمان به دیگر راه‌های جایگزین (فرزندپذیری یا ادامة زندگی بدون فرزند)، بسیار بااهمیت می‌نماید و پژوهش‌های انگشت‌‌شماری در سطح داخلی با توجه به موضوعات اجتماعی و فرهنگی خاص کشور برای شناخت این پدیده صورت گرفته ‌است.مقالة حاضر به توصیف تجربة زنان نابارور از انتخاب اهدای تخمک به‌مثابة راهی برای رسیدن به مادری می‌پردازد. محقق با هدف شناخت و توصیف این تجربه از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی استفاده کرده است و یازده مشارکت‌کننده را تحت مصاحبة ‌عمیق نیمه‌ساختاریافته قرار داده است. مشارکت‌کنندگان این پژوهش از میان زنانی که برای درمان اهدای تخمک به پژوهشگاه رویان مراجعه کرده بودند، به شیوة نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. اجرای پژوهش و تحلیل داده‌ها براساس طرح عملی کلایزی انجام شد. یافته‌ها حاصل از توصیف‌های زنان شامل شش عبارت اصلی است: امکان حفظ محرمانگی در اهدای تخمک، امکان تجربة‌ حاملگی، زایمان و شیردهی در اهدای تخمک، انتقال ژنتیک شوهر، تأثیر زمان در انتخاب اهدای تخمک، مجازبودن اهدای تخمک  به ‌لحاظ شرعی، بار عاطفی و اجتماعی ناباروری.
 

کلیدواژه‌ها

مقدمه

ناباروری[1] در تعریف پزشکی آن به «رخ ندادن حاملگی به­دنبال یک سال مقاربت محافظت ‌نشده (بدون استفاده از روش­های جلوگیری از حاملگی)» اطلاق می­شود (بِرِک[2]، 2011: 1186). براساس گزارش سازمان سلامت جهانی[3] ناباروری در سراسر جهان به­طور تقریبی در 8 تا 12 درصد از زوج­هایی که در سن باروری (15 تا 49 سال) هستند دیده می‌شود. در ایران نیز مطالعة سال 2000 سازمان بهداشت جهانی، میزان ناباروری در تهران را 12 درصد گزارش کرد. مطالعات سال‌های اخیر از افزایش میزان ناباروری در جامعة ایران خبر داده­اند و در آخرین مطالعه­ شیوع ناباروری 9/24 درصد گزارش شده است (وحیدی و دیگران، 1385). ناباروری اگرچه موضوعی پزشکی تلقی می­شود، هم­زمان دارای جنبه­های روانی و اجتماعی نیز هست. زوج­های نابارور –به‌ویژه زنان- با فشار اجتماعی[4] بسیار زیادی برای باروری و داشتن فرزند روبه‌رو هستند (رفعت‌جاه، 1383). فشار برای پذیرش نقش مادری به‌اندازه­ای شدید است که گویی­زنی که مادر نیست، هویت جنسیتی[5]­اش دچار اختلال است. این وضعیت حکم مادری[6] نامیده می‌شود. تا آنجا که طبق پژوهش­های انجام‌شده، افرادی که به‌طور خودخواسته تصمیم می­گیرند فرزندی نداشته باشند، افرادی گمراه با سازگاری ضعیف درنظر گرفته می­شوند (پترسون، 1983 به نقل از هاید، 1387).

مادری[7] مهم­ترین نقشی تلقی می­شود که هر زن باید در زندگی برعهده بگیرد (رفعت­جاه، 1383)؛ به‌گونه­ای که زنان در جامعه مجبور به مادرشدن هستند. این اجبار و رشد چشمگیر فناوری­های کمک‌باروری[8] در سال­های اخیر باعث شده که زوج‌های نابارور بسیاری برای رسیدن به آرزوی خود به دنبال این شیوه­های جدید درمان ناباروری باشند. تاآنجاکه در سال 2000 بیش از یک میلیون کودک در سراسر جهان به­دنبال فناوری­های کمک‌باروری به دنیا آمده­اند (گزارش سازمان بهداشت جهانی، 2002).

«فناوری­های کمک‌باروری در تعریف به مداخلات پزشکی برای به‌دست‌آوردن تخمک گفته می­شود. این فناوری‌ها، که رایج‌ترین آنها لقاح برون‌تنی[9] است، می‌تواند با تخمک اهدایی[10] نیز صورت گیرد» (بِرِک، 2011: 1237). در این شیوه، اسپرم مرد و تخمکِ زن اهداکننده در خارج از بدن و در محیط آزمایشگاه، با هم ترکیب می‌شوند و بعد از لقاح و گذشت 48 تا 72 ساعت، جنین حاصل به رحم زن نابارور منتقل می‌شود. جنین منتقل‌شده در 30­ تا 35 درصد از موارد در رحم لانه‌گزینی و رشد می‌کند؛ ازاین‌رو زنان مبتلا به نارسایی زودرس تخمدان، کیفیت پایین تخمک­ها و پاسخ­دهی ضعیف تخمدان به تحریک­گذاری قادر به باروری با تخمکِ خود نیستند یا زنانی که سابقة درمان‌های متعدد ناموفق پیشرفتة ناباروری را دارند، می‌توانند با تخمک اهدایی، دورة بارداری، زایمان و شیردهی را تجربه کنند (بِرِک، 2011: 1246). اما آنها حلقة­ اتصال ژنتیک خود با فرزند را به علت ورود شخص سوم (اهداکنندة تخمک) از دست می‌دهند.

از نکته‌های مثبت مادری با تخمک اهدایی، که زنان گیرنده در مطالعات قبلی به آن اشاره کرده­اند، تجربه‌کردن بارداری، زایمان، شیردهی و کاهش بروز مشکلات کروموزمی است و ازطرف دیگر امکانی برای شوهر فراهم می­آورد که فرزندی با ژنتیک خود داشته باشد. زنان گیرندة تخمک اهدایی، ازدست‌دادن نسل ژنتیکی خود را ازجمله نکته‌های منفی دریافت تخمک اهدایی می­دانند (هرشبرگر[11]، 2007؛ ایزدیار، 1391). دریافت ویژگی‌های ژنتیکی فرد دیگر در خانواده، آنان را با نگرانی­های بسیار زیادی مواجه می­کند. تصمیم‌گیری بین اهداکنندة شناس یا ناشناس، ارتباط اهداکننده در آینده، به‌ویژه در اهدا به صورت شناس و مبهم‌بودن گذشتة ژنتیکی فرزند حاصل در درمان ناشناس از موضوعاتی هستند که زنان گیرندة تخمک اهدایی به آنها اشاره کرده­اند (هرشبرگر، 2007؛ ایزدیار، 1391). علاوه‌بر مطالعات اندک پیش‌گفته در زمینة تجربة زنان گیرندة تخمک اهدایی، مطالعات دیگر به روابط عاطفی و بهزیستی روانی خانواده­هایی پرداخته‌اند که به‌کمک اهدا صاحب فرزند شده­اند (هالِبون[12]، 1991؛ وان بِرکِل[13]، 2007؛ گولومبوک[14] و دیگران، 2011؛ گولومبوک و دیگران، 2004؛ گولومبوک و دیگران، 1999). مطالعات دیگر به چالش‌های فراروی والدین درخصوص افشای حقیقت برای کودک و درنهایت شکل­گیری الگوی تصمیم­گیری والدین دراین‌باره تمرکز دارند (ریدینگز[15]، 2012؛ جادوا[16]، 2011؛ وان بِرکِل 2007؛ هرشبرگر، 2007؛ مورای[17]، 2003).

این درحالی است که تجربة زنان نابارور در دورة ­دشوار تصمیم‌گیری و انتخاب دریافت تخمک اهدایی، به‌مثابة­­ راه‌حل برون­رفت از وضعیت زندگی بدون فرزند و ترجیح این شیوة درمان به دیگر راه‌های جایگزین (فرزندپذیری یا ادامة زندگی بدون فرزند)، از موضوع‌های بااهمیتی است که تجربة­ آن با توجه به مسائل اجتماعی‌ـ فرهنگی خاص کشور درک یا گزارش نشده است و افراد حرفه‌ای کمک‌رسان مانند مددکاران اجتماعی و مشاوران خانواده را با شواهد بسیار کمی برای راهنمایی کار با این افراد مواجه ساخته‌ است.

مقالة­ حاضر به توصیف تجربة زنان نابارور در فرایند انتخاب اهدای تخمک به‌مثابة راهی برای رسیدن به مادری می­پردازد. به این منظور، پژوهش حاضر تجربة­ مستقیم زنانی را که دارای تجربة زیستة درمان لقاح برون‌تنی هستند، مطالعه کرده است؛ منظری که از رهیافت ادموند هوسرل در پدیدارشناسی متأثر است و بازگشت به سوی خود چیزها را توصیه می­کند (ایزدیار، 1391).

یافته‌های این مقاله ازجمله نتایج پژوهش گسترده­تری است که با عنوان «بررسی پدیدارشناختی تجربة زیستة زنان نابارور» در سال 1390-1391 در پژوهشگاه رویان انجام شده است. این مقاله شامل چهار بخش روش‌شناسی پژوهش، یافته­ها، بحث و نتیجه‌گیری است که در ادامه به آن پرداخته می‌شود.

روش‌شناسی پژوهش

هدف پژوهش پیش­ِ رو، شناخت تجربة­ زنان نابارور گیرندة تخمک اهدایی در فرایند انتخاب این شیوة درمان برای رسیدن به مادری است؛ ازاین‌رو رویکرد پدیدارشناسی توصیفی، به‌مثابة شیوة­ مناسب کاوش، تحلیل و توصیف مستقیم این پدیده و تا حد ممکن آزاد از پیش­فرض­ها به‌کار گرفته می‌شود (اسپیگل‌برگ، 1975: 75 به نقل از محمدپور، 1389: 276). به عبارت دیگر، روش پدیدارشناسی می­کوشد تجربه‌های انسان را در متن و زمینه­ای که در آن روی می­دهد توصیف کند (محمدپور، 1389: 262). به‌این‌منظور این شیوه با هدف دریافت و فهم تجربة ­زیستة زنان نابارور گیرندة تخمک اهدایی، با تأکید بر غنا، وسعت و عمق این تجربه­ها به‌کارگرفته شده است. اسپیگلبرگ (1965 و 1975) سه مرحله را در این نوع پدیدارشناسی از هم تشخیص داده است:

«الف) شهود: این مرحله مستلزم آن است که محقق به طور کامل در پدیدة تحت مطالعه غوطه­ور شود و گامی فرایندی است که به‌آن‌وسیله محقق به کسب آگاهی دربارة پدیده، آن‌طورکه مشارکت‌کننده­ها توصیف می‌کنند، می‌پردازد.

ب) تحلیل: دومین گام تحلیل پدیدارشناختی است که عبارت است از شناسایی ذات پدیدة تحت بررسی براساس داده­های به‌دست‌آمده و اینکه چطور این داده­ها ارائه ­شوند.

ج) تشریح: هدف از مرحلة تشریح، ارتباط‌دادن و ‌نگارش‌ توصیف­های شفاهی و عناصر اساسی پدیده‌هاست» (محمدپور، 1389: 277).»

«تحلیل پدیدارشناختی از دشوارترین شیوه‌های تحلیل داده‌هاست. هدف تحلیلِ پدیدارشناختی، درک و استخراج معنای موجود در پدیدار یا ذات[18] پدیدة تحت مطالعه است... پدیدارشناسی درصدد است تا پدیده‌ها را با اتکای به مشخصه‌ها و ویژگی‌های (ذات­ها/جوهره­ها) خودشان توضیح دهد. در این شیوة تحلیل، محقق باید با رهاکردن خود از دام همة عادت‌واره‌های فکری پیشین، پرهیز از کاربرد هرگونه نظریه یا فرضیة راهنما و اپوخه ‌پدیدة مورد مطالعه (فرایند در پرانتزگذاری) آن را توصیف کند» (محمدپور، 1390: 87).

مشارکت‌کنندگان در پژوهش، یازده زن نابارور هستند که به­ دلیل مشکلات تخمدان، امکان‌ باروری با تخمک خود را ندارند و جهت دریافت خدمات درمان تخمک اهدایی از زمستان 1389 تا پاییز 1390 به پژوهشگاه رویان مراجعه کردند. سن زنان مشارکت‌کننده از 31 تا 46 و تحصیلات آنان از ابتدایی تا کارشناسی‌ارشد بود. پنج مشارکت‌کننده شاغل، پنج مشارکت‌کننده در زمان مصاحبه خانه­دار و یک مورد بازنشسته بود. زنان شرکت‌کننده در این پژوهش در شش وضعیت درمانی قرار دارند. جدول 1 وضعیت­های ممکن و تعداد مصاحبه‌ها را نشان می‌دهد.

جدول 1. وضعیت درمانی مشارکت‌کنندگان در پژوهش

وضعیت‌

وضعیت شماره 1

وضعیت شماره 2

وضعیت شماره3

وضعیت شماره4

وضعیت شماره 5

وضعیت

شماره 6

درلیست انتظار قرار دارند

در پروسه­ درمان هستند

در انتظار دو هفته­ای نتیجه درمان هستند

درمان با نتیجه ناموفق

درمان با نتیجه موفق و زن در دوره بارداری است

کودک­ حاصل­از تخمک اهدایی متولد شده است

تعداد

مصاحبه

1

1

1

1

3

4

 

در توضیح وضعیت­های شش­گانه باید گفت، زنان ناباروری که پس از بررسی پزشکی با پیشنهاد اهدای تخمک ازسوی پزشک متخصص زنان مواجه می­شوند، پس از دریافت مشاوره و تصمیم‌گیری دربارة دریافت تخمک اهدایی، در لیست انتظار ورود به درمان قرار می‌گیرند (وضعیت اول). پس از گذشت زمان انتظار برای دریافت درمان اهدای تخمک که به دلیل محدودیت تعداد اهداکنندگان تخمک، غالباً دو تا سه‌سال ادامه می­یابد، زوجین امکان ورود به مرحلة درمان را پیدا می‌کنند. این مرحلة درمانی به‌طور تقریبی دوماه به طول می‌انجامد که شامل هماهنگ‌کردن دورة­ قاعدگی گیرنده و اهداکنندة تخمک است و با آماده‌سازی رحم گیرنده و تحریک تخمک­گذاری اهداکننده ادامه می­یابد (وضعیت دوم) و درنهایت، درمان با انتقال جنین (حاصل از لقاح تخمک اهداکننده و اسپرم مرد در آزمایشگاه) به رحم گیرنده به پایان می­رسد. پس از انتقال جنین به رحم، دو هفته انتظار برای نتیجة بارداری آغاز می­شود (وضعیت سوم) و ازآنجاکه میزان موفقیت این درمان در بهترین وضعیت 35 درصد است، عده­ای پس از دوهفته انتظار با نتیجة منفی مواجه می­شوند (وضعیت چهارم) و دیگرن پس از نتیجة مثبت بارداری دورة حاملگی را می­گذرانند (وضعیت پنجم) که در این پژوهش در زمان مصاحبه یک مشارکت‌کننده در سه‌ماهة دوم و دو مشارکت‌کننده در سه‌ماهة سوم بارداری بودند. پس از اتمام دورة حاملگی، فرزند یا فرزندان حاصل از اهدای تخمک به­ دنیا می­آیند (وضعیت ششم). یک مشارکت‌کننده در وضعیت ششم، فرزندان دوقلوی ده‌ماهه و دیگران فرزندان تک‌قلوی یک‌ونیم‌ساله، دوساله و سه‌ساله داشتند.

با توجه به اصول نمونه­گیری هدفمند در تحقیقات کیفی، که رعایت الزامات مترتب بر اصول نمونه­گیری تصادفی در تحقیقات کمی (برابری تعداد نمونه­ها در هر وضعیت­ ذکر شده) در آن ضرورتی ندارد، محققان در انتخاب نمونه‌ها از تمرکز خاص بر یک وضعیت مشابه در میان مشارکت­کنندگان خودداری کردند تا گستره‌ای از تجربه‌های زیسته را ثبت کنند. ازاین‌جهت بیشترین تعداد مصاحبه در وضعیت ششم با چهار مصاحبه و وضعیت پنجم با سه مصاحبه انجام شد و با توجه به اینکه زنانی که در وضعیت­های پنجم و ششم هستند، وضعیت­های قبلی را نیز تجربه کرده‌­ بودند، گستردگی تجربة آنان به غنای پژوهش افزود.

زنان مشارکت‌کننده به شیوة نمونه‌گیری هدفمند و پس از اعلام رضایت جهت شرکت در پژوهش، تحت مصاحبة عمیق نیمه‌ساختاریافته به مدت زمان 45 تا 100 دقیقه با هماهنگی قبلی قرار گرفتند.  مصاحبه‌ها به صورت نیمه‌ساخت­یافته با سؤال باز «تجربة گرفتن تخمک اهدایی برای شما چگونه است؟» آغاز شد و محقق با سؤالاتی مشارکت‌کننده را به تشریح بیشتر پدیده هدایت کرد. سپس محقق با هدف شناخت ذات پدیده و با کمک محورهای مصاحبه (فرآیند تصمیم‌گیری برای اهدای تخمک و انتخاب این روش از بین دیگر بدیل‌ها برای مادرشدن) مصاحبه را از تشریح پدیده به سمت جست‌وجوی ذات مشترک بین آنها حرکت داد. شش مصاحبه در محل پژوهشگاه رویان، سه مصاحبه با تمایل خود مشارکت‌کنندگان در منزلشان، یک مصاحبه در دفتر کار مشارکت‌کننده و یک مصاحبه تلفنی انجام شده است. از مصاحبة نهم، اشباع داده‌ها اتفاق افتاد. با وجود این، محققان روند جمع­آوری داده را تا یازده مصاحبه ادامه دادند.

تحلیل داده­ها از همان مصاحبة اول که از فایل صوتی به صورت نوشتاری درآمد، براساس طرح عملی کُلایزی[19] (1978) آغاز شد. گام­های این طرح به شرح زیر انجام شد:

-  تمام توصیف‌های به‌عمل‌آمده از زنان نابارور جهت دست‌یابی به احساسی دربارة آنها بارها و بارها خوانده شد.

-  به هریک از روایت­ها برگشتیم و عبارت­های مهم را استخراج کردیم.

-  معنای هریک از عبارت­های مهم نوشته شد (این مرحله به فرمول‌بندی معانی موسوم است).

-  معانی فرمول‌بندی‌شده درقالب خوشه­هایی از مضمون­ها سازمان داده شد.

در این مرحله، مضمون­های به‌دست‌آمده به روایت­های اولیه جهت معتبرسازی آنها برگردانده شد. پژوهشگر داده‌ها یا مضمون‌‌های نامرتبط یا نامنطبق را حذف کرد.

-   نتایج مراحل قبلی درقالب یک توصیف مفصل و کامل از ناباروری و انتخاب اهدای تخمک ترکیب شدند.

-  توصیف مفصل و کامل از پدیدة اهدای تخمک تا حد امکان درقالب عبارتِ شناختی ناهم‌ارز صورت‌بندی شد (محمدپور، 1390). درنهایت معتبرسازی نهایی با بازگشت به مشارکت‌کنندگان برای "آزمون اعتبار"[20] نتایج انجام شد (هایشنر، 1985: 297).

 

یافته‌ها

شش عبارت اصلی از توصیف زنان مشارکت‌کننده از تجربة تحت مطالعه (انتخاب پدیدة اهدای تخمک) به دست آمد. این موارد عبارت‌اند از:

1)   امکان حفظ محرمانگی در اهدای تخمک؛

2)   امکان تجربة‌ حاملگی، زایمان و شیردهی در اهدای تخمک؛

3)   انتقال ژنتیک شوهر در اهدای تخمک؛

4)   تأثیر زمان در انتخاب اهدای تخمک؛

5)   مجازبودن اهدای تخمک به‌لحاظ شرعی؛

6)   بار عاطفی و اجتماعی ناباروری عاملی در انتخاب اهدای تخمک.

در ادامه به توصیف هر عبارت با استفاده از روایت‌های خود زنان می‌پردازیم.

1)   امکان حفظ محرمانگی در اهدای تخمک

مشارکت‌کنندگان در پژوهش، انتخاب اهدای تخمک را به دلیل امکان پنهان‌کردن آن از دیگران می­پذیرند و اکثر آنان تمایل دارند موضوع اهدای تخمک را رازی خانوادگی نگه دارند. این زنان به دلیل به‌وجودآمدن تجربة مادری بیولوژیک در اهدای تخمک این امکان را دارند که آن را از دیگران مخفی کنند و دورة بارداری، زایمان و شیردهی داشته باشند. مشارکت‌کنندة 4 که در زمان مصاحبه ماه هفتم بارداری خود را می‌گذرانید می‌گوید:

«اینکه این موضوع را کسی نمی­فهمید، خیلی برایم خوب بود، خیلی آرام‌ترم، خیلی اعتمادبه‌نفسم را بالا می‌برد. این موضوع [دریافت تخمک اهدایی] را فقط من می‌دانم و شوهرم و خدا، هیچ‌کس دیگر خبر ندارد. الان همه با من مثل یک زن باردار معمولی برخورد می­کنند. البته می‌دانند که من آی. وی. اِفی هستم، ولی نمی‌دانند تخمک اهدایی است، فکر می‌کنند تخمک خودم بوده...».

بیشتر زنان مشارکت‌کننده دانستن راز دریافت تخمک اهدایی را صرفاً به خود و شوهرشان محدود کرده­اند و برخی نیز اعضای مؤنث خانوادة خود (مادر و خواهر) را از این موضوع باخبر کرده­اند. آنچه گروهی از شرکت‌کنندگان در تجربة­ خود به آن اشاره و تأکید کرده‌اند، تلاش آنان برای مخفی‌نگه‌داشتن این واقعیت از دیگران، به‌خصوص خانوادة شوهر، است؛ آنان به‌شدت نگران واکنش دیگران دراین‌باره هستند: «وای اگر بدانند که واویلا می‌شود» (مشارکت‌کنندة 6)؛ یا «این‌جوری دیگر کسی نیست که توی رویم یا پشت سرم بگوید که این از کَسِ دیگری تخمک گرفته...» (مشارکت‌کنندة 3).

2)   امکان تجربة حاملگی، زایمان و شیردهی در اهدای تخمک

از نگاه زنان تحت پژوهش بارداری، زایمان و شیردهی نقش مهمی در برساخت تجربة مادری دارد. ازاین‌رو زنان پس از اطلاع از اینکه می­توانند این تجربه‌ها را در درمان اهدای تخمک داشته باشند، آن را انتخاب می‌کنند. مشارکت‌کنندة‌ 2 که در مدت انتظار برای دریافت تخمک اهدایی بود، دربارة انتخابش می­گوید: «من با این کار می‌توانم مثل همة زن‌ها بارداری و زایمان داشته باشم». در توصیف زن دیگر آمده است: «ازیک‌طرف خوب این اهدایی بود، ولی توی وجود خودم پرورش می‌گرفت. درست است از خودم نبود، ولی اینکه توی وجود خودم پرورش می‌گرفت خیلی به من آرامش می‌داد؛ تا اینکه من بخواهم بچة یکی را بگیرم و از نوزادی بزرگش کنم. حالا شاید آدم همان حس را داشته باشد، ولی اینکه خودت باردار می‌شوی و خودت به دنیا می‌آوری، بهش شیر می‌دهی...» (مشارکت‌کنندة 7).

نکتة مهم، برجسته‌سازی مادریِ بیولوژیک نسبت به مادریِ ژنتیک در ادراک آنان است؛ زنان گیرندة تخمک اهدایی به دلیل عدم امکان "تجربة­ مادری یک‌پارچه" ناشی از ورود زیست‌فناوری به مقولة مادری، در مواجهه با مفهوم مادری بر مادریِ بیولوژیک تأکید دارند:

«چیزی که خیلی مهم است اینکه توی آن نه‌ماه آن‌قدر با بچه‌ای که تخمکش از من نیست ارتباط بگیرم که وقتی به دنیا آمد حتی یک‌ده‌هزارم هم یادم نیفتد که این تخمکش از من نبوده. او از خون من تغذیه می‌کند، توی وجود من شکل می‌گیرد، من باید ارتباط خوبی باهاش بگیرم» (مشارکت‌کنندة 6).

3)   انتقال ژنتیک شوهر در اهدای تخمک

زنان از اهمیت انتقال ژنتیک شوهر در این شیوة درمانی سخن گفتند و آن را عامل مهمی در انتخاب این درمان در بین دیگر بدیل‌های پیش رو مانند فرزندپذیری می­دانند. زنان مشارکت‌کننده در روایت‌های خود، اصالت درخور تأملی به انتقال ژنتیک مرد می‌دهند و می­گویند: «خوبی‌اش این است که مال شوهر خودم است...». در توصیف دیگر زنان آمده است: «مهم نطفة مَرد است»؛ «توی این درمان حالا مال من هم نیست اشکال ندارد؛ حداقل از یک سمت که بچه مال خودمان می‌شود».

4)  تأثیر زمان در انتخاب اهدای تخمک

عنصر زمان به‌مثابة عاملی تأثیرگذار در انتخاب اهدای تخمک به دست آمده که شامل دو عبارت فرعی است:

-  گذشت زمان و سابقة طولانی بچه‌دارنشدن:

زنان مشارکت‌کننده در این پژوهش در روایت‌های خود از طولانی‌شدن دورة ناباروری و بچه‌دارنشدن به‌عنوان عاملی تأثیرگذار در انتخاب اهدای تخمک نام برده‌اند. مشارکت‌کنندة 5 که بیش از بیست‌سال از ازدواجش می­گذرد دراین‌باره می‌گوید:

«چه جوری بگویم آخر؟ برای من بعد از این‌همه سال هیچ فرقی نمی‌کند... اوایل ازدواجم بود؛ یعنی دقیقاً یک‌سال‌ونیم گذشته بود که این‌طوری شد و فهمیدم که دیگر خودم نمی‌تونم باردار شوم. بعدها که این درما‌ن‌ها خیلی زیاد شد یادم است دکتری گفت که تخمک اهدایی بگیریم، ولی آن موقع اصلاً قبول نکردیم، گذاشتیم و رفتیم، ولی حالا دیگر نظرم فرق کرده...».

-  بالارفتن سن زن، عاملی تهدیدکننده:

زنان با این نگرانی که با بالارفتن سن قوای جسمانی خود، همچون سلامت رحم، را برای گذراندن دوران بارداری و زایمان از دست می‌دهند، گذار زمان را عاملی تهدیدکننده می‌بینند و اهدای تخمک را برای رسیدن به مادری قبول می­کنند. مشارکت‌کنندة‌ 3 دراین‌باره می‌گوید:

«شاید من دیگر فرصتش را نداشته باشم که بارداری را تجربه کنم. می‌ترسیدم یواش یواش نیروی جسمانی‌ام را هم از دست بدهم و دیگر این را هم نتوانم داشته باشم».

 

5)  مجاز بودن اهدای تخمک به ‌لحاظ شرعی

بیشتر شرکت‌کنندگان شرعی‌بودن اهدای تخمک را عاملی مهم بیان کرده‌اند. در فقه شیعه اجماع مراجع تقلید (با وجود اختلاف‌نظرهایی درباب تأهل اهداکننده) بر شرعی‌بودن دریافت تخمک اهدایی است. مشارکت‌کنندة 10 که تجربة دوبار درمان اهدای تخمک ناموفق را داشت و در زمان مصاحبه در درمان بار سوم بود، با عنوان این موضوع که: «... برای من مهم شرع است که این اجازه را داده [درمان اهدای تخمک]» به توصیف اهمیت این موضوع در پذیرش اهدای تخمک می‌پردازد.

«آن موقع که گفتند شوهرم باید آن زن اهداکننده را صیغه کند، نمی‌دانید چه حالی شدم. می‌گفتند صیغه نشود بچه حرام است. آن زن باید مطلقه یا بیوه باشد... سخت بود. درست است که موقت بود، ولی خوب بالاخره صیغه بود دیگر، ولی بعدش قبول کردم. به خودم می‌گفتم پس شاید دفعة اول که درمانم نتیجه نداد کار خدا بود، چون بچه حرام‌زاده می‌شد. ولی حالا می‌گویند فتوا دادند که دیگر لازم نیست صیغه بخوانند. برای من مهم شرع است که این اجازه را داده و من انجامش می‌دهم».

6)  بار عاطفی و اجتماعی ناباروری عاملی در انتخاب اهدای تخمک

فشار عاطفی و اجتماعی ناباروری عاملی تأثیرگذار در انتخاب درمان اهدای تخمک توصیف شده است و شامل سه عبارت فرعی است:

-  بار عاطفی پدرنبودن شوهر بر دوش زنان

با توجه به نقش تاریخی فرزندآوری زنان برای همسرانشان، زنان مشارکت‌کننده در این پژوهش بر این باورند که با ناباروری خود شوهر را از نعمت بچه‌دارشدن محروم کرده‌اند و در مصاحبه‌های انجام‌شده زنان با ایده‌هایی همچون «برای شوهرم تخمک اهدایی را پذیرفتم»، «شوهرم چه گناهی کرده»، «شوهرم را اجاق‌کور نکنم»، اهدای تخمک را پذیرفته‌اند. مشارکت‌کنندة 2 دراین‌باره می­گوید:

«بیشتر به‌خاطر حق شوهرم. به‌خاطر فداکاری که 15 سال است دارد برایم می‌کند، می‌خواهم برایش فداکاری کنم و اجازه بدهم حتی تخمک یک نفر دیگر بیاید توی شکمم. آره، یک قسمتی‌اش فقط به‌خاطر شوهرم است. همان‌طور که او پذیرفت 15 سال بدون بچه با من راحت زندگی کند و واقعاً هیچ‌وقت به روی من نیاورد».

 

-  بار عاطفی حفظ استحکام خانواده با بچه‌دارشدن

زنان مشارکت‌کننده بچه‌دارشدن را عاملی برای استحکام خانواده و ارتباط زوج و نجات از بحران‌ها می‌دانند و این عامل را برای پذیرش اهدای تخمک مطرح کرده‌اند. برای مثال مشارکت‌کنندة 11 که فرزندی 3 ساله حاصل از اهدای تخمک دارد می­گوید:

«حالا خودم هیچی، شوهرم مخصوصاً. او برایم خیلی مهم‌تر بود. با آمدن بچه از این استرس و نگرانی بیرون می‌آمدیم. شاید اگر این گزینه نبود ما مجبور می‌شدیم یک راه‌‌حل دیگر را درنظر بگیریم. شاید هم به جدایی مجبور می‌شدیم، علی‌رغم میل باطنی جفتمان. حرف جدایی هم پیش آمد، قبل از اینکه بحث اهدا بشود... چون ما هنوز نمی‌دانستیم اهدا هم می‌شود، این‌قدر پیشرفت کرده که کسی هست که بیاید اهدا کند و...».

-  بار اجتماعی ناباروری

تمام زنان شرکت‌کننده در پژوهش از فشار بسیار زیاد دیگران برای اقدام به بچه‌دارشدن و درمان سخن گفتند. آنان همواره با گفتاری مانند «چرا بچه­دار نمی­شوید؟» یا «چرا درمان نمی‌کنید؟» مورد پرسش، کنایه و دلسوزی و دعا برای بارداری ازسوی اطرافیان قرار دارند.

 

بحث

یافته­های پژوهش تجربة زنان نابارور را در انتخاب اهدای تخمک توصیف می­کند. زنان ناباروری که از سلامت رحم برخوردارند، ولی امکان بچه‌دارشدن با تخمک خود را ندارند و دورة بسیار دشوار تصمیم‌گیری را برای دریافت تخمک اهدایی می­گذرانند. با وجود این، زنان تحت پژوهش به عوامل مهمی در روایت‌های خود اشاره کردند که چرا درنهایت دریافت تخمک اهدایی را به دیگر بدیل‌ها ترجیح دادند.

دریافت تخمک اهدایی از دید مشارکت‌کنندگان پژوهش دربردارندة­ نوعی محرمانگی با "دیگری" است و این خود عاملی درجهت پذیرفتن این روش برای تولد فرزند است؛ اگرچه این "دیگری" برای هریک از مشارکت‌کنندگان دارای دامنة­ متفاوتی است: برخی آن را محدود به خود و شوهرشان می‌دانند، برخی آن را تنها به خانوادة نزدیک زن و اعضای مؤنث خانواده (مادر و خواهر) محدود کرده­اند. بنابراین نگرانی برای حفظ محرمانگی با دیگری در تمام مشارکت‌کنندگان دیده می­‌شود و تنها دامنة تفکیک این "خود" و "دیگری" است که در زوجین مختلف و متفاوت است.

زوجین از محرمانگی به‌مثابة سپری درمقابل دیگران برای حفاظت از خود و فرزندشان استفاده می‌کنند؛ زنان نابارور نمی­خواهند زخم زبانِ قطع ارتباط ژنتیک مادر و فرزند و ناتوانی ناشی از نقص را درقالب فشاری اجتماعی تحمل کنند. این مسئله زمانی اهمیت دوچندان می‌یابد که توجه کنیم زندگی زوجین نابارور در وضعیت "شیشه­ای"  است و همة رفتارها، احساس‌ها، روابط و کنش­های آنان زیر نظر دیگران قرار دارد. آنان به­واسطة­ ناباروری همواره خود را "زیر نظر" جامعه می‌انگارند (ایزدیار، 1391) و مشارکت‌کنندگان بیم آن دارند که رازشان افشا شود. تصویر شکم برآمدة­ یک زن باردار نقشی اساسی در تأیید مادری توسط دیگران دارد و با توجه به اینکه اهدای تخمک امکان بروز بارداری را فراهم می­آورد، اکثر مشارکت‌کنندگان رویکرد خود به مادری را براساس مادری بیولوژیک و مادری اجتماعی صورت­بندی می­کنند. این افراد با تکیه بر تجربة­ بارداری، زایمان، شیردهی و نگهداری از کودک، سعی دارند تجربة­ کاملی از مادری را بگذرانند. تاآنجاکه تمایل دارند واقعیت دریافت ژنتیک دیگری را فراموش کنند و بکوشند تا مثلِ زنانِ دیگر شوند. بارداری، زایمان و شیردهی این موقعیت را برای آنان فراهم می­کند. مطالعات دیگر نیز به تجربة بارداری به‌عنوان نکتة مثبت مادری با تخمک اهدایی اشاره کرده­اند (هرشبرگر، 2007).

"مالکیت بر فرزند" در تجربة زن دریافت‌کنندة­ تخمک اهدایی اهمیتی پررنگ دارد؛ او درصدد است فرزندی را که مال او نیست مال خود کند. اما این مسئله صرفاً به مالکیت مادرانه محدود نیست؛ در نگاه مشارکت‌کنندگان در پژوهش، "اعتقاد به زنانگی کارکردی" دیده می­شود. در نگاه آنان، کارکرد "زن‌بودن" زمانی رخ می­دهد که منتج به زایمان شود. بنابراین، حتی وجود تجربة­ بارداری اگر منجر به زایمان نشود نیز فاقد زنانگی کارکردی است. به بیان دیگر، تولد بچه نقشی تعیین‌کننده در شکل­گیری ادراک آنان از زن‌بودن خود دارد.

کارکرد فرزندآوری برای شوهر موضوعی است که زنان گیرندة تخمک اهدایی به دلیل آن با گذشتن از ژنتیک خود و اصالت بیشتر بخشیدن به ژنتیک شوهر به انتخاب اهدای تخمک می­پردازند. از نگاه زنان آنچه مادر و فرزند را به هم ارتباط می­دهد، انتقال ژنتیک شوهر به فرزند است؛ اگرچه نقش شوهر در پذیرش اهدای تخمک به انتقال ژن او محدود نیست. برخی مشارکت‌کنندگان در پژوهش تأکید می‌کنند مادری ازطریق اهدای تخمک را با ازخودگذشتگی برای بچه­دارشدن شوهرشان پذیرفته­اند. هرشبرگر هم در یافته‌هایش به این موضوع اشاره کرده است (هرشبرگر، 2007).

علاوه‌براین، نیرومندبودن پندار­های مذهبی در بیشتر مشارکت‌کنندگان موجد پررنگ‌بودن مسائل شرعی در بحث اهدای تخمک است؛ آنان نمی­خواهند فرزندشان "حرام­زاده" باشد. مجازبودن اهدای تخمک براساس فتواهای سال­های اخیر فقها نقشی کلیدی در انتخاب اهدای تخمک ایفا کرده است. گفتنی است بجز دربارة جنین اهدایی، در دیگر روش­های درمان کمک‌باروری در ایران، قانون مشخصی وجود ندارد و مجازبودن انجام این درمان­ها در بسیاری موارد معطوف به استفتا از مراجع عظام تقلید است.

گذران زمان به‌مثابة عاملی تهدیدکننده برای زنان نابارور در این پژوهش به جهت از دست‌دادن سلامت رحمی برای بارداری است و آنها را به انتخاب اهدای تخمک سوق می­دهد. عامل زمان در مطالعه‌ای دیگر، نگرانی مربوط به مراقبت از فرزند در زنان با سن‌ بالا، نگرانی از مرگ زودرس و نتایج بارداری در سن بالا توصیف شده است (هرشبرگر، 2007).

 

نتیجه‌گیری

این پژوهش با هدف شناخت تجربة­ زنان نابارور گیرندة تخمک اهدایی در فرایند انتخاب این شیوة درمان برای رسیدن به مادری با روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی به‌صورت مصاحبة نیمه‌ساخت‌یافته با یازده مشارکت‌کننده که به پژوهشگاه رویان مراجعه کرده بودند انجام شد. اجرای پژوهش و تحلیل داده­ها با وجود محدودیت‌هایی براساس طرح عملی کلایزی انجام شد. معمولاً یکی از محدودیت­های پژوهش، دست‌یابی دشوار پژوهشگران به جامعة مشارکت­کننده است که خوشبختانه به دلیل اشتغال پژوهشگر در مرکز درمان ناباروری­ پژوهشگاه رویان به‌خوبی میسر گردید و به‌واسطة اینکه پژوهشگر مددکار اجتماعی مشارکت‌کنندگان بود، ارتباط کاملاً مناسبی همراه با اعتماد بین پژوهشگر و مشارکت‌کنندگان برقرار شد. از محدودیت‌های پژوهش کمبود منابع درباب روش پدیدارشناسانه به زبان فارسی و استفاده از مفاهیم پدیدارشناسی فلسفی و نه جامعه‌شناختی بود. یافته­ها از توصیفات زنان در شش عبارت اصلی صورت‌بندی شد.

به‌طور خلاصه آنچه در پدیدة مادری رخ می­دهد جمع سه گونه تجربه است: مادری ژنتیک که ناظر بر ابعاد ژنتیکی است که به‌واسطة­ تخمک به جنین منتقل می­شود؛ مادری بیولوژیک که دربردارندة­ تجربة بارداری درون رحم و زایمان است؛ و مادری اجتماعی که منظور، مرحلة پس از تولد نوزاد است؛ به عبارت دیگر، مادری که کودک را بزرگ می­کند.

فناوری­های کمک‌باروری امکان جداسازی این سه نوع تجربه را در پدیدة مادری فراهم کرده است؛ همان‌گونه که مادری با تخمک اهدایی فاقد تجربة­ مادری ژنتیک است. این نوع مادری، آن‌گونه که می‌نماید، پدیده­ای بدیهی نیست و زنان دورة بسیار دشوارِ پذیرش واقعیت ناباروری و سوگ ناشی از آن را می­گذرانند و در مرحلة سازگاری مجدد است که اهدای تخمک را به‌مثابة راهی برای رسیدن به مادری انتخاب می‌کنند.

زنان نابارور مشارکت‌کننده، که در روند تصمیم‌گیری برای درمان مواجه بودند، در توصیف‌های خود در فرآیند انتخاب اهدای تخمک به عوامل تشویق‌کننده و بازدارنده، مانند ترس­ها، به‌خصوص از آینده­ای مبهم، اشاره کردند (ایزدیار، 1391). این یکی از مهم­ترین تجربه­های زنان گیرندة تخمک اهدایی است.

شناخت تجربة زنان در روند تصمیم‌گیری برای درمان و فرآیند انتخاب اهدای تخمک کمک بسیار زیادی به تیم درمانی و حمایتی و مشاوران مرتبط با این خانواده‌ها می‌کند که در فرایند سازگاری این زنان با مادریِ حاصل از تخمک اهدایی کمک‌رسان آنها باشند.


 

ایزدیار، نسرین (1391) بررسی جامعه­شناسی تجربة زیستة زنان نابارور گیرندة تخمک اهدایی مراجعه‌کننده به پژوهشگاه رویان، پایان‌نامة کارشناسی ارشد مطالعات زنان، دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات.
رفعت‌جاه، مریم و باقر ساروخانی (1383) «عوامل جامعه‌شناختی مؤثر در بازتعریف هویت اجتماعی زنان»، پژوهش زنان، دورة دوم، شمارة 1: 91-71.
محمد­پور، احمد (1389) ضد روش: منطق و طرح در روش‌شناسی کیفی، جلد اول، تهران: جامعه‌شناسان.
محمدپور، احمد (1390) روش در روش: دربارة ساخت معرفت در علوم انسانی، تهران: جامعه‌شناسان.
وحیدی، سراج الدین و همکاران (1385) «بررسی شیوع ناباروری اولیه در جمهوری اسلامی ایران در سال‌های 84-1383»، فصلنامة باروری و ناباروری، دورة هفتم، شمارة 3: 251-243.
هاید، جانت شیبلی (1387) روان­شناسی زنان، اکرم خمسه، تهران: آگه.
Berek, Jonathan S. (2011), Berek & Novak Gynecology, 15th edition, Lippincott Williams & Wilkins.
Golombok S, Readings J, Blake L, Casey P, Mellish L, Marks A, Jadva V.(2011), Children Conceived by Gamete Donation: Psychological Adjustment and Mother-child Relationships at Age 7, Journal of Family Psychology, 25(2): 230-239.
Golombok S, Lycett E, Maccallum F, Jadva V, Murray C, Rust J, Abdalla H, Jenkins J, Margara R. (2004), Parenting Infants Conceived by Gamete Donation, Journal of  Family Psychology, 18(3): 443-52.
Golombok S, Murray C, Brinsden P, Abdalla H. (1999), Social Versus Biological Parenting: Family Functioning and the Socioemotional Development of Children Conceived by Egg or Sperm Donation, Journal of Child Psychology, 40(4): 519-27.
Hallebone, El. (1991), Non-genetic Mothers and Their Own Children: Infertility and IVF Donor Birth, Australian J Soc Issues, 25 (2): 122-36.
Hershberger, Patricia E. (2007), Pregnant, Donor Oocyte Recipient Women Describe Their Lived Experience of Establishing the “Family Lexicon”, TheAssociation of Women’s Health, Obstetric and Neonatal Nurses, 161-167.
Hershberger P, Klock Susan C, Barnes R. (2007), Disclosure Decision among pregnant women who received Donor oocyte: A phenomenological study, Fertility & Sterility, 87 (2):288-296.
Hycner, Richard H. (1985), Some Guidelines for the Phenomenological Analysis of Interview Data, Human Studies, 8: 279 _ 303.
Jadva J, Casey P, Readings J, Blake L, Golombok S. (2011), A Longitudinal Study of Recipients’ Views  and Experiences of Intra-family Egg Donation, Human Reproduction, 26(10): 2777–2782.
Murray C, Golombok S. (2003), To Tell or not to Tell: the Decision Making Process of Egg Donation Parents, Human Fertility, 6(2): 89-95.
Readings J, Blake L, Casey P, Jadva V, Golombok S. (2011), Secrecy Disclosure and Everything in Between: Decisions of Parents of Children Conceived by Donor Insemination, Egg Donation and Surrogacy, Reprod Biomed Online.
Van Berkel D, Candidi A, Pijffers WH. (2007), Becoming a Mother by Non-anonymous Egg Donation: Secrecy and the Relationship Between Egg Recipient, Egg Donor and Egg Donation Child, Journal of Psychosomatic obstetric Gynecology, 28(2): 97-104
WHO Report of a meeting on “Medical, Ethical and Social Aspects of Assisted Reproduction” held at WHO Headquarters in Geneva, 2002.